کد خبر: ۱۵۰۶۵
تاریخ انتشار: 27 دی - 1395 11:13
شروع به خواندن قران کردم احساس کردم بعضی آیات دقیقا جواب سوالات من را می دهد
به گزارش فرقه نیوز:

سوفیا رهیافته یونانی سختی و مرارت هایش برای مسلمان شدنش را اینچنین روایت می کند: من سوفیا کوت لاکی هستم متولد یونان.۲۸سال پیش به دین مبین اسلام مشرف شدم و الان دارم زبان انگلیسی در دانشگاه قرآن و حدیث تدریس میکنم و همچنین زبان یونانی باستان در دانشگاه تهران.

دو فرزند دارم یک دختر و پسر ساکن تهران هستم. در زمان دبیرستان درس دینی داشتیم؛ فکر میکنم سوم دبیرستان بود.یک بخشی بود ک در مورد معرفی ادیان بود.در مورد معرفی اسلام و پیامبرکه اطلاعات غلط میداد.سوالات زیادی در ذهن من بوجود آمده بود.چطور این تعداد زیاد مسلمان درجهان باید اینچنین عقایدی داشته باشند.

تا اینکه با همسرم ( آن زمان همسرم نبود) آشنا شدم. ایشان و دوستانش یک تصویر دیگری از اسلام به من ارائه دادند.اون زمان فرصت خوبی بود که سوالاتی که درذهنم بوجود آمده بود را از ایشان بپرسم ولی زبان انگلیسی همسرم و دوستانشون زیاد خوب نبود که بتوانند به همه سوالاتم پاسخ بدهند.

چند ماه بعد برای گرفتن مدرک فوق لیسانس به انگلیس رفتم.این فرصت خوبی بود که بتونم جواب سوالاتم را پیدا کنم. بلافاصله عضو انجمن اسلامی دانشگاه شدم. فکر کنم اونموقع تنها موردی بود که یک مسیحی عضو انجمن اسلامی بشود. دانشجویان ایرانی که اونجا درس میخوندند بورسیه دولت بودند و طبیعتاَ با سفارت ایران در ارتباط بودند.

فکر کنم نهمین سالگرد انقلاب اسلامی بود که منو به جشن دعوت کردند. آنجا کتابی ازعلامه طباطبائی پیدا کردم که درمورد عقاید اساسی تشیع به زبان انگلیسی بود که خیلی برای من مفید بود چون اونموقع منابع اسلامی به زبان انگلیسی خیلی کم بود. سوالاتی که بیشتر از من پرسیده میشود اینه که چه چیزی باعث مسلمان شدنم شد؟خواندن قرآن به زبان انگلیسی.همان طور که شروع به خواندن قران کردم احساس کردم بعضی آیات دقیقا جواب سوالات من را می دهد.

یکی از آیات درمورد حضرت مسیح بود. در مسیحیت به ما یاد داده بودند که حضرت مسیح یک عضو از تثلیث ودر مقام روح القدس و خدا هست. برخورد کردم به یک آیه از سوره مائده.خداوند از حضرت عیسی سوال میکند آیا تو به پیروانت گفتی تو و مادرت را پرستش کنند که در جواب میگوید تو بهتر میدانی چه گفتم و یا یک آیه دیگر که میفرماید بین ادیان دیگر مسیحیان به تو نزدیکتر هستند(خطاب خدا به پیامبر) و بعد میفرمایند به حقیقت که میرسند چشمانشان پر از اشک میشود و میگویند خدایا ما را جزء مومنین قرار بده.

انگار قران برای تمامی سوالاتی که در ذهن من بود پاسخی داشت ولی باز نگران عکس العمل پدر و مادر نسبت به این اتفاق بودم تا اینکه در ادامه خواندن قرآن به آیه ای رسیدم که می گفت به پدر و مادر خود نیکی کنید مگر این که تو را دعوت به غیر خدا کنند. وقتی پدر و مادرم متوجه تصمیم من برای اسلام آوردن شدند؛عکس العمل مادرم زیاد خوب نبود خیلی از من ناراحت شد و فکر کنم تا آخر عمرشون از من ناراحت بودند. پدرم ناخدای کشتی بود و جهان دیده بود. دید ایشون بازتر بود به من گفتند من مطمئنم تصمیم درستی گرفتی ولی من مسلمان نمیشوم چون پدر و مادرم مسیحی بودند.

روزی که شهادتین را خواندم عقدمان را نیز خواندیم. این اتفاق در شمال شرق یونان دریک مسجد ترک زبان در منطقه مسلمان نشین افتاد.فقط من و همسرم بودیم و امام جمعه مسجد بدون هیچ شاهدی. منتظر مردمی ماندیم که برای نماز جماعت به مسجد می آیند تا عقد ما خوانده شود.

عقاید انقلاب برای من خیلی جالب بود. این که چطور یک رهبر دینی یعنی حضرت امام خمینی (ره) برای مستضعفین جهان پیام میدادند که باید برای گرفتن حق ضایع شده خود جهاد کنید و زحمت بکشید.

رهیافته

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار