کد خبر: ۱۴۴۹۵
تاریخ انتشار: 15 مهر - 1395 12:56
اختصاصی
اگر چه در برخی از جریانات انحرافی با موضوعی به نام اخلاق مخالفت صورت نمی گیرد و حتی به آن نیز توصیه می شود.

به گزارش فرقه نیوز؛

اگر چه در برخی از جریانات انحرافی با موضوعی به نام اخلاق مخالفت صورت نمی گیرد و حتی به آن نیز توصیه می شود. اما اخلاق مورد توجه این جریانات تا زمانی ارزش دارد که در خدمت امیال و خواسته های انسانی باشد. اخلاق برآمده از متن دین و بر محور خدا، هیچ گاه نمی تواند در خدمت عرفان های نوظهور باشد. انسان اخلاقی و پایبند به خدا و دستورات او، در هیچ شرایطی خود را مطیع رهبران فرقه های انحرافی نمی گذارد. انسان خدامحور، اولویت اولش رضای خداوند است و قرب الهی. نه به خواسته رهبر فرقه توجه دارد و نه دستورات او را مطاع است. چنین آدمی نمی تواند مخاطب خوبی برای آموزه های عرفان های نوظهور باشد. برهمین اساس است که عرفان های نوظهور همواره با اخلاق خدامحور مخالفت کرده و آن را به چوبه خصومت و آشفتگی رانده اند.

کریشنامورتی یکی از رهبران معنوی جریانات انحرافی است او درباره مذهب و اخلاق مذهبی معتقد است:

عقايد هميشة پديدآورندة خصومت، آشفتگي و تعارض‌اند. اگر كسي به كتاب‌هاي چپي يا راستي يا كتاب‌هاي مقدس وابسته باشد، در اين صورت فقط به عقيده پايبند است. اين عقيده مي‌تواند عقيدة بودا باشد يا مسيح، كاپيتاليسم، كمونيسم يا هر عقيدة ديگري. اينها البته عقيده‌اند، نه حقيقت. حقيقت را هرگز نمي‌توان انكار كرد. عقيده دربارة حقيقت را مي‌توان انكار كرد. اگر بتوانيم به كشف حقيقت مطالب نائل شويم، آن‌وقت مي‌توانيم بدون وابستگي به عقيده عمل كنيم. از اين‌ رو، آيا ضرورت ندارد آنچه ديگران گفته‌اند[را] دور بريزيم؟ عقيده چپ‌گراها يا ديگر رهبران، نتيجۀ شرطي‌شدن آنهاست. بنابراين اگر شما در كشف خود به آنچه در كتاب‌ها يافت مي‌شود دل ببنديد، صرفاً خود را محدود عقايد كرده‌ايد؛ به اين «دانش» نمي‌گويند.[1]

در ادامه به نمونه هایی از مخالفت عرفان های نوظهور با مذهب و اخلاق خدامحور اشاره می کنیم:

نمونه اول

ما بیشترِ مذاهب را امتحان کردیم و دیديم که ناموفق از کار درآمده‌اند. سیاست را هم امتحان کردیم و دیدیم ناموفق از کار درآمد. اکنون باید علم را در بوتة آزمایش بگذاریم. این بار فرصت را به‌علم بدهید؛ زیرا در عرض سیصد سال، بیشتر از کلِ تاریخِ یک‌صد هزار سالة بشر، پیشرفت داشته است.[2]

نمونه دوم

در دنيا فقط چيزي واقعيت دارد كه به چشم خودمان ببينيم و مذهب اختراع بشر است، براي فريب‌دادن مردم. مي‌پرسم: پس آن مسجد در شهر چه مي‌كند؟ مي‌گويد: فقط پيرمردها و پيرزن‌هاي خرافاتي به آنجا مي‌روند و آنها هم جاهل و بيكارند.[3]

نمونـة سوم

هر دینی را که امروز در قدرت است، نام بِبر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زايیدۀ یک وجدان اجتماعی است،‌ نه حقیقتی که از جانب «سوگماد» باشد. همة آن قوانینی که به‌عنوان قوانین الهی شناخته شده‌اند، چیزی نیستند جز یک وجدان اجتماعیِ متحول‌شده که مشتق شده است از قانون مانو (The Law of Manu)، نظام حمورابی، فرامین موسی و احکام کلیسای مسیحیت و اما محتوای آنها بازگوکنندة چیست؟ ‌

هیچ! مگر پیکری از احکام و مقررات که از جانب قشرِ روحانیتِ رسمی برای تحتِ کنترل نگاه‌داشتن پیروانشان تنظیم شده است تا بدان‌وسیله عنان سیاسی و اقتصادی توده‌های مردم را به‌دست گیرند. هنگامی‌که فوبی کوآنتز (Fubbi Quantz) در زمان بعثت خود توسط مردمان مؤاخذه می‌شد، این را می‌دانست. آیا پدیده‌ای شنیع‌تر از سیستم طبقاتی که توسط مانو پایه‌گذاری شد وجود دارد یا محدودیت‌های اجتماعی که در مفاد نظام حمورابی مطرح می‌باشند یا پیامدهايی که احکام مدون در فرامین موسی یا اخلاقیات کلیساها و تشکیلات مذهبیِ مسلمین امروزی باعث می‌شوند؟ محدودیت، محدودیت،‌ محدودیت! این تمام آن چیزی است که این شاخص‌های اجتماعی بر آن سعی دارند.[4]

مهدی سالاری



[1] . كريشنا مورتي، اولین و آخرین رهایی، ترجمۀ قاسم کبیری، ص42.

[2] . اشو، آیندۀ طلايی، ترجمة مرجان فرجی، تهران، فردوس، 1381، ص72.

[3] . پائولو كوئليو، زهير، ترجمۀ آرش حجازی، تهران، کاروان، 1384، ص207.

[4] . پال توئيچل، سرزمین‌های دور، ترجمۀ هوشنگ اهرپور، ص44.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار