کد خبر: ۱۲۴۷
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
منوچهرخان در دوره فتحعلي شاه به دستگاه حکومت و دربار ايران راه يافت؛ در تاريخ ۱۲۴۲ به منصب ايشک آقاسي ارتقاء و به لقب معتمدالدوله مفتخر گشت.
گروه بهائیت-فرقه نیوز، منوچهرخان گرجي از اهالي تفليس قفقاز بوده در يک خانواده مسيحي چشم به جهان گشود. گفته مي‏ شود برخلاف برادرش ميرزا ابراهيم که تا پايان عمر در مسيحيت باقي ماند، از آئين خود برگشته و به اسلام مشرف شده بود.  

منوچهرخان در دوره فتحعلي شاه به دستگاه حکومت و دربار ايران راه يافت؛ در تاريخ ۱۲۴۲ به منصب ايشک آقاسي ارتقاء و به لقب معتمدالدوله مفتخر گشت. 

در دوره محمد شاه در فارس، اصفهان، کرمانشاه و غيره در پست‏ هاي گوناگون مشغول خدمت بود و در ربيع‏ الاول ۱۲۶۲ در ايامي که والي اصفهان بود جهان را بدرود گفت. 

در دوران حکمراني او؛ و فيروز ميرزا در فارس، طائفه‏ ي لرها و ايل وليخان به حکومت مرکزي ياغي شده و با قواي دولتي جنگيده و بالاخره مغلوب شدند. 

منوچهرخان از اموال دولتي دولت و ملت تا مي‏ توانست اختلاس نمود و اين کار سبب گرديد که او از مقام دولتي منفصل شده به مرکز احضار گردد. 

بنا به نوشته اشراق خاوري اين مرد با اين سوابق درخشان، دين درستي هم نداشته و اسلامش ساختگي بوده، زيرا در تلخيص تاريخ نبيل چنين آمده: «معتمدالدوله چنان استماع آن آيات در وجودش تأثير نمود و به حدي مسرور و مشعوف شد که در آن محضر با صداي بلند گفت من تاکنون ديانت اسلام را قلبا معتقد نبودم و  اقرار و اعتراف جازم به صحت اسلام نداشتم، بيانات اين جوان مرا قلبا به تصديق اسلام واداشت الحمد لله به اين موهبت رسيدم». [۱]

اگر کسي جمله دوم (الحمد لله به اين موهبت رسيدم) را به دروغ و حيله و تزوير هم حمل کند از جمله اول - من تاکنون ديانت اسلام را قلبا معتقد نبودم - اتخاذ سند مي‏توان نمود که اين تفليسي هويتش چه بوده؟ و به کدام خانواده انتساب داشته؟ با چه وسائل به دربار ايران راه يافته؟ و با اينکه دينش ساختگي و خودش مرد ناپاک و اهل سوء استفاده بوده چگونه هميشه پست‏ هاي حساس را اشغال مي‏نموده است؟! پرسش هائي است که پاسخش را کسي که از تاريخ دوره‏ ي قاجار به ويژه دوره فتحعليشاه و محمدشاه اطلاعي داشته باشد روشن است، زيرا پس از ملاحظه ضعف سياست شاه، قلندرمنشي و بي‏عرضگي حاج ميرزا آقاسي، هرج و مرجي که شاه‏زادگان در بيشتر نقاط کشور به منظور به دست آوردن مقام سلطنت و رياست راه انداخته بودند و دخالت‏ هاي سري و علني انگليس و روس تزاري در همه‏ ي شئون کشور، ديگر محلي براي اين گونه پرسشها نمي‏ ماند.

 
اين مرد با همه‏ ي اين فضائل و مناقبش به تنهائي در صف مقابل دولت و ملت ايستاد و از باب حمايت بي‏ دريغ نمود. همه‏ ي اقداماتي را که عليه باب مي‏ شد خنثي مي‏کرد حتي از دستورات مرکز نيز درباره‏ ي وي سرپيچي مي‏نمود. چرا؟ روابط اين دو نفر با هم روي چه اصلي بوده است؟

 مي‏گويند منوچهرخان نديده عاشق جمال مبارک شده و به سلک مريدان او پيوسته بود و اين همه خدمت را به دليل مريدي و سرسپردگي انجام مي‏داد.  
آيا مي‏توان اين سخن را باور کرد؟ و مي‏توان گفت دست سياست در اين کارها هيچ دخالتي نداشته است؟ آن هم سياست زادگاه و مرز و بوم اصلي منوچهرخان (روسيه تزاري)، سياستي که در جريان بابيگري بارها چهره‏ ي شوم و نحس و زشت خود را بدون هر گونه ماسکي نشان داد.  
رضاقلي خان (هدايت) مؤلف روضةالصفا که مدتها با معتمدالدوله محشور بوده در روضةالصفا مي‏نويسد: سواران معتمدالدوله منوچهرخان حاکم اصفهان به طلب او (باب) آمده و او را از شيراز به اصفهان بردند و متوقف کردند. [۲]
معتمدالدوله با او مدارا مي‏ کرد و به او گمانها داشت و پنهاني او به احترام مي‏ گذاشت و به جهت مصالحی هر چند موهوم؛ وجود او را مغتنم مي‏ شمرد.

مرگ معتمدالدوله و عیان شدن راز

در ربيع ‏الاول هزار و دويست و شصت و سه افسانه زندگي معتمدالدوله به پايان رسيد و او از اين جهان رخت برکشيد. نگارنده‏ ي نقطة الکاف در رثاء او چنين گفته:  «معتمدالدوله از بس ملاحظه اشراقات جمال و جلال از آن شمس حقيقت نمود و مکلف به اظهار نبود و طاقت کتمان نداشت لهذا پژمرده دل و افسرده حال گشت و روح و روان آن چمن طاير قدس از آشيانه قفس خاکي طيران (پرواز) به کنگره جهان نمود».  

بايد گفت الحمد لله نمرديم معني اشراقات جمال و جلال بلکه معني معجزه و کرامت را فهميديم؛ کسي که داراي اين هوش سرشار و منطق قوي است!! مرگ و مير حاکم اصفهان را از اشراقات جمال مي‏ داند؛ خوب بود مي‏ فهميد اگر گفته شود از نحوست وجود باب، معتمدالدوله‏ ي بدبخت نابهنگام افتاد و مرد، مناسب‏تر خواهد بود. 

پس از مرگ معتمدالدوله، راز برملا شد و اختفاء باب، در اصفهان برای خاص و عام  روشن گرديد، علماء نامه به حاج ميرزا آقاسي درباره اخلال و اغواء باب نوشتند گرگين خان هم که به جانشيني منوچهرخان منصوب شده بود اوضاع را به مرکز گزارش داد و از مرکز دستور دستگيري و اعزام باب صادر گرديد.

 

پی نوشت:

[۱] تلخيص تاريخ نبيل /۹۳

[۲] روضةالصفا ج۱۰/ ۳۱۱.

/ ادیان نت


 


ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار