کد خبر: ۱۳۵
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
از جمله تعاليم بهائيان كه بسيار برآن تبليغ مي كنند" تساوي حقوق زنان و مردان "است.

  گروه بهائیت-فرقه نیوز، از جمله تعاليم بهائيان كه بسيار برآن تبليغ مي كنند" تساوي حقوق زنان و مردان "است.

  آنها چنين جلوه مي دهند كه ديگر اديان مساوات بين زن و مرد را در نظر نگرفته اند ولي بهائيت تساوي را بطور كامل بر قرار كرده است.

منتقدين با بررسي مختصر ،خلاف اين ادعا را در نظامات بهايي مشاهده مي كنندازجمله در عضويت زنان در نظام مديريت اصلي و تقنيني بهايي كه زنان اجازه ورود ندارندو در بحث تفاوت ارث زن و مرد و در بحث مهريه زن شهري و تفاوتش با زن روستايي و...

لذا مورد سوال واقع مي شوند كه:

اگر زن ومرد در بهائيت برابرند چرا زنان نمي توانندبه عضويت بيت العدل در آيند واين پست كه مقامش به اعتقاد بهائيان "مصونيت از خطا"ست در انحصار آقايان است؟!

اين توهين به زنان نيست كه آنان را نا مساوي با مردان شمرده از تصدييك پست معنوي محروم كرده به بيت العدل راه نداده اند و تلويحا آنها رابر خلاف مردان ناكارامد وخطا پذير و نا توان از اداره بهائيت در اسرائيل قلمداد

كرده اند؟!

و نيز سوال مي شود چرادر بهائيت نه تنها زنان حق شركت و عضويت در بيت العدل را ندارند، بلكه در سهم الإرث نيز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها ميان زنان و مردان تساوي حقوق وجود ندارد، حتي ميان زن روستايي و شهري هم تفاوت وجود دارد:

مهريه ي زن روستايي برابر با نوزده مثقال نقره است و مهريه ي زن شهري نوزده مثقال طلا! ممكن است در اين مورد هم توجيه كنند كهچون مخارج زن شهري بيشتر از زن روستايي است، مهريه اش هم سنگين تر است. مانعي ندارد هر توجيهي دوست دارند بكنند، مهم آن است كه دست از ادعاي تساوي حقوق نسا ءو رجال بردارند.

  بهائيان كتابي دارند به نام « گنجينه ي حدود و احكام» .اين كتاب كه احكام بهايي در آن درج شده است ازصفحه ي 167 تا صفحه ي 171 بحث مهريه را آورده است:

از مهريه سئوال نموده بودي. اين از احكام حضرت اعلي( يعني سيد باب) است به كتاب اقدس تجديد شده است و آن اين است كه اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه و اين بسته باقتدار زوج است اگر فقير استيكواحد مي دهد و اگر اندك سرمايه دارد دو واحد مي دهد و.... "

 

توجيهات غير قابل قبول

اين تناقض فاحش خون بهائيان متعصب را به جوش آورده به دنبال راه فرار گشته مي گويند:

"ملاك تعيين مهريه سكونت مرد است نه زن. يعني با توجه به توانايي مرد شهري يا روستايي مهر انتخاب مي شود نه زن روستايي يا شهري: "اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه و اين بسته باقتدار زوج است " .حداقل و حداكثري براي مهريه انتخاب كرده اند. كه حداقل آن برابر 19 مثقال نقره مي باشد كه فكر كنم در حدود 15000 تومان مي باشد. مردي كه در روستا زندگي مي كند به علت در نظر گرفتن مسائل اقتصادي، با توافق با همسر خود مهريه ي خود را بين 19 مثقال نقره (1واحد نقره) تا 95 مثقال نقره (5واحد نقره) تعيين مي كنند. مرداني نيز كه در شهر سكونت دارند نيز از يك تا پنج واحد طلا را انتخاب مي كنند.

اما اين توجيه نامربوط است زيرا به صراحت مهريه ي زن روستايي برابر با نوزده مثقال نقره و مهريه ي زن شهري نوزده مثقال تعيين شده و ديني كه گفته " ممكن نيست سعادت عالم انساني كامل گردد مگر به مساوات كامله ي زنان و مردان"( به نقل از نظر اجمالي در ديانت بهايي نوشته ي احمد يزداني ص 47از بهاءاله.در ضمن اين كتاب مورد تأييد جناب شوقي رباني است) اگر قرار است مساوات كامله ميان زنان و مردان برقرار باشد چرا ميان مهريه ي زن شهري و روستايي و نيز سهم الإرث ميان زن و مرد متفاوت است؟

در همان گنجينه ي حدود و احكام مثلا سهم پدر 420 سهم از 2520 سهم است و سهم مادر 360 سهم و نيز سهم برادر 300 و سهم خواهر 240 و به علاوه خانه مسكوني و لباس هاي مخصوص ميت هم متعلق به فرزند ارشد پسر است. (گنجينه ي حدود و احكام ص 118 تا 125)

اينك بفرماييد اين مساوات كامله چگونه حا كم شده است ؟!

چراحقوق نسا و رجال به طور مساوات كامل به فرموده ي حضرت بهاء الله در سهم الارث و نيز تفاوت مهريه ي زن روستايي و شهري ( با توجه به اقتدار زوج و سكونت او) رعايت نشده است؟!

بحث بر سر اين نيست كه حداقل و حداكثر مهريه چقدر باشد. ممكن است زن و مرد در مورد مهريه بهيك شاخه نبات توافق كنند. بحث بر سر آن است كه چرا زن روستايي مبناي مهريه اش نقره است و زن شهري طلا! اين را روشن بفرمايند. مجددا عين عبارت گنجينه ي حدود و احكام را نقل نموده و مجددا ياد آوري مي كنم كه سخن در آن نيست كه حداقل و حداكثر مهريه چقدر باشد، سخن در آن است كه چرا ميزان و معيار مهريه ي زن روستايي و زن شهري تفاوت دارد. ممكن است يك روستايي بسيار ثروتمندتر از يك كارمند جزء شهري باشد و بخواهد نوزده مثقال طلا مهريه ي زنش بكند. مانعي دارد يا ندارد. عرض نمي كنم بيش از نوزده مثقال چون معيار را نوزده مثقال قرار داده اند بسيار خوب من در آن حرفي ندارم چون هر آئيني چنان كه عرض كردم براي خودش مقرراتي دارد. عرض بنده در آن است كه چرا معيار مهريه ي زن روستايي نقره است و زن شهري طلا. همين. حالا به عبارت گنجينه توجه و قضاوت فرماييد:

در كتاب اقدس نازل قوله تعالي: لايحقق الصهار إلا بالأمهار. قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالا من الذهب الأبريز و للقري من الفضة. و من اراد الزيادة حرّم عليه أن يتجاوز عن خمسة و تسعين مثقالا. كذالك كان الأمر مسطورا. دامادي تحقق نمي يابد مگر به مهر( يعني دادن مهريه واجب است) براي شهرها نوزده مثقال طلا و براي روستاها نقره قرار داده شده است. و هر كس كه بخواهد بيشتر بدهد حرام است كه از نود و پنج مثقال تجاوز كند. اين چنين است كه امر ( مهريه) نوشته شده است. جناب عبدالبهاء هم در توضيح اين حكم اقدس چنين گفته است: از مهريه سئوال نموده بودي. اين از احكام حضرت اعلي است، به كتاب اقدس تجديد شده است. و آن اين است كه اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه. و اين بسته باقدار زوج است. اگر فقير است يك واحد مي دهد و اگر اندك سرمايه دارد، دو واحد مي دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد مي دهد؛ اگر از اهل غناست، چهارواحد مي دهد و اگر در نهايت ثروت است، پنج واحد مي دهد. في الحقيقه بسته به اتفاق ميان زوج و زوجه و ابوين است. هر نوع در ميان اتفاق حاصل شود مجري است... انتهي.

اگر دنباله ي مسائل و احكام اين باب را ملاحظه بفرماييد تماما همين گونه توضيحات است و در هيچ يك ازآن ها از اين مسأله عدول نشده است كه شهري طلا و روستايي نقره بايد بدهد. بله در اندازه يك يا دو و ... مثقال سخن به ميان آمده است ولي در باره ي نقره و طلا هيچ اذني داده نشده است. سئوال اين است چرا مهريه ي زن روستايي يك يا دو يا سه و ... يا حداكثر نود و پنجمثقال نقره است و زن شهري يك و يا حداكثر نود و پنج مثقال طلا؟ اين را پاسخ بفرمايند. به هر حال سوال اين است:

چرا مهريه زنان روستايي نقره و مهريه ي زنان شهري طلاست؟ حداقل يك و حداكثر نود و پنج مثقال آن مهم نيست مهم نقره و طلا بودنش است ؟!

هر چقدر هم كه سعي كنند مهريه را به شهر و روستا حمل كنند نه زن و مرد تا تبعيض را بپوشانند فايده اي ندارد و راه گشا نيست. درست است كه گفته اند: قناعت به درجه ي اولي (يعني نوزده مثقال نقره )احسن و اولي، لذا محدود نمودن مهر به ذهب در مدن جائز نه( گنجينه ي حدود و احكام صفحه ي171 ) اما باز اين سئوال هنوز برجاست:

چرا ( و لو به دلخواه) مهريه زن روستايي نقره و مهريه زن شهري طلاست؟

نكته ي پاياني هم آن است كه به هر حال بهائيان اين دين را پذيرفته اند و احكامش را هم اجرا مي كنند. بحث تناقض برخي احكام با برخي از اصول و تعاليم بهائيت است چرا: « حداقل براي روستائيان و شهريان يك واحد نقره ( هر واحدبرابر19 واحد نقره است) و حداكثر براي روستائيان پنج واحد نقره يعني 95 مثقال نقره و حداكثر براي شهريان پنج واحد طلا يعني 95 مثقال طلا مي باشد. » چرا براي شهريان طلا و يا نقره است ولي براي روستائيان فقط نقره؟ چرا ميان مهريه ي زن روستايي با زن شهري تفاوت وجود دارد؟ صريحا بفرمايند:

  آيا زن روستايي مي تواند به عنوان مهريه نود و پنج مثقال طلا تقاضا كند يا خير ؟(مسلما پاسخش در بهائيت خيراست)

حال با توجه به كلمه و معناي «مساوات» و « كامل » بفرمايند:

1- چرا ميان مهريه ي زن و روستايي و زن شهري فرق است؟

2- چرا سهم الارث زن و مرد فرق دارد؟

3- چرا زنان حق ندارند عضو بيت العدل باشند؟


ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار