کد خبر: ۱۵۸۷۳
تاریخ انتشار: 20 تير - 1396 19:26
اختصاصی
اوایل حلقه‌‌ خیلی خیلی برام جذاب بود،اینکه آدم بتونه از طریق شبکه شعور کیهانی تمام بیماریاشو درمان کنه ،یا اینکه بتونه ره صد ساله عرفا رو یک شبه طی کنه.
به گزارش فرقه نیوز؛ بنده از طریق یکی از دوستانم(دوست مشترک منو خواهرام و عمه ام)با عرفان حلقه آشنا شدم.
اوایل حلقه‌‌ صحبت های دوستمونو گوش میدادیم خیلی خیلی برام جذاب بود،اینکه آدم بتونه از طریق شبکه شعور کیهانی تمام بیماریاشو درمان کنه ،یا اینکه بتونه ره صد ساله عرفا رو یک شبه طی کنه.
ولی از یک طرف هم وقتی دوستم میگفت:هیچ وقت نماز صبح ارتباط نگیر
موقع ارتباط تسلیم باش،استخاره کار درستی نیست،زیاد قران خوندن آدمو از روحیه مینداره
اینا همش برام سوال بود که :اگه این راه الهی هست چرا نباید نماز صبح ارتباط گرفت ؟
موقع ارتباط باید تسلیم چه کسی بشم؟اصلا چرا باید تسلیم بشم؟و...
و زمانی هم که این سوالا رو از دوستم میپرسیدم جواب درستی نمیداد و همش میگفت:ارتباط بگیری برات آگاهی میاد  به جواب میرسی منم میگفتم خب شما که ارتباط گرفتی به آگاهی رسیدی؟  پس باید بتونی جواب بدی و...

متاسفانه آبجی و عمه خیلی زود حرفای دوستمونو پذیرفتند و هر شب یا روز ارتباط میگرفتند.

که همون روزای اول اتفاقای عجیبی برای همشون افتاد مثلا: داداشم که رفلاکس معده و شوره سر داشت ،همون  یکی دو روز اول ارتباط ،درمان شد
عمه ام خوابهای عجیبی میدید اینکه مادر بزرگم هرشب میومد به خوابش و بهش میگفت که من جایی نرفتم. من پیش توام!!

 عمه ام هم فکر میکرد روح مادر بزرگم رفته تو بدنش چون دوستمون بهش گفته بود که ارواح میتونن تو بدن شخصی که خیلی دوسش دارن برن.
خواهرمم که یک شب خواب راحت نداشت همش کابوس میدید.
 
ولی درمان شدن سریع اون دو تا مشکل داداشم باعث شد که همچنان به ارتباط گرفتن ادامه بدن.
و این خواهرم به دوستمون گفت که برای خواهر بزرگم هم طلب خیر کنه
ولی من همچنان تو شک بودم و میخاستم به یقین کامل برسم بعد ارتباط بگیرم.

ساعتها تو نت بودم راجب عرفان حلقه مطب میخوندم اینکه چرا تو حلقه اسماء الهی رو نمیگن و بجاش از بنام بی نام او استفاده میکنن و...
کتاب انسان ازمنظری دیگر و انسان و معرفت رو از همون دوستم گرفتم و خوندم  که صحبت هایی توش بود که کاملا مخالف با آموزه های دینمون بود  این باعث شد که سوالام بیشتر و بیشتر بشه!
بایکی از مسترهای جدا شده از حلقه  آشنا شدم، چندین روزباهاشون صحبت کردم  خیلی چیزا بهم توضیح داد علت جدا شدنش از حلقه ،کاملا شیطانی بودن حلقه،گرفتن قدرت تفکر انسان تو حلقه و کمک نیروهای جنیان توی درمان حلقه
ایشون خییییلی اصرار داشتند که من از گروه ترم یک عرفان حلقه  خارج بشم
ولی من میخاستم تا تحش برم و بفمم چی به چیه

شماره یکی از مسترها رو پیدا کردم و باهاشون صحبت کردم ولی متاسفانه ایشون هم از جواب دادن طفره میرفتند تنها جوابی که بمن دادن این بود که:تسلیم شدن یعنی اینکه نگاه کنی ببینی در حین ارتباط گرفتن چه تغییری تو بدنت حاصل میشه!


فرداش اومدم تو گروه سوال مطرح کردم که در جواب گفتند که باید منتظر بشم کلاسا شروع بشه بعد خودم به جوابها میرسم.

بعدشم که من مجدد سوال مطرح میکردم و مسترها هیچ کدوم جواب نمیدادن وقتی هم جواب میدادن کلا مغلطه بود بعد دیگه پیامای منو از گروه پاک کردن و از گروه اخراجم کردن. رفتم پی وی اون مستری که اخراجم کرده بود و دلیل کارشو پرسیدم که متهم شدم به جاسوس بودن و نهایتا لینک یک گروهی رو بهم داد و گفت که اینجا سوالاتتو مطرح کن
بنده هم رفتم و سوال راجب لایه محافظ و... پرسیدم که کماکان کسی پاسخ گو نبود (با وجود چندین مستر تو اون گروه)
که فقط تو جواب یک پیام آماده از قول یکی از مسترها فرستادن که حتی این جواب هم کلی ابهام توش بود
تو این گروه هم جواب درستی بمن ندادن
و یکیشون هم گفت که اقای طاهری گفتند که جواب این سوالاتو شما ندید و همینطور گفتند که پرسیدن این گونه سوالات مغرضانه هست.
از گروه اومدم بیرون
فردا یا پس فرداش با خواهر بزرگم صحبت میکردم خواهرم میگفت که:یه شب که تو خونه با پسرم (8ساله) تنها بودم  پسرم خواب بود که یک سایه خاکستری رنگ بالا سرش دیدم که وایساده بود نگاش میکرد که بعد چند لحظه محو شد.
یکم بعدش یک دست لایه پرده دیدم که باز و بسته میشه (انگار یکی ازپشت پرده دستش. آورده بوده اینور)
خواهرم میگفت :اون شبی که این اتفاقا افتاد دقیقا اون شبی بود که دوستمون برای  اولین بار براش به خواسته خواهر کوچیکترم  طلب خیر کرده بوده!

حدود 20-30 روز بعدش هم شبی که همسرش خونه نبوده  ،همسرشو تو چهارچوب در اتاق میبینه
خواهرم میگفت:اول گفتم همسرم که امشب خونه نیست بعد گفتم حتما اومده، تو این فکر بودم که دیدم تصویر همسرم مثل دود پراکنده شد.

این صحبتها و اتفاقات همش تو فکرم بود که با یه نفر آشنا شدم
کل ماهیت عرفان حلقه رو بهم توضیح داد  همه این اتفاقاتو براشون  گفتم و خیلی خوب راهنماییم کردن  
و در یک جمله منو خانوادمو از حلقه نجات دادن.
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار