کد خبر: ۱۵۲۶۴
تاریخ انتشار: 01 اسفند - 1395 11:35
این نوشتار با بررسی ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام، کتاب‌آوری و الوهیت سران بابیت؛ به پیشینه‌شناسی این دعاوی پرداخته و برای مخاطب روشن می‌سازد که این گونه ادعاها در آثار سران جریان‌های حروفیه و نقطویه سابقه دارد.

چکیده

«علی محمّد شیرازی» از جمله مدعیان بابیت و مهدویت است که از نسخ شریعت اسلام، آوردن کتاب جدید و الوهیت خود سخن می‌گوید و چنین می‌نماید که آیینش بدیع و تازه است؛ لیکن بر اساس شواهد موجود، در بسیاری از ادعاهایش از جریان‌های «حروفیه» و «نقطویه» الگو گرفته است.


این نوشتار با بررسی ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام، کتاب‌آوری و الوهیت سران بابیت؛ به پیشینه‌شناسی این دعاوی پرداخته و برای مخاطب روشن می‌سازد که این گونه ادعاها در آثار سران جریان‌های حروفیه و نقطویه سابقه دارد و در حقیقت ادعای به‌ظاهر تازه سران بابیت، بازگوی سخنان کهنه این دو جریان است که این دو جریان، قرن‌ها پیش از بابیان می‌زیستند.


واژگان کلیدی: بابیت، مهدویت، نسخ اسلام، الوهیت، حروفیه، نقطویه، علی محمد شیرازی.

مقدمه


«بابیت» فرقه‌ای است که با ادعای علی محمّد شیرازی پدید آمد. وی از مدعیان معاصر مهدویت است که ادعاهای بسیاری همچون ذکریت، بابیت، مهدویت، نبوت و الوهیت را در کارنامه خود دارد. او با وعده ظهور شخصی با عنوان «من یظهره الله»، سبب پیدایش بهائیت شد.


این نوشتار بر آن است که پیشینه ادعاهای بابیت، مهدویت و نسخ اسلام سران بابیت را در جریان‌های حروفیه و نقطویه بررسی کند؛ زیرا آنان مدعی بداعت و نوآوری هستند؛ لیکن شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر این که سران بابیت از جریان‌های حروفیه و نقطویه الگوسازی کرده‌اند. به عنوان مؤید می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:


«دانشنامه جهان اسلام» گرایش نقطویان به بابیت و در واقع یاری‌رساندن به علی محمّد شیرازی در دین‌سازی را نقل می‌کند (رضازاده لنگرودی، 1379: 652). صاحب «حروفیه» نیز از قرائن الگوگیری بابیت از حروفیه و نقطویه پرده برمی‌دارد (خیاوی، 1379: 21).


مقاله حاضر به پیشینه برخی ادعاهای بابیت، مهدویت، نسخ اسلام (با تأکید بر فتنه بدشت) و الوهیت سران بابیت پرداخته و با بیان شواهدی از تشابه‌ها، تجانس‌ها و اقدامات همسان، سابقه آنان را در بعضی جریان‌های حروفیه و نقطویه جست وجو می‌کند تا برای مخاطب روشن شود که پیش از بابیت نیز جریان‌هایی بودند که چنین ادعاهایی را مطرح کرده و در نتیجه از بدنه تشیع جدا شدند.


1٫ ادعاهای مهدویت


ادعاهای «مهدویت» علی‌محمّد شیرازی به جریان‌های حروفیه و نقطویه شباهت بسیاری دارد. از این‌رو، در این نوشتار به بررسی و تبیین دیرینه این ادعای او در جریان‌های حروفیه و نقطویه می‌پردازیم:


تصریح در ادعا


علی‌محمّد شیرازی در سال 1261 قمری با نوشتن رساله «خصائل سبعه» و رساندن آن به دست ملاصادق خراسانی، از ادعای بابیت خود پرده برمی‌دارد. وی در این نامه، از وجوب افزودن جمله «اشهد أن علیاً قبل نبیل باب بقیه الله» به اذان نماز جمعه سخن می‌گوید (اشراق خاوری، 1991: 130)، که گویای اعلام عمومی ادعای بابیت است.


او در سال 1264 قمری ادعای مهدویت و قائمیت خود را آشکار ساخت و در میان علمای تبریز گفت:


من همان قائم موعودی هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستید و چون اسم او را می‌شنوید، از جای خود قیام می‌کنید و مشتاق لقای او هستید و عجّل اللّه ‌فرجه بر زبان می‌رانید. به‌راستی می‌گویم: بر اهل شرق و غرب اطاعت من واجب است! (همان: 283 و میرزا جانی کاشانی، 1328: 135).


وی ادعای بابیت امام زمان(عج) را که پیش از آن به‌تصریح ادعا کرده بود؛ به بابیت علم الاهی تأویل کرد (حسینی طباطبائی، 1386: 17 – 18). او در جای دیگر از مخاطبان می‌خواهد در اذان به مهدویت او شهادت دهند: «نام مرا در اذان و اقامه داخل کنید و بگویید: اشهد انّ علی‌محمّد بقیه الله» (اشراق خاوری، 1991: 122). وی در الواح خود با کاربست واژه «مهدی»، آشکارا از مهدویت خود سخن می‌گوید: «فانی أنا المهدی» و در نامه ادعایی به شهاب‌ الدین آلوسی خود را «مهدی موعود» می‌خواند: «و إنی أنا المهدی» (بلاغی، 1381: 52).


او هنگام خروج از شیراز، بشرویه را احضار کرده، به او دستور می‌دهد به میان مردم برود با طرح مسئله تبلیغ، آنان را برای شورش آماده سازد:


صبح هدایت در نهایت روشنی دمیده و حضرت موعود آشکار گشته؛ ای امّت‌های روی زمین! راه ورود موعود را آماده و مهیّا سازید و خود را از فضل و احسانش بی‌نصیب نکنید! ( اشراق خاوری، 1991: 68).


پیش از علی محمّد شیرازی نیز گزارش‌های فراوانی از ادعاهای مهدویت در جریان‌های حروفیه و نقطویه رسیده است که موارد ذیل چند نمونه از آن‌ها است:


أ) حروفیه


فضل‌الله نعیمی استرآبادی (سرکرده جریان حروفیه) از مدعیان مهدویت است که آشکارا خود را دوازدهمین امام شیعه می‌دانست و در نامه‌ای که شاه اویس به امیر ولی فرستاده، از قول فضل‌الله چنین شاهد می‌آورد: «بسم الله الرحمن الرحیم، انی رأیت احد عشر وجوداً و نفساً شریفاً و من دوازدهم ایشان» (الشیبی، 1380: 224).


ممکن است دستور افزدون جملاتی به اذان که دال بر بابیت یا مهدویت علی محمد شیرازی است؛ برگرفته ازجمله «اشهد ان لا اله الا فضل‌الله» (ثبوت، 1388، ج 13: 86) باشد که حروفیان در اذان خود می‌گفتند.


ب) نقطویه


بر اساس گزارش‌های موجود، محمود پسیخانی نیز از جمله مدعیان مهدویت است. مشکور در گزارش فرقه «پسیخانیه» (نقطویه) می‌نویسد:


محمود پسیخانی مانند فضل‌الله استرآبادی خود را مهدی موعودی می‌خواند که پیغمبر اسلام(ص) به آمدن وی مژده داده است (مشکور، 1375: 117و اسفندیاری، 1362، ج 1: 275).


اقدامات همسان مدعیان


علی‌محمّد شیرازی در دوره شش ساله ادعاهای خود، اقداماتی کرد که نمونه‌های مشابهی از آن‌ها در تاریخ حروفیه و نقطویه مشاهده می‌شود. برای نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


ادعاهای پی‌درپی


علی‌محمّد شیرازی در فاصله میان سال‌های 1260 تا 1266 قمری جایگاه‌های گوناگونی همچون بابیت، مهدویت، نبوت، مظهریت و الوهیت را ادعا کرد که این گونه ادعاها در جریان‌های حروفیه و نقطویه سابقه دارد. وی در توجیه ادعاهای خود می‌نویسد:


نظر کن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرمود تا آن‌که آن‌ها را نجات دهد. مقامی که اول خلق است و مظهر انّنی انا الله و گونه خود را به اسم بابیت قائم آل‌محمّد ظاهر فرموده و با احکام قرآن در کتاب اول حکم فرمود تا آن‌که مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این امر مشابه است با خود ایشان لعل محتجب نشوند و از آنچه برای آن خلق شده‌اند، غافل ننمایند (شیرازی، بی‌تا: 29).


نویسندگان بهایی نیز با الگوگیری از توجیه علی‌ محمّد شیرازی، درباره تعدد ادعاهای وی می‌نویسند: «علی‌محمّد شیرازی در چند مرتبه ادعاهای خویش را تغییر می‌دهد و دلیل آن را هم جلوگیری از هرج و مرج و تشنج معرفی می‌نماید» (اسلمنت، 1988: 22).


لازم است در کنار این توجیهات، به سیره پیامبران الاهی نیز توجه کنیم. آنان نه‌تنها از الوهیت و ربوبیت سخن نگفته‌اند، بلکه پیش از عنوان رسالت، خود را بنده خدا خوانده‌‌اند. پیامبر خاتم(ص) به پیروان خود نیز می‌آموزد که او را پیش از رسول بودن، بنده خدا بدانند: «اشهد ان محمّداً عبده و رسوله». بر پایه این آموزه نبوی است که امام صادق(ع) می‌فرماید: «لا ترفعونی فوق حقی» (مجلسی، 1403، ج 25: 265)؛ پس چگونه است که علی‌محمّد شیرازی خلاف سیره پیامبران الاهی گام برداشته، از نردبان ادعا بالا می‌رود؟


بر این اساس، این ادعاهای پی در پی علی محمد شیرازی، در جریان‌های حروفیه و نقطویه ریشه دارد:


أ) حروفیه


فضل الله نعیمی استرآبادی، از جمله مدعیانی است که جایگاه‌های گوناگونی را برای خود برشمرده است. «ذکاوتی» در گزارش جریان حروفیه می‌نویسد:


دعوت فضل‌الله بر این پایه بود که او همچون آدم و عیسی(ع) و محمّد(ص) خلیفه خداست و تمام آرمان‌های صوفیانه و شیعیانه درباره نجات عالم به‌وسیله خون، در او جمع است و درعین‌حال، مهدی و ختم الاولیا و پیغمبر و خداست (الشیبی، 1380: 171).


ب) نقطویه


ذکاوتی درباره تتابع ادعاهای محمود پسیخانی می‌نویسد: «شاگرد فضل‌الله حروفی مردی دانشمند و از دین‌آوران و مدعیان مهدویت یا نبوت به معنای خاص بوده است» (ذکاوتی، 1393: 175).


بشارت ظهور من یظهره الله


علی‌محمّد شیرازی پیش از مرگش، وعده ظهور شخصی را با عنوان «من یظهره الله» داده بود:


اهل این جنّت در این جنّت متلذّذ هستند؛ الی اوّل ظهور مَن یظهِرُهُ الله. قسم به ذات الاهی که از برای ایشان، در حین ظهور ایشان هیچ جنّتی اعظم‌تر از ایمان به او و طاعت او نیست … وصیت می‌کنم کلّ اهل بیان را … اگر شنیدید ظهوری ظاهر شده به آیات قبل از عدد اسم الله الاغیث (1511) که کل داخل شوید و اگر نشده به عدد اسم الله المستغاث (2001)؛ (شیرازی، بی‌تا: 61).


این‌گونه بشارت دادن و موعودگرایی‌ها، در نقطویه پیشینه دارد. نقطویان خیلی پیش از آن‌که شاه عباس بر تخت بنشیند، بشارت ظهور موعود نقطوی را می‌دادند و حتی شاه‌طهماسب را مهدی می‌خواندند و چنین می‌سرودند:


در نهصد و هشتاد و نه از حکم قضا از پرده برون خرامد آن شیر خدا


(ذکاوتی، 1393: 54).


2٫ ادعاهای نسخ اسلام و کتاب‌آوری


ادعاهای نسخ اسلام و کتاب‌آوری سران بابیت را می‌توان در جریان‌های حروفیه و نقطویه ملاحظه کرد.


ادعاهای نسخ اسلام


سران بابیت در مناسبت‌های گوناگونی از نسخ اسلام و ظهور دیانت جدید سخن گفته‌اند که در این نوشتار به ادعای آن‌ها مبنی بر نسخ شریعت اسلام در فتنه بدشت می‌پردازیم:


أ. شوقی افندی نسخ اسلام را یکی از اهداف اصلی فتنه بدشت می‌داند:


هدف اصلی و اساسی این اجتماع عظیم (بدشت) آن بود که اولاً به وسایل مقتضی استقلال امر بیان و انفصال شریعت رحمان از رسوم و آداب و سنن و شرایع قبلیّه به نحو مؤثر و نافذ اعلام گردد (افندی، 1992: 93).


وی در جای دیگر می‌نویسد:


یک روز هنگامی‌که هیکل مبارک به علّت نقاهت ملازم بستر بودند، جناب طاهره که در نظر بابیان مظهر عفت و عصمت و در تقوا و طهارت رجعت حضرت فاطمه3 محسوب می‌گردید، ناگهان بی‌ستر و حجاب در محضر مبارک در مقابل اصحاب ظاهر شد و در جانب راست جناب قدّوس که آثار خشم و غضب از رخسار ایشان هویدا بود جالس گردید و با کلمات آتشین حلول دور جدید را اعلام و نسخ سنن و شعائر قدیمه را علی رؤوس الاشهاد ابلاغ نمود (همان: 94 – 95) .


ب. آیتی نیز در گزارش از گردهمایی بدشت می‌نویسد:


در موضوع احکام فروعیه سخن رفت. بعضی را عقیده این بود که هر ظهور لاحق اعظم از سابق است و هر خلفی اکبر از سلف و بر این قیاس نقطه اولی اعظم است از انبیای سلف و مختار است در تغییر احکام فروعیه … قره العین از قسم اول بود؛ اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که قائم دارای مقام شارعیت است و حتی شروع شود به بعضی تصرفات و تغییرات، از قبیل افطار صوم رمضان و امثال‌ها (آیتی، بی‌‌تا: 129).


ج. اشراق خاوری نیز در گزارش شیوه نسخ اسلام در بدشت می‌نویسد: «در ایّام اجتماع یاران در بدشت هر روز یکی از تقالید قدیمه الغا می‌شد» (اشراق خاوری، 1991: 262). وی همچنین آورده است:


جناب طاهره حاضرین را مخاطب ساخته، فرمودند: خوب فرصتی دارید، غنیمت بدانید، جشن بگیرید امروز روز عید و جشن عمومی است؛ روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شده، همه برخیزید، با هم مصافحه کنید. باری آن روز تاریخی تغییر عجیبی در رویّه و عقاید حاضرین داد. روز پرهیجانی بود. در عبادات طریقه خاصی ایجاد شد و رویّه و عقاید قدیمه متروک گشت (همان: 264).


پس از اعلام قره‌العین، بسیاری از پیروان علی‌محمّد شیرازی دست از او کشیدند.


حضّار از ملاحظه این منظره سخت دچار حیرت و دهشت گشتند و حضور وی را به نحو مذکور در جمع نفوسی که حتّی مشاهدهٴ سایه‌اش را مردود و ناصواب می‌شمردند خلاف عفاف و معارض با ارادهٴ حضرت خفیّ الالطاف محسوب داشتند. خوف و غضب افئده را فرا گرفت و قدرت تکلّم از جمیع سلب شد؛ به‌حدّی که عبدالخالق اصفهانی از کثرت هیجان و اضطراب با دست خویش گلوی خود را چاک داد و درحالی‌که آغشته به خون بود، دیوانه‌وار خود را از آن صحنه مهیب دور ساخت. برخی دیگر از اصحاب نیز مجلس را ترک گفته و دست از امر الاهی کشیدند و رفض آداب و سنن سالفه را نپسندیدند (افندی، 1992: 95 و آیتی، بی‌تا: 130).


پس از فتنه بدشت و نسخ اسلام توسط قره‌ ‌العین نیز پیروان علی‌محمّد شیرازی دست از اسلام برنداشتند، از این‌رو آیتی می‌نویسد:


قدوس فرمان داد که زودتر از شب‌های دیگر به اذان و مناجات و تلاوت قرآن پردازند؛ چه که عادت هر شبه ایشان بر آن بود که قبل از صبح کلاً برخاسته با صدای بلند به تلاوت قرآن و دعا می‌پرداختند و حتی گاهی صدای ایشان به گوش سپاهیان می‌رسید و یکی از منصفین ایشان گفته بود که انصافاً اگر کفر آن است که اهل قلعه دارند و اسلام این است که ما سپاهیان داریم، باید از اسلام بیزار و کفر را خریدار شد، زیرا از قلعه هر شب صدای دعا و نماز و قرآن به گوش می‌رسد (آیتی، بی‌تا: 163). در جای دیگری می‌نویسد: بعد از ظهور قائم و چون اصحاب نقطه اولی معتقد به مهدویت آن حضرت بودند، لهذا نماز جمعه را به‌رسم وجوب می‌خواندند (همان: 195).


این گزارش آیتی به این معناست که خود بابیان نیز نسخ اسلام اتفاق افتاده در فتنه بدشت را قبول نداشتند.


شایان توجه است که علی‌محمّد شیرازی که از نگاه قرهالعین مقام شارعیت دارد، از فاجعه نسخ اسلام در بدشت آگاه نبوده است؛ بلکه پس از نسخ اسلام است که مهر تأیید بر آن می‌زند:


حضرت باب بنفسه المقدّس هنگامی‌که هنوز در مخالب اعدا اسیر و مبتلا بودند، در حضور ولیعهد زمان و جمعی از علمای اعلام و رؤسای شیخیّه در عاصمه آذربایجان دعوی خویش را اعلان و با اظهار مقام قائمیّت و اثبات استقلال و اصالت امر مبارک قیام پیروان خود را در احتفال بدشت تأیید و نظرات و معتقدات آنان را نسبت به شریعه الاهیه تقویت و تصویب فرمودند.

باری در اثر این اجتماع نفخه صور دمیده شد و طلوع دور بدیع افول شرع قدیم را اعلام نمود و تحوّلی چنین عظیم و متین که در تاریخ ادیان عالم بی‌مثل و قرین است، خالی از هرگونه رسوم و تشریفات و فارغ از طنطنه و دبدبه ظاهره صورت گرفت. این انفصال که امر الاهی را از ظلمات حالکه تعصّبات و اوهام و نفوذ شدید رؤسا و پیشوایان قوم مستخلص نمود، به درجه‌ای سریع و کامل و قاطع و نافذ تحقّق پذیرفت که ابداً تصوّر آن نمی‌رفت و به هیچ وجه با سکون و طمأنینه‌ای که شریعه الله با آن آغاز شده بود، مشابهت نداشت (افندی، 1992: 97).


آری، نخست پیروان بابیت تصمیم گرفتند و اعلام استقلال امر کردند؛ بعد علی‌محمّد شیرازی را مطلع کرده و به تصویب و تائید او رساندند. آیتی دراین‌باره می‌نویسد: «در خاتمه قرار شد که قضیه را به ماکو بنویسند و حکم فاصل از خود باب بطلبند و چنین کردند» (آیتی، بی‌تا: 130 – 131).


این گونه از نسخ اسلام را می‌توان در جریان‌ نقطویه نیز یافت. ذکاوتی در گزارش باورهای پسیخانیه می‌نویسد:


محمود پسیخانی می‌گفت: دین اسلام برافتاد و دور عرب به پایان رسید و از این پس دین، دینی است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبیِّن خواهند آمد که نخستین ایشان خود اوست (مشکور، 1375: 117). مشکور نیز از محمود پسیخانی گزارش می‌کند که می‌گفت:


دین اسلام برافتاد و دور عرب به پایان رسید (همان). وی همچنین می‌گفت: «دین محمّد(ص) منسوخ شد و اکنون دین، دین محمود است؛ چنان‌که گفته‌اند: رسیدن نوبت رندان عاقبت محمود‌ گذشت آن‌که عرب طعنه بر عجم‌می‌زد (همان: 118).


علی محمد شیرازی پس از معرفی آیین خود، از کتابی به نام «بیان» پرده برداشت که از جهات گوناگونی با آثار حروفیان و نقطویان شباهت‌های بسیاری دارد. این نوشتار به نمونه‌هایی از این شباهت‌ها اشاره می‌شود:


تشابه در کتاب‌آوری


علی‌محمّد شیرازی با تألیف کتاب «بیان» و پس از او، حسین‌علی نوری با تدوین کتاب «اقدس»، از کتاب‌های آسمانی خود رونمایی کردند! پیشینه کتاب‌آوری این دو مدعی را از چند جهت می‌توان بررسی کرد:


مکان تدوین


علی‌محمّد شیرازی «بیان» را در زندان نوشت و مدعی آسمانی بودن آن شد. حسین‌علی نوری نیز با الگوگیری از علی‌محمّد شیرازی، ادعا می‌کند که «اقدس» در زندان بر او نازل شده است. فضل‌الله استرآبادی نیز کتاب اساسی یا آسمانی خود «جاویدان نامه کبیر» (رفیعی، 1376: ج 6، 243) را در سال 796 هجری در زندان شروان نوشت (مشکور، 1375: 153).


توجیه نواقص


علی‌محمّد شیرازی درباره غلط‌های ادبی و اعرابی کتاب خود می‌نویسد: «صرف و نحو گناهی کرده و تا کنون در بند می‌بود؛ ولی چون می‌خواستم، خدا گناهشان را بخشیده و آزادش گردانید» (افراسیابی، 1388: 15). وی در جای دیگر غلط‌های ادبی کتاب خود را گردن علما انداخته و می‌گوید: علما، قواعد صرف و نحو را از کتاب خدا می‌گیرند، نه کتاب خدا از آنان: «و ان ما تشاهدون غیر قواعد النحویین و الصرفیین، هولاء یستنبؤن علمهم من کتاب الله و ما یتلی الکتاب من عند الله لایستنبئن من علمهم» (شیرازی، بی‌تا: ک). او در جای دیگری غلط‌های آثارش را اثبات درس نخوانده بودنش می‌داند:


این‌که در بعضی مقامات تبدیل کلمات و در بعضی به خلاف قواعد جاری گشته، لأجل این است که مردم یقین نمایند که صاحب این مقام بر سبیل تحصیل اخذ آیات و علوم نکرده؛ بلکه به نور الله صدر منشرح به علوم الاهیه شده و حکم تبدیل را بشأن بدیع و خلاف قواعد را به قاعده الاهیه راجع نمایند (مازندرانی، 1985، ج 2: 102 – 103).


حسین علی نوری درباره غلط‌های ادبی آثار علی محمد شیرازی، خطاب به محمد کریم خان می‌نویسد:


تو و امثال تو گفته‌اند که کلمات باب اعظم و ذکر اتم غلط است و مخالف است به قواعد قوم؛ هنوز آن‌قدر ادراک ننموده که کلمات منزله الاهیه میزان کل است و دون او میزان او نمی‌شود و هر یک از قواعدی که مخالف آیات الاهیه است از درجه اعتبار ساقط (همان: 108 – 109).


ملاحسین بشرویه نیز درباره غلط‌های آشکار علی‌محمّد شیرازی می‌گوید:


صرف و نحو در کند و زنجیر قواعد جای گرفتند و مجازات شدند. باب هم که چنین دید به شفاعت و رحمت این بندگان را آزاد کرد و کند و زنجیر قواعد و اعراب را از پای آنان برداشت و اکنون باکی بر کسی نیست که مرفوع را منصوب و منصوب را مجرور بخواند (زعیم الدوله: 1340 و 137؛ افراسیابی، 1388: 146).


پیشنه این گفتار و نوشتار علی‌محمّد را می‌توان در حروفیه جست وجو کرد. محمود پسیخانی درباره اشتباه‌های نوشتاری خود می‌نویسد: «حتی غلط‌های املایی این علم (کتاب میزان) را نباید دست زد و باید به حال خود گذاشت» (ذکاوتی، 1393: 58).


ادعای جامعیت


علی‌محمّد شیرازی کتاب خود را کامل و بی‌نیاز کننده از علوم دیگر می‌داند. از این‌رو، نابودی آثار دیگران را دستور می‌دهد: «فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشئت او تنشئی فی ذلک الامر» (شیرازی، بی‌تا: واحد 6، باب 6). این ادعا نیز از نوشتار محمود پسیخانی بهره برده است. ذکاوتی در گزارش خود آورده است که محمود پسیخانی درباره کتاب میزان می‌نویسد: «دیگر این‌که این علم از دیگر مطالب کفایت می‌کند» (ذکاوتی، 1393: 58).


تجانس ادبیات آثار مدعیان


ادبیات نوشتاری علی‌محمّد شیرازی همسان آثار مکتوب محمود پسیخانی است که به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


موزون نویسی


علی محمد شیرازی با جملاتی موزون در کتاب پنج‌شأن می‌نویسد:


اللهم انزل علیه فضالا فضیلا فی العالمین؛ اللهم انزل علیه عدالا عدیلا فی العالمین؛ اللهم انزل علینا انتصارا منتصرا؛ اللهم انزل علینا افتتاحا مفتتحا؛ اللهم انزل علینا اقتدارا مقتدرا … (شیرازی، بی‌تا: 111 – 112).


همچنین آورده است:


الحمد لله الذی قد اطرز ذاتیات الحمدیات باطراز طرز طراز طرازیته و اشرق کینونیات الذاتیات باشراق شوراق شرق شراقیته و الاح ذاتیات الساذجیات بطوالع بدایع رفایع منایع مجد قدس مناعیته و … (همان: 187 – 188).

پیشینه این ادبیات نوشتاری را می‌توان در کتاب «میزان» محمود پسیخانی یافت. وی در این کتاب می‌نویسد:


الحمد لله الذی اظهر نفسه صفیاً و فیاً کوکبیا طینیا إلهیا ادیمیّا بنویاً اوّلیّاً. ثم اوضح نفسه فی نفسه من نفسه صوفیاً عربیاً فرقانیاً للهیاّ ماءیا واسطیاً امیا قمریا. ثم وجد نفسه لنفسه صوریاً اعجمیّاً عامیاً کتابیاً شمسیاً ترابیاً آخریاً (اسفندیاری، 1362، ج 2: 233 – 234).


بر اساس شواهد موجود و تشابه نوع ادبیات، این احتمال، قوی می‌نماید که علی محمد شیرازی ادبیات نوشتاری خود را از محمود پسیخانی الگو گرفته باشد.


اختلاط فارسی و عربی


علی‌محمّد شیرازی در متون فارسی، واژگان عربی به کار می‌برد و متقابلاً آثار عربی خود را به کلمات فارسی آغشته می‌سازد. وی در بیان فارسی از الفاظ و جملات عربی غیرمعمول (در ادبیات فارسی) استفاده می‌کند:


ملخص این باب آن‌که خداوند عالم، کل شیء را خلق فرموده، لمن یدل علیها و او است مرآت حقیقت که لم‌یزل و لایزال مدل علی الله بوده و هست کل شیء به او خلق شده و می‌شود او است قائم به نفس خود بالله و کل شیء قائم به او است و ما یشیء من شیء الا به و لذا انه احق من کل شیء و ما سوای او ملک او هستند به تمیلک ذات اقدس کل شیء را و او است احق از کل شی بکل شیء از نفس کل شیء …. (شیرازی، بی‌تا: 74 – 75).


وی در بیان عربی نیز گاه فارسی می‌نویسد: «در هر زمان، خداوند جل و عز کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می‌فرماید و در سنه 1270 از بعثت محمّد رسول الله، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داده» (همان: 3)؛ و گاه از برخی واژگان فارسی بهره می‌گیرد که حروفش نیز با ادبیات عربی بیگانه‌است؛ برای نمونه می‌نویسد: «انتم اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپاً فان الرزق ینزل علی من یملکه مثل الغیث …» (همان: 42 – 43). او در جایی دیگر چنین آورده است: «و لتعلمن خط الشکسته فان ذلک ما یحیه الله و جعله باب نفسه للخطوط لعلکم تکتبون» (همان: 26).


بهائیان در پاسخ اشکالاتی که در این‌باره بر آنان وارد می‌شود، توجیهاتی می‌کنند که پرداختن به تفصیل آن نوشتار دیگری می‌طلبد.


ریشه این‌گونه نگارش را می‌توان در آثار فضل‌الله حروفی استرآبادی یافت که ادعای مهدویت خود را با نوشته‌ای عربی آغاز می‌کند و به جمله‌ای فارسی به پایان می‌برد: «بسم الله الرحمن الرحیم، انی رأیت احد عشر وجوداً و نفساً شریفاً و من دوازدهم ایشان» (الشیبی، 1380: 224).


3٫ ادعاهای الوهیت


علی محمد شیرازی از جمله مدعیانی است که علاوه بر ادعای مهدویت و نبوت، مدعی الوهیت شده است؛ لیکن بهائیان در پاسخ اشکال‌هایی که درباره این ادعا بر آنان وارد می‌شود، این ادعا را تأویل می‌کنند؛ در حالی‌که خود از کاربست تأویل نهی کرده‌اند (نوری، بی‌تا: 102).


در این نوشتار سابقه ادعاهای الوهیت او در جریان‌های حروفیه و نقطویه را بررسی می‌کنیم:


ریشه ادعا


علی‌محمّد شیرازی در پی ریاضت کشیدن‌های خود (اشراق خاوری، 1991: 62 – 64 و آیتی، بی‌تا، ج1: 34) ادعاهای بابیت تا الوهیت را مطرح کرد. این کار او برگرفته از باور فضل‌الله نعیمی است. او دراین‌باره می‌گوید: «آدمی درنتیجه ریاضت و کمال می‌تواند به درجه الوهیت برسد» (مشکور، 1375: 153).


فضل‌الله حروفی پس از بازگشت از مکه دوباره به خوارزم رفت و مدتی نامعلوم در آن‌جا ماند. در این هنگام بود که پس از اهتمام جدی به عبادت و ریاضت، رؤیاهای مهمی دید که در آن‌ها درباره مأموریت آینده، بزرگیِ شأن خود و اهمیت کاری که بر عهده دارد، اشاراتی یافت (ذکاوتی، 1391، ج20: 378 – 379).


تصریح در ادعا


علی‌محمّد شیرازی بی‌پرده ادعای ربوبیت و الوهیت کرده و خود را ذات الله می‌نامد: «شهد الله انه لا اله الا هو الملک ذو الملاکین و ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته» (شیرازی، بی‌تا: 5). او درباره ظهور ربوبیتش می‌نویسد:


چون که ظهور سر ظهور الله نه ظهور به شأن نبوت و ولایت، بل به ظهور ربوبیت از این جهت بود که ظاهر شد به ظهور اننی انا الله لا اله الا انا در حین ظهور اول کسی که به من بیعت کرد، محمّد(ص) بود، چنانچه نص حدیث است، بعد امیرالمؤمنین(ع) بود و بعد ائمه سلام الله علیهم (شیرازی، بی‌تا: تفسیر نقطه باء زیر بسم الله).


عباس افندی (دومین سرکرده بهائیت و معروف به عبدالبهاء) نیز در گزارشی از ادعاهای الوهیت قدوس و قره‌العین خبر می‌دهد که از سران جریان بابیت بودند:


حضرت قدّوس روحی له الفداء یک کتاب در تفسیر صمد نازل فرمودند از عنوان کتاب تا نهایتش انّی انا اللّه است و جناب طاهره انی انا اللّه را در بدشت تا عنان آسمان باعلی النداء بلند نمود (افندی، 1340، ج2: 255).


با بررسی جریان‌های پیش از بابیت روشن می‌شود که این ادعاها در انحرافات فکری جریان‌هایی همچون حروفیه و نقطویه ریشه دارد:


حروفیه


بر اساس برخی گزارش‌ها، حروفیان در اذان و اقامه به الوهیت و وحدانیت فضل‌الله نعیمی شهادت می‌دادند: «اشهد ان لا اله الا فضل‌الله» (ثبوت، 1388، ج13: 86).


نقطویه


نقطویان در گزارش‌های خود آورده است که محمود پسیخانی نیز آشکارا از خدایی دم می‌زد: «لا اله الا انا» (ذکاوتی، 1393: 137). خیاوی نیز نوشته است: نعیمی در سروده‌های خود از الوهیت دم می‌زند:


پنبه غفلت ز گوشش، خواجه چو آرد برون بشنود از کاینات انی انا الله ما (خیاوی، 1379: 196).


نتیجه‌گیری


بر اساس پیشینه‌ای که از ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام، کتاب‌آوری و الوهیت سران بابیت بیان شد و ادعاهای مشابه، ادبیات متجانس و اقدامات همسانی که سیره آنان با آثار سران دو جریان حروفیه و نقطویه دارد، روشن می‌گردد که ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام، کتاب‌آوری و الوهیت سران بابیت نه تنها تازگی و بداعت ندارد، بلکه دارای سابقه و الگوسازی شده از آثار سران حروفیه و نقطویه، مانند فضل الله استرآبادی و محمود پسیخانی است که پیش از پیدایش بابیت می‌زیستند.

این تشابه در ادعاهای آن ها مصداق دارد، هم در ادبیات آن‌ها و نیز در فرایند ادعاهای آنان، مانند بابیت و ربوبیت. آنچه در این مقوله بیش‌تر حائز اهمیت است، این که سران فرقه‌های انحرافی با کاوش و جست و جو در تاریخ حربه‌ها و ابزارهای تاریخی را برای به انحراف کشاندن جامعه اسلامی در اختیار گرفته، از این رهگذر به اهداف خود نائل می‌شوند و البته آگاهی جامعه اسلامی از این رویکرد و از این نحوه استفاده تاریخی، کید و مکر و حیله و فرقه‌ها و مکاتب انحرافی را روشن می‌سازد و مردم را از غلتیدن در دام این مارهای خوش خط و خال مصون می‌دارند.

منابع


قرآن کریم.


1٫ آیتی، عبدالحسین (بی‌تا). الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، بی‌جا، بی نا.


2٫ اسفندیاری، کیخسرو (1362). دبستان مذاهب، تهران، کتابخانه طهوری.


3٫ اسلمنت، ج. ای. (1988م). بهاءالله و عصر جدید، ع. بشیر إلهی، هـ. رحیمی، ف. سلیمانی، برزیل، دار النشر البهائیه فی البرازیل.


4٫ اشراق خاوری، عبد الحمید (1991م). مطالع الانوار، بی‌جا، مؤسسه مرآت.


5٫ افراسیابی، بهرام (1388). تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشر مهرفام.


6٫ افندی، عباس (1340). مکاتیب عبدالبهاء، مصر، بی‌نا.


7٫ افندی، شوقی (1992م). قرن بدیع، کانادا، مؤسّسه معارف بهایی.


7٫ آیتی، عبدالحسین (بی‌تا). الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، بی‌جا، بی نا.


8٫ بلاغی، محمّد جواد (1381). نصایح الهدی و الدین الی من کان مسلماً و صار بابیاً، قم، دلیل ما.


9٫ ثبوت، اکبر (1388). دانشنامه جهان اسلام، مدخل حروفیه، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.


10٫ حسینی طباطبائی، مصطفی (1386). دانشنامه جهان اسلام، مدخل باب، سید علی محمد شیرازی، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی.


11٫ خیاوی، روشن (1379). حروفیه (تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید)، تهران، نشر آتیه.


12٫ ذکاوتی قراگزلو علی‌رضا (1393). جنبش نقطویه، قم، نشر ادیان.


13٫ ذکاوتی قراگزلو، علی‌رضا و فاطمه لاجوردی (1391). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل حروفیه، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.


14٫ زعیم الدوله تبریزی، میرزا محمّدمهدی خان (1340). مفتاح باب الابواب، مترجم: حسن فرید گلپایگانی، تهران کتابخانه شمس.


15٫ رضازاده لنگرودی، رضا (1379). دانشنامه جهان اسلام، مدخل پسیخانیه، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.


16٫ رفیعی، علی (1376). دایره المعارف تشیع، مدخل اهل حق، تهران، نشر سازمان دایره المعارف تشیع.


17٫ زرکلی، خیرالدین (1990م). الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین.


18٫ شیبی، کامل مصطفی (1380). تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، مترجم: علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.


19٫ شیرازی، علی محمد (بی‌تا). بیان فارسی، بی‌جا، بی‌نا.


20٫ ــــــــــــــــــــــــ . بیان عربی، بی‌جا، بی‌نا.


21٫ ــــــــــــــــــــــــ . پنج شأن، بی‌جا، بی‌نا.


22٫ ــــــــــــــــــــــــ . دلائل السبعه، بی‌جا، بی‌نا.


23٫ ــــــــــــــــــــــــ . لوح هیکل الدین، به ضمیمه بیان عربی، بی‌جا، بی‌نا.


24٫ ــــــــــــــــــــــــ . تفسیر سوره حمد، تفسیر نقطه باء زیر بسم الله، بی‌جا، بی‌نا.


25٫ فیضی، محمّد علی (1987م). حضرت نقطه اولی، آلمان، لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی.


26٫ مازندرانی، فاضل (1985م). امر و خلق، آلمان غربی، لجنه نشر آثار امری به زبان فارسی و عربی.


27٫ مجلسی، محمّدباقر (1403ق). بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.


28٫ مشکور، محمّدجواد (1375). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.


29٫ میرزا جانی کاشانی (1328). نقطه الکاف، ادوارد برون، مطبعه بریل، لیدن از بلاد هلاند.


30٫ نوری، میرزا حسین علی (بی‌تا). اقدس، بی‌جا، بیت العدل.

نویسنده:

محمّد علی پرهیزگار

مجله انتظار موعود شماره 49

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار