کد خبر: ۱۵۲۰۱
تاریخ انتشار: 18 بهمن - 1395 08:04
بررسی تطبیقی دیدگاه و نحوه تعامل امامین عسکریین (ع) با فرق، مذاهب و جریان‌های فکری معاصر آنان - بخش اول
پژوهش حاضر نگاهی ‌است به فِرَق، مذاهب و جریان‌های فکری عصر امامین‌ عسکریین (ع). پس از معرفی اجمالی هر یک از این فرق، به روایات ناظر بر وجود آن فرق و مذاهب از لسان امام ‌هادی و امام ‌عسکری (ع) می‌پردازیم.

چکیده

در دوران حیات امامین عسکریین (ع) جامعه اسلامی مملو از آرا و عقاید بیگانه بود. در چنین وضعیتی ناگزیر برای روشن‌شدن حقیقت باید آرای ناصواب بازگو می‌شد. با مهیاشدن فرصت بیان حقایق دین، امامین عسکریین (ع) مانند سایر اهل بیت (ع) به آشکارسازی حقایق و رد شبهات پرداختند. پژوهش حاضر نگاهی ‌است به فِرَق، مذاهب و جریان‌های فکری عصر امامین‌ عسکریین (ع). پس از معرفی اجمالی هر یک از این فرق، به روایات ناظر بر وجود آن فرق و مذاهب از لسان امام ‌هادی و امام ‌عسکری (ع) می‌پردازیم و موضع هر یک از ایشان را به روش تطبیقی تبیین می‌کنیم.

فرق و مذاهبی از قبیل غلات، صوفیه، واقفیه، جبریه، قدریه، مجسّمه، ثنویه و جریان‌های فکری مانند فتنه خلق قرآن در این دوران به چشم می‌خورند. یکی از نمونه‌های بررسی تطبیقی مواضع، موضع امام ‌هادی (ع) در برابر فتنه خلق قرآن است که سکوت و تقیه را ترجیح دادند، ولی در دوران امام عسکری (ع) این معضل برطرف شد و جان کسی در خطر نبود. لذا مخلوق‌بودن قرآن به تصریح بیان می‌شد. بیان دیدگاه‌های این دو امام همام در برابر فرق و مذاهب عصر خویش، سبب رسوایی سران این فرق و هشیاری افراد ناآگاه می‌شد.

کلیدواژه ها

امام هادی (ع)؛ امام عسکری (ع)؛ فِرَق؛ مذاهب؛ جریان فکری

پس از رحلت پیامبر (ص)، در میان امت وی اختلاف‌نظرها و منازعات اعتقادی رخ داد و این منازعات در نهایت به پیدایش فرقه‌های گوناگون انجامید. پیدایش فرق انحرافی مسئله‌ای بود که پیامبر (ص) به آن هشدار داده و با تعیین محوریّت امامان معصوم (ع) برای رفع این خطر اقدام کرده بود. وظیفه اصلی رهبری و حفظ اساس اسلام و مسلمانان در دوران امامین عسکریین (ع) نیز همانند سایر ائمه (ع) اقتضا می‌کرد این دو امام همام، امت را از کژی‌های فکری، اخلاقی و فرهنگی در امان نگه دارند.

لذا برخی از روایات ایشان به اقتضای وجود فرق، مذاهب و جریان‌های فکری عصرشان صادر شده است. در مقاله حاضر، این روایات به روش تطبیقی از منظر امامین عسکریین (ع) تبیین شده و از جهات مختلف رجالی، محتوایی، زمینه و فضای صدور و نوع مواجهه امام با هر فرقه و مذهب تحلیل و بررسی می‌شود.

1. فتنه خلق قرآن

از جریان‌های فکری دوران امامین عسکریین (ع) کشمکش بر سر مخلوق‌بودن یا نبودن قرآن بود که هر یک از خلفای عباسی با توجه به بینش فکری و اعتقاد خویش، که قرآن قدیم یا حادث است، مردم را با آن می‌آزمودند و اگر کسی خلاف عقیده ی آنها حرف می‌زد، او را شکنجه و زندانی می‌کردند یا به قتل می‌رساندند (شاکری، 1419: 14/243).


این بحث از اواخر حکومت بنی‌امیه آغاز شد و نخستین کسی که آن را در محافل اسلامی مطرح کرد جعد بن درهم، معلم مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی بود که پس از مطرح‌کردن آن تحت تعقیب قرار گرفت و به کوفه گریخت و در آنجا این نظریه را به جهم بن صفوان ترمذی منتقل کرد (ابن‌اثیر، 1385: 7/75). این بحث در طول زمان بین دو گروه معتزله و اشاعره مطرح بود و مأمون به آن دامن زد و آتش اختلاف را شعله‌ورتر کرد (شریف قرشی، 1413: 2/213). این جریان تا زمان متوکل ادامه داشت تا اینکه وی مردم را از بحث درباره خلق قرآن منع کرد (ابن‌کثیر، بی‌تا: 10/316).

1. 1. موضع امام هادی (ع) در برابر فتنه خلق قرآن

امام هادی (ع) با توجه به وضعیت زمان خویش سکوت در برابر این فتنه را مصلحت دانستند و به شیعیان هم چنین دستوری دادند تا از فتنه و گمراهی در امان بمانند. محمد بن ‌عیسی می‌گوید امام هادی (ع) به برخی از شیعیان خویش در بغداد چنین نوشتند:

بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگه دارد که در این صورت بزرگ‌ترین نعمت را بر ما ارزانی داشته ‌است و جز این، هلاکت و سیه‌روزی‌ است. نظر ما این است که بحث و جدال درباره قرآن، بدعتی است که سؤال‌کننده و جواب‌دهنده در آن شریک‌اند؛ زیرا چیزی دست‌گیر پرسش‌کننده می‌شود که سزاوار او نیست و پاسخ‌دهنده نیز برای موضوعی که در توانش نیست بی‌جهت خود را به رنج و مشقت می‌افکند.

خالق جز خدا نیست و به جز او همه آفریده‌اند و قرآن کلام خدا است و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که جزء گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و شما را از مصادیق این آیه قرار دهد: «آنان که در نهان از خدای خود می‌ترسند و از روز جزا سخت هراسان‌اند (انبیا: 49) (ابن‌بابویه، 1376: 546؛ مجلسی، 1403: 89/118).

تحلیل

الف. راوی محمد بن ‌عیسی عبید یقطینی فردی ثقه و صحیح‌الحدیث است (کشی، 1363: 1/296).

ب. در دوران امام هادی (ع) از یک سو موضوع خلق قرآن، جنبهٔ سیاسی پیدا کرد، در حالی که هیچ‌گونه فایدهٔ علمی در بر نداشت و موجب اتلاف وقت می‌شد و از سوی دیگر ممکن بود شیعیان را نیز وارد میدان کرده، فرصت‌های آنها را در راه‌های بیهوده تلف کند.

امام هادی (ع) سکوت در برابر چنین بحثی را به صلاح دانستند و با این موضع‌گیری حکیمانه و صریح خویش، شیعیان را رهبری کردند و هر گونه بحث و بررسی و مطرح‌کردن مسئله مخلوق‌بودن یا نبودن قرآن را ناروا و بیهوده و بدعت اعلام کردند و با تأکید هر چه بیشتر، شیعیان را از ورود به این بدعت و درگیری با این بحث بر حذر داشتند. زیرا پیدایش چنین اختلافات فکری و دامن‌زدن به آن به سود دشمنان اسلام بود.

1. 2. موضع امام عسکری (ع) در برابر فتنه خلق قرآن

با توجه به روایات، می‌توان دریافت که شدت فتنه خلق قرآن در عصر امام عسکری (ع) مانند دوران امام هادی (ع) نیست و ایشان آشکارا بیان می‌کنند که قرآن مخلوق است:

1. ابوهاشم می‌گوید خیلی علاقه داشتم بدانم امام عسکری (ع) درباره قرآن چه عقیده‌ای دارد؛ مخلوق ‌است یا غیرمخلوق؟ آن جناب رو به من کرده و پرسید: «مگر نشنیده‌ای آن روایتی که از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: وقتی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نازل شد برایش چهار هزار بال خلق گردید. به هر گروهی از ملائکه که می‌گذشت نسبت به آن تواضع می‌کردند و می‌گفتند این نسبت خداوند بزرگ‌ است» (راوندی، 1409: 2/686؛ مجلسی، 1403: 50/254).

2. در روایتی دیگر نیز آمده ‌است که ابوهاشم می‌گوید به ذهنم خطور کرد که قرآن مخلوق ‌است یا غیرمخلوق. امام عسکری (ع) فرمودند: «ابوهاشم! خداوند آفریننده همه چیز است و هر چیزی غیر از خدا مخلوق است» (ابن‌شهرآشوب، 1379: 4/431؛ مجلسی، 1403: 50/258).

تحلیل

الف. ابوهاشم جعفری، داوود بن قاسم است که نسب شریفش از پدر با سه واسطه به جعفر طیار، برادر حضرت ‌علی (ع)، و از طرف مادر نیز به محمد بن ابی‌بکر می‌رسد. وی محضر چهار امام را درک کرده و از اصحاب امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری شناخته می‌شود (نجاشی، 1407: 156؛ حلّی، 1411: 68).

ب. روایت اول در وهله نخست نشان‌دهندهٔ معجزه امام عسکری (ع) است که قبل از مطرح‌شدن پرسش ابوهاشم، امام از نیت وی آگاه‌اند و در هنگام ملاقات با او پیش‌دستی می‌کنند و جواب وی را می‌دهند و در حین روایت به‌وضوح می‌گویند «هنگامی که قل هو الله احد نازل شد ...» یعنی این آیه و در نتیجه کل قرآن، مخلوق و حادث است نه غیرمخلوق و قدیم.

روایت دوم نیز بیانگر علم‌ غیب امام و کرامت ایشان است که امام، ابتدائاً موضع خویش را درباره مخلوق‌بودن قرآن به‌صراحت بیان می‌کنند. این نشان‌دهنده فقدان یا کاهش خطر و تهدید برای شیعیان در این زمینه نسبت به دوران امام هادی (ع) است. زیرا امام دهم به همین میزان هم نظرشان را صریحاً اعلام نفرمودند و شیعیان را از گفت‌وگو در این زمینه بر حذر داشتند.

2. غُلات

موضوع غلو از جمله موضوعاتی است که در طول تاریخ تشیع مشکل‌آفرین بوده ‌است. غلوکنندگان، مقام امامان را تا حد الوهیت بالا می‌بردند و در اظهار علاقه به ایشان راه افراط می‌پیمودند. آنان با بهره‌گیری از عقاید انحرافی، بسیاری از واجبات را حرام و بسیاری از گناهان را بر خود حلال می‌شمردند و با بدعت‌های گوناگون در دین به خواسته‌های نفسانی خود رنگ شرعی می‌دادند (نوبختی، 1404: 72؛ غفار، 1415: 38 و 44). غالیان علاوه بر انحراف فکری خود، راه را برای دشمنان در ستیز با شیعه هموار می‌کردند. امامین عسکریین (ع) همواره خطر آنان را گوشزد می‌کردند و بر خود لازم می‌دیدند غلو را از مکتب تشیع بزدایند و این سلاح را از دشمن برگیرند.

2. 1. موضع امام هادی (ع) در برابر غلات

امام هادی (ع)، غلات زمان خویش را به شیعیان معرفی می‌کردند و از آنها بیزاری می‌جستند و گاه دستور قتلشان را صادر می‌کردند:

1. به نقل از نصر بن صباح، امام هادی (ع) ابن‌بابا، محمد بن نصیر و فارِس بن حاتم را لعنت کردند (کشی، 1348: 520).

2. امام هادی (ع) دستور قتل فارس را به علت شرارت، فریب‌دادن مردم و دعوت به بدعت صادر کردند و خونش را هدر دانستند و وعدهٔ بهشت را برای قاتلش ضمانت فرمودند (کشی، 1363: 2/807). جنید به گفتهٔ خودش از جانب امام، مأمور کشتن فارس شد و او را به قتل رساند (ابن‌شهرآشوب، 1379: 4/417 و 418).

3. در نامه‌ای به سعد العبیدی، امام هادی (ع) دستور به بیزاری، لعنت، نفرین و برحذربودن از ابن‌بابا و محمد بن نصیر دادند و آنها را آشوبگر، مردم‌آزار و فریب‌خوردهٔ شیطان معرفی کردند که قصد دارند با سوء‌استفاده از نام امام، هستی مردم را ببلعند. سپس امام به دلیل عقاید باطل ابن‌بابا دستور قتلش را صادر کردند و برای پذیرنده سخن وی دوری از رحمت پروردگار را خواستار شدند (مجلسی، 1403: 25/317-318؛ نوری، 1408: 4/142).

تحلیل

الف. راویان، نصر بن صباح بلخی، غالی‌مذهب است (نجاشی، 1407: 428) و جنید از اهالی بغداد (شهید ثانی، 1377: 148) است که با دستور امام، فارس را می‌کشد (کلینی، 1429: 2/673).

ب. بررسی شخصیت افرادی که امام هادی (ع) لعنشان کرد:

- «حسن بن محمد بن بابای قمی» از شاگردان علی بن حسکه (کشی، 1363: 2/806) از اصحاب غالی امام هادی (ع) (طوسی، 1373: 386) عقایدی غلوّآمیز و باطل داشت که مدعی الوهیت امام هادی (ع) و نبوّت و بابیت خودش شد. از این‌رو، امام وی را لعن و از وی برائت کرد (کشی، 1348: 520). از دستورالعمل شدیداللحن امام هادی (ع) درباره وی  می‌توان به میزان فسادانگیزی این شخص و عقایدش در میان شیعیان پی برد.

- «محمد بن نصیر فهری ‌النمیری» دربارهٔ امام غلو می‌کرده است (همو، 1363: 2/805).

- «فارس بن حاتم قزوینی» از اصحاب امام رضا (ع) بود و ولایت امامان پس از آن حضرت را قبول داشت، ولی منحرف شد و به غلات پیوست و اخبار دروغ به امامان نسبت می‌داد تا آنکه از طرف امام هادی (ع) فرمان لعن و برائت از او و قتلش صادر گردید. وی بسیار ضعیف و بی‌اندازه خبیث بود و همه علمای رجال و اخبار بر تکفیر او و حلال‌بودن خونش متفق‌اند (ابن‌بابویه، 1395: 1/143).

ج. هدف غالیان از غلو دربارهٔ امام، سوءاستفاده از محبت مردم به ائمه (ع) و استفاده از دارایی‌های بعضی از مردم ساده‌لوح بود. آنها به اسم امام، اموال مردم را تصاحب کرده، خود را مبعوث‌شده از جانب امام معرفی می‌کردند تا مردم را فریب دهند، اما در حقیقت خودشان فریب‌خوردگان شیطان بودند. برخی انگیزه‌های غلو، که در دوره امام هادی و امام عسکری (ع) رونق داشت، چنین است:

1. معجزاتی که از امام ظاهر شد، و خداوند این مقام را به ایشان و پدرانشان مرحمت کرده بود، که منحرفان و کینه‌توزان از این معجزات و کرامات برای نشر بدعت‌های خود و نابودی اسلام بهره‌برداری کردند.

2. آزادی از قید ارزش‌ها و آداب اسلامی؛ زیرا آنها محرمات را مباح کرده بودند.

3. طمع به اموال مردم و تسلط بر اموالی که شیعیان به ائمه (ع) می‌پرداختند (شریف قرشی، 1408: 336).

4. قدرت‌طلبی و نیاز به محترم واقع‌شدن از جانب مردم؛ زیرا غلات در پی اعمال قدرت بر مردم، به‌خصوص عوام، بودند. امام هم درباره این افراد افشاگری می‌کردند و این گروه را از شیعیان جدا می‌دانستند و مردم را هشیار می‌کردند.

2. 2. موضع امام عسکری (ع) در برابر غلات

امام عسکری (ع) نیز مانند پدر بزرگوارشان به مبارزه با غلو برخاستند:

1. ادریس بن زیاد کَفَرتوثایی می‌گوید من از جمله افرادی بودم که درباره ائمه غُلو می‌کردم. روزی برای دیدار با امام عسکری (ع) روانه سامرا شدم. در خیابان با امام دیدار کردم و اولین سخنی که امام در این ملاقات کوتاه به من فرمودند، این بود: یا ادریس! «بل عباد مکرمون * لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون» (انبیا: 26 و 27)؛ بلکه آنان بندگان مقرب خدای‌اند و در گفتار بر او سبقت نمی‌گیرند و به فرمان وی عمل می‌کنند». گفتم مولای من! همین کلام مرا بس‌ است. زیرا آمده بودم تا این مسئله را از شما بپرسم (ابن‌شهرآشوب، 1379: 4/428).

2. احمد بن محمد بن عیسی در نامه‌ای به امام عسکری (ع) می‌نویسد گروهی پیدا شده‌اند که برای مردم احادیثی می‌خوانند و آن را به شما و پدرانتان نسبت می‌دهند. در میان آنها روایاتی است که قلوب ما آنها را نمی‌پذیرد ولی امکان ردّ وجود ندارد؛ چراکه آنها را از پدرانتان نقل می‌کنند. ایشان دو نفرند؛ یکی علی بن حَسکه و دیگری قاسم یقطینی. در ادامه نامه، برخی از اعتقاداتی را که آنها بیان کرده‌اند ذکر می‌کند. امام عسکری (ع) در پاسخ می‌نویسند: «ابن‌حَسکه دروغ می‌گوید و برای شما همین کافی است که ما او را در زمره دوستان خود نمی‌شناسیم، خدا او را لعنت کند». امام، پس از رد عقاید ابن‌حسکه از او بیزاری می‌جویند و فرمان برائت از او و قتلش را در مکان خلوت صادر می‌کنند (کشی، 1348: 516 و 517).

تحلیل

الف. ادریس بن زیاد کفرتوثایی ثقه است و اصحاب امام صادق (ع) را درک و از ایشان روایت کرده ‌است (نجاشی، 1407: 103). وی دوازده‌امامی نبود تا اینکه روزی برای پرسش از امام عسکری (ع) به سامرا رفت و با مشقت به دیدار ایشان نائل شد؛ قبل از اینکه سؤالش را بپرسد امام، پاسخش را می‌دهند. او با دیدن علم غیب امام و آگاهی فراوان آن حضرت در زمینهٔ فقه، به امامت امام عسکری (ع) معتقد می‌شود (مسعودی، 1426: 237). اگرچه وی یکی از غلات عصر امام عسکری (ع) است که به عقیده غلو خود اعتراف دارد، ولی در عقیدهٔ خود شک داشته است که با فرمایش امام عسکری (ع) کاملاً آگاه می‌شود و به اشتباه خود پی می‌برد. پس علت غلو او را نمی‌توان فتنه‌گری و سودجویی دانست، بلکه ناآگاهی عامل غلو وی بوده است.

 در نتیجه امام با بیان فصیح خویش، مانع گمراهی ادریس می‌شوند، ولی او را مانند ابن‌حسکه و دیگر غالیانی که انگیزه‌شان از غلو، سوءاستفاده از مردم و تصاحب دارایی آنها بوده لعن نکرده، دستور قتلش را نیز صادر نمی‌کنند. در حقیقت امام عسکری (ع) با تلاوت آیه 26 سوره انبیا تبیین می‌کنند که ائمه «عباد مکرمون» هستند. پس بنده و مطیع خداوندند نه خود پروردگار. ادامه آیه نیز درس امام‌شناسی است؛ یعنی ائمه کسانی هستند که بر فرموده خداوند سبقت نمی‌گیرند و مطابق دستور پروردگار عمل می‌کنند.

ب. احمد بن محمد بن عیسی، کاتب نامه، اشعری و قمی و ثقه است (طوسی، 1373: 351). با توجه به روایت به نظر می‌رسد قلب پاکش گواهی داده است که برخی سخنان علی بن حَسکه درباره امام صحیح نیست. در نتیجه درصدد گرفتن پاسخ واقعی از امام عسکری (ع) برمی‌آید. امام نیز با روشن‌کردن مسائل اصلی دین، نظر اصلی اسلام را خلاف نظر غلات می‌دانند و با بیزاری‌جستن از آنها دستور قتل علی بن حسکه الحوار القمی را صادر می‌کنند. زیرا او از غلات بزرگ و منحرفان عصر این دو امام بوده است (کشی، 1348: 521). قاسم شعرانی یقطینی قمی نیز از پیروان علی بن حسکه است (همو، 1363: 1/518) که به وی نسبت غلوّ داده‌اند (طوسی، 1373: 390). یقیناً این روشنگری‌های امام عسکری (ع) نقشی بسیار مهمی در تبیین و تمییز خطوط انحرافی از مسیر صحیح و سالم امامت و تشیع در میان جامعه شیعه داشته است.

3. صوفیه

«تصوف»[1] یکی دیگر از اندیشه‌های منحرفی بود که با رخنه در جامعه اسلامی سبب بدنامی شیعه و تشویش افکار عمومی جامعه مسلمانان شده بود و در دورانامامین‌ عسکرین (ع) نیز حضور داشت. صوفیان در درون جامعهٔ اسلامی تحت پوشش زهد و کناره‌گیری از دنیا به گمراه‌کردن توده‌های مردم و منحرف‌کردن آنان از خط امامت مشغول بودند. آنها خود را آماده و مستعد نزدیکی به خدا می‌دانستند و در ضمن به ریاضت و تزکیه نفس می‌پرداختند.

 در حقیقت پیروان این مکتب با نمایاندن چهره‌ای زاهد، خداپرست، بی‌میل به دنیا و منزه از پستی‌ها و آلایش‌های دنیایی مردم را گمراه می‌کردند و در پی اغراض سودجویانه بودند (صدرالدین شیرازی، 1378: 242). امامین ‌عسکریین (ع) همچون نیاکانشان، خطر این جریان انحرافی را به پیروان گوشزد می‌کردند و آنان را از این گروه بر حذر می‌داشتند.

3. 1. موضع امام هادی (ع) در برابر صوفیه

امام هادی (ع) با صوفیان به مخالفت برخاستند و آنها را نیرنگ‌باز معرفی کردند و صوفیه را از مخالفان خویش دانستند. محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب می‌گوید با امام هادی (ع) در مسجد رسول‌الله (ص) بودیم که جماعتی از اصحاب وارد مسجد شدند. در این هنگام نیز جمعی از صوفیه وارد مسجد شدند و در گوشه‌ای دایره‌وار نشستند و مشغول ذکر «لا اله ‌الا الله» شدند. امام هادی (ع) رو به اصحاب کردند و فرمودند: «به این نیرنگ‌بازان توجه نکنید. زیرا آنان همنشینان شیاطین و ویران‌کنندگان پایه‌های دین هستند و برای رسیدن به اهداف رفاه‌طلبانه چهره‌ای زاهدانه از خود نشان می‌دهند و برای فریفتن مردم ساده‌لوح شب‌زنده‌داری می‌کنند ... و آنان را در گمراهی می‌افکنند.

 وردهایشان، رقص و کف‌زدن، و ذکرهایشان، آوازخوانی است. غیر از سفیهان کسی از آنان پیروی نمی‌کند و به آنان نمی‌گرود. هر کس به دیدار یکی از آنان، چه در زمان حیات و چه پس از مرگش، برود چنان ‌است که به دیدار شیطان و بت‌پرستان رفته و کمک به آنان مثل کمک به یزید، معاویه و ابوسفیان است». یکی از اصحاب پرسید: هرچند معترف به حقوق شما باشد؟ امام هادی (ع) با خشم به وی نگریست و فرمود: «از چنین پرسشی دست بردار؛ زیرا کسی که معترف به حقوق ما باشد دچار نفرینمان نمی‌شود.

مگر نمی‌دانی که آنان پست‌ترین طایفه‌های صوفیه هستند؟ در حالی که تمامی صوفیان از مخالفان ما هستند و راهشان با راه ما مغایرت دارد. آنان جزء یهود و نصارای این امت‌اند و همان‌ها هستند که سعی در خاموش‌کردن نور الاهی دارند و خداوند نورش را به اتمام خواهد رسانید هرچند کافران را ناپسند آید» (حر عاملی، بی‌تا: 28؛ هاشمی خویی، 1400: 16 و 17).

تحلیل

الف. راوی محمد بن الحسین بن أبی الخطاب از کسانی ‌است که کلینی از او روایاتی نقل کرده ‌است (کشی، 1363: 2/607).

ب. نفوذ افکار انحرافی، از جمله تصوّف، در میان شیعیان خطری بوده ‌است که بزرگان از یاران ائمه (ع) بدان اهتمام می‌ورزیدند و گزارش آن را به ائمه (ع) منتقل می‌کردند و امامان هم به روشنگری می‌پرداختند.

3. 2. موضع امام عسکری (ع) در برابر صوفیه

احمد بن ابراهیم مراغی نقل می‌کند که نسخه‌ای دربارهٔ لعن ابن‌هلال به قاسم بن علا رسید. آغازش چنین بود که امام عسکری (ع) به کارگزارانشان در عراق نوشته بودند: «از صوفی ریاکار بپرهیزید». مراغی می‌گوید احمد بن هلال 54 مرتبه به حج رفته بود که 20 بار آن پیاده بود و راویان اصحاب ما در عراق به دیدارش می‌رفتند و از او حدیث می‌نوشتند و آنچه را در مذمتش وارد شده بود انکار می‌کردند و قاسم بن علا را واداشتند که مجدداً با امام مکاتبه کند. امام در پاسخ فرمودند: «پیش‌تر دستور ما دربارهٔ ابن‌هلالِ ظاهرساز و ریاکار، که رحمت خدا از او دور باد، به تو رسیده و همان نظر باقی است. خداوند گناهانش را نیامرزد.

وی بدون اجازه و رضایت ما در کارمان دخالت می‌کند، به رأی خودش عمل می‌کند، دیون و اموال ما را نمی‌دهد، فرمانمان را هم اجرا نمی‌کند، مگر آنچه دلش بخواهد و خداوند به سبب این کارش، او را در آتش دوزخ سرنگون سازد. ما بر او صبر کردیم تا آنکه خداوند با نفرینمان عمرش را به پایان رساند. ما او را به گروهی از دوستانمان شناساندیم و به آنان دستور دادیم که این مطلب را به دوستان خاص ما برسانند. به درگاه خدا از ابن‌هلال بیزاری می‌جوییم و خدا او را و کسی را که از وی بیزاری نمی‌جوید، رحمت نکند. به اسحاقی و هر کس که از تو دربارهٔ این فاجر پرسیده و می‌پرسد و هر کس که شایستهٔ آگاهی است این مطالب را خبر بده؛ چراکه هیچ عذری برای هیچ یک از موالیانمان در تشکیک راجع به آنچه افراد موثق نزد ما به آنان می‌رسانند پذیرفته نیست، در حالی که می‌دانند این افراد موثق، همان‌هایی هستند که ما سرّ خود را به آنها بازگو می‌کنیم».

 ابوحامد می‌گوید گروهی همچنان آنچه را دربارهٔ او صادر شده بود انکار می‌کردند. پس دوباره به امام عسکری (ع) نامه نوشتند و امام نیز در پاسخ، ابن‌هلال را نفرین کردند و او را از گمراهان برشمردند و سپس وضع دهقانی را مثال زدند که مردم از سابقه خدمت و همنشینی طولانی‌اش آگاه بودند که با اقداماتی سبب مبدل‌شدن ایمانش به کفر شد و گرفتار عذاب الاهی گردید (کشی، 1348: 535-537؛ مجلسی، 1403: 50/318).

پی‌نوشت‌ها:

[1]. مقاله حاضر به بررسی وضعیت صوفیان در برهه تاریخی امامین عسکریین (ع) و از منظر این دو امام همام می‌پردازد و بررسی صوفیه در دوره‌های بعد از ایشان از حوزه این نگارش خارج است. چه‌بسا هر یک از فرق انحرافی بیان‌شده در پژوهش، در دوران‌های مختلف دچار تغییراتی شده و اندیشه‌های مثبت یا منفی دیگری به عقاید آنان افزوده شده باشد.

مراجع

قرآن کریم.

ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1362). الخصال، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اول.

ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1376). الامالی، تهران: کتابچی، چاپ ششم.

ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1395). کمال ‌الدین و تمام‌ النعمه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: اسلامیه، چاپ دوم.

ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1398). التوحید، تحقیق: هاشم حسینی، قم: انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اول.

ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1413). من ‌لایحضره‌ الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر محمد (1379). مناقب آل ابی‌ طالب علیهم ‌السلام، قم: علامه، چاپ اول.

ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء حافظ (بی‌تا). البدایه والنهایه، بیروت: دار الفکر.

احمدی میانجی، علی (1426). مکاتیب ‌الأئمه ‌علیهم ‌السلام، تحقیق: مجتبی فرجی، قم: دار الحدیث، چاپ اول.

اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل (بی‌تا). مقالات ‌الاسلامیین واختلاف ‌المصلین، بیروت: دار النشر.

برقی، احمد بن محمد (1342). رجال البرقی، تصحیح: محمد بن حسن طوسی، تحقیق حسن مصطفوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.

جباری، محمدرضا (1382). سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، قم: مؤسسه آموزشی‌پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.

حسینی، محمد رضا (1410). «مقوله جسم لا کالاجسام بین هشام بن حکم و مواقف سایر اهل کلام»، در: تراثنا، ش19، صص7-108.

حلی، حسن بن یوسف (1411). رجال العلامه ‌الحلی، نجف: دار الذخائر، الطبعه الثانیه.

راوندی، سعید بن هبه ‌الله (1409). الخرائج والجرائح، قم: مدرسه الامام المهدی (‌عج)، الطبعه الاولی.

سبحانی، جعفر (بی‌تا). بحوث فی الملل والنحل، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اول.

الشاکری، حسین (1419). موسوعه المصطفی ‌والعتره، بی‌جا: حسین الشاکری، الطبعه الاولی.

شبستری، عبدالحسین (1421). النور الهادی الی اصحاب الامام الهادی، بی‌جا: المکتبه التاریخیه المختصه، الطبعه الاولی.

شریف قرشی، باقر (1408). حیاه الامام علی ‌الهادی علیه ‌السلام، بیروت: دار الاضواء، الطبعه الاولی.

شریف قرشی، باقر (1413). حیاه الامام موسی بن جعفر علیهما السلام، بیروت: دار البلاغه، الطبعه الاولی.

شوشتری، محمد تقی (1410). قاموس الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، الطبعه الثانیه.

شیبانی جزری، علی بن محمد (ابن اثیر) (1385). الکامل فی التاریخ، بیروت: دار الصادر.

شهید ثانی، زین الدین بن علی (1377). شرح مصباح الشریعه. ترجمه: عبد الرزاق گیلانى ، تهران: پیام حق ، چاپ اول.

صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (1378). المظاهر الالهیه، تهران: بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول.

طوسی، محمد بن الحسن (1411). الغیبه للحجه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی‌احمد ناصح، قم: دار المعارف ‌الاسلامیه، الطبعه الاولی.

طوسی، محمد بن الحسن (1420). فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول، قم: مکتبه المحقق ‌الطباطبائی، الطبعه الاولی.

طوسی، محمد بن حسن (1373). رجال الطوسی، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم.

عاملی، محمد بن حسن (شیخ حر عاملی) (بی‌تا). الاثنا عشریه، تعلیقه و اشراف: مهدی لازوردی حسینی محمد درودی، قم: دار الکتب العلمیه.

عکبری، محمد بن محمد (شیخ مفید) (1413). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ اول.

غفار، عبدالرسول (1415). شبهه الغلو عند الشیعه، بیروت: دار المحجه البیضاء، الطبعه الاولی.

کشی، محمد بن عمر (1348). رجال الکشی، مشهد: دانشگاه مشهد.

کشی، محمد بن عمر (1363). رجال الکشی، تحقیق: سید مهدی رجایی، تعلیقات: میرداماد استرآبادی؛ قم: مؤسسه‌ آل ‌البیت (‌ع)، چاپ اول.

کلینی، محمد بن یعقوب (1429). الکافی، قم: دار الحدیث، چاپ اول.

مجلسی، محمدباقر (1403). بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الابرار، بیروت: دار احیاء التراث ‌العربی، الطبعه الثانیه.

مسعودی، علی بن حسین (1426). اثبات الوصیه، قم: انصاریان، چاپ اول.

نجاشی، احمد بن علی (1407). رجال النجاشی، قم: جامعه مدرسین، چاپ ششم.

نوبختی، حسن بن موسی (1404). فرق الشیعه، بیروت: دار الاضواء، الطبعه الثانیه.

نوری، حسین (1408). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه ‌آل ‌البیت (‌ع)، چاپ اول.

هاشمی‌ خویی، حبیب‌الله (1400). منهاج‌ البراعه فی شرح نهج‌البلاغه، تهران: إسلامیه، چاپ چهارم.

نویسندگان:

ریحانه کریمی زاده: کارشناس علوم قرآن و حدیث؛ دانشگاه قم 

رضیه سادات سجادی: استادیار گروه قرآن و حدیث ؛ دانشگاه قم

پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 4

ادامه دارد...

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار