کد خبر: ۱۶۲۴۴
تاریخ انتشار: 05 تير - 1397 13:26
تأملی بر رویکرد بی.بی.سی فارسی در قبال جامعه‌ی ایرانی(2)؛
برخی بر این باور هستند که رسانه‌ی سلطنتی انگلیس در فضای رسانه‌ای بی‌طرفی خود را رعایت می‌کند، شاید این مسأله به مدد فنون خاص عملیات روانی و پروپاگاندای پنهانی است که نه در سطح، بلکه در عمق مجرای انتقال پیام برنامه سازان این شبکه دنبال می‌گردد!

به گزارش فرقه نیوز؛ در بخش پیشین این مقاله که به بررسی علت توجه ویژه سیاست گذاران رسانه B.B.C، به ایرانیان می پردازد، اهداف چندگانه دولت بریتانیا از صرف هزینه های هنگفت برای بخش فارسی آن مورد ارزیابی قرار گرفت. نوشته پیش رو بخش دوم این مقاله می باشد که در ادامه می آید.
 
5. گسترش گسست‌های اجتماعی جامعه‌ی ایرانی

یکی از رویکردهای حایز اهمیت در راهبردهای بی.‌بی.‌سی فارسی، «تمرکز بر روی شکاف‌ها و گسست‌های جامعه‌ی ایرانی» است. در حقیقت این شبکه با تعریف و تصویر جامعه‌ی ایرانی به جامعه‌ای در حال گذار که بی‌گمان مستعد شکفتن «شکاف‌ها،ناسازه‌ها و روییدن نهال‌های هویتی و اندیشگی» است در تلاش برای شکل دهی مبارزه‌ی جدیدی برضد جمهوری اسلامی می‌باشد.
 
نگاهی به انتشار اخبار این شبکه‌ی فارسی و تلاش برای برجستگی آن‌ها که شامل مواردی هم‌چون: «تبعات اقتصادی هدفمند سازی یارانه‌ها»، «شدت گرفتن بزه کاری‌ها در جامعه‌ی ایرانی»، «ظهور و بروز گروه‌های جدید اجتماعی مانند گروه‌های موسیقی زیرزمینی»، «برخورد با برخی پدیده‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی هم‌چونبی‌حجابی»، «انتشار بیانیه‌ها و اظهارنظر روحانیون حامی فرقه‌ی سبز»، «پرداختن به برخورد با فرقه‌های دروایش توسط مسؤولین امر» و ... نشانگر آن است که این شبکه به دنبال ترک دادن بستارهای موجود هویتی، صنفی و قومی در ایران بوده و رادیکال سازی تدریجی لایه‌های اجتماعی را از راه تشدید شکاف‌های چندی دنبال می‌کند. این شکاف‌ها که اصولاً حول شکاف سیاسی، اجتماعی، نسلی و ... می‌باشد خطوطی هم‌چون شکاف میان حاکمیت و مردم، شکاف میان دین و سیاست، شکاف میان خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ مسلط، شکاف میان بازیگران سیاسی کشور، شکاف میان دین و قرائت‌ها از دین، شکاف میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی را نشانه رفته است.

به عبارت دیگر غایت هدف این شبکه با توجه به موارد گفته شده، ایجاد وضعیت آنومیک اجتماعی می‌باشد تا افراد را به این نقطه برساند که نظام مشترک از قواعد برای ارتباط متقابل بین بازیگران و حاکمیت از بین رفته و تعارض‌ها در سطوح اجتماعی نمودار شده است. برای مثال در یکی از مستندهای تولیدی شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی فارسی تحت عنوان «یهودیان ایران» تلاش گردید تا در خصوص وضعیت کلیمیان ایران سیاه نمایی گردد.
 
در پی این موضوع بود که «سیامک مره‌صدق» نماینده‌ی کلیمیان در پایان نشست علنی مجلس شورای اسلامی در تذکری شفاهی به اقدام شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی در خصوص سیاه نمایی درباره‌ی وضعیت یهودیان در ایران اعتراض کرد و گفت: «این رسانه‌ی دروغ‌پراکن سعی کرد در قالب یک مستند وضعیت کلیمیان ایران را نامطلوب جلوه دهد که این خلاف واقعیت است.» به گفته‌ی مره صدق این مستند «امر خلاف واقعیت است و پیروان این مذهب ابراهیمی همراه با سایر مردم ایران این مستند را مداخله در امور داخلی کشورشان می‌دانند و آن را محکوم می‌کنند.» وی مجلس با اشاره به سیاست تفرقه‌افکنانه‌ی انگلیس در قرن‌های متمادی، تصریح کرد: «ملت ایران یکپارچه و واحد است و کلیمیان نیز در چارچوب قانون و نظام جمهوری اسلامی ایران مسایل خود را پیگیری می‌کنند.» مره صدق با طرح این که «نیازی به دلسوزی‌های دایه‌های دروغین نداریم.» افزود: «مستند تفرقه‌افکنانه‌ی بی.‌بی.‌سی مداخله‌ی مستقیم در امور کشور ایران محسوب می‌شود که کلیمیان همراه با دیگر مردم ایران این اقدام را محکوم می‌کنند.»[1]

6. حمایت از تجزیه طلبان و تروریست‌ها

با توجه به سیاست عمومی انگلستان در ایجاد تفرقه در صفوف ملت‌ها و استفاده از حربه‌های گوناگون برای به زانو درآوردن ملل مستقل، بارها مشاهده شده است که شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی فارسی در جهت تقویت و تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم گروهک‌های تجزیه طلب و تروریست برآمده است که مروری برآن‌ها حایز اهمیت خواهد بود:

6.1. در طول فعالیت گروهک «ریگی» و جنایات مختلف سرکرده‌ی معدوم این گروهک در جنوب شرق کشور بارها، تریبون بی‌.بی.‌سی در اختیار سرکرده‌ی تروریست‌های «جندالله» قرار گرفت. برای مثال شبکه‌ی تلویزیونی بی.‌بی.‌سی فارسی دوشنبه تاریخ 27/7/1388به بهانه‌ی عملیات تروریستی منطقه‌ی «سرباز» سیستان که منجر به شهادت 41 تن از ایرانیان هم‌وطن اعم از شیعه و سنی شد با «عبدالمالک ریگی» سرکرده‌ی گروهک تروریستی جندالله مصاحبه کرد. بنگاه خبری بی.‌بی.‌سی که پیش از این نیز بارها تریبون خبری خود را در اختیار ریگی و افرادش قرار داده است این بار نیز که خود گروهک تروریستی ریگی مسؤولیت مستقیم این اقدام غیرانسانی را بر عهده گرفته است این فرصت را در اختیار عبدالمالک ریگی قرار داد تا از این عملیات تروریستی دفاع کند! ریگی در این گفت‌وگوی جهت‌دار با اهانت به جان باختگان و مجروحان حادثه‌ی تروریستی سرباز سیستان؛ با وقاحت تمام اعلام کرد که از موفقیت آمیز بودن این عملیات خرسند است.[2]

تمایل تجزیه طلبانه‌ی اتاق فکر انگلیسی این شبکه کار را به جایی رساند که در راستای حمایت و پشتیبانی و گسترش اختلاف‌های قومی، قبیله‌ای در کشورهای منطقه، بلوچ‌های ایران و پاکستان را تحریک به تجزیه طلبی و نا امن کردن بلوچستان ایران و پاکستان نمود. برای مثال در روز 6 مرداد ماه سال 90ه.ش. در راستای ایجاد تفرقه در کشورهای منطقه، به نقل از دیده‌بان حقوق بشر گفت: «نیروهای امنیتی پاکستان صدها فعال سیاسی بلوچ را بازداشت و شکنجه کرده‌اند.» پوشش خبری بی.بی.‌سی در حالی است که، این شبکه در همان روز، نگرانی‌های خود درباره‌ی تبدیل شدن پاکستان، به قطب فرا منطقه‌ای اقتصادی و نظامی را بروز داده است.

به نظر می‌رسداین خط خبری بی.‌بی.‌سی بی ارتباط با این مسأله نبود که روابط ایران و پاکستان از زمانی بهبود یافت که حکومت ایران اعضای اصلی جندالله را در خاک ایران دستگیر و این گروه را در پاکستان متلاشی کرد. از آن زمان به بعد حمایت از جندالله موضوع اصلی اختلاف‌های بین پاکستان، انگلیس و آمریکا بوده است، به صورتی که اعضای جندالله به دلیل تجزیه طلب بودنشان مورد حمایت انگلیس و آمریکا بوده ولی دولت پاکستان این گروه را در ایالت بلوچستان پاکستان به رسمیت نمی‌شناخت. در این خصوص سازمان اطلاعاتی انگلیس و آمریکا از همکاری‌های اطلاعاتی پاکستان و ایران بر ضد گروهک جندالله در بلوچستان پاکستان به شدت ناراضی شده‌اند اما دلیلی که در این تغییر موضع پاکستان در برابر ایران و حسنه شدن روابط میان این دو کشور وجود داشت، برملا شدن طرح مشترک اطلاعاتی انگلیس، آمریکا، هند و موساد در پشتیبانی از جریان‌های تجزیه طلب در پاکستان و در مقدمه‌ی آن‌ها جنبش بلوچ‌ها در ایالت بلوچستان پاکستان از راه گروه ارتش آزادی بخش بلوچستان است.

6.2. بخش بی.‌بی.‌سی فارسی در طول دوره‌ی تخاصم گروهک تروریستی منافقین با ملت ایران و جنایات این گروهک در به شهادت رساندن هزاران نفر از ایرانیان، بارها تلاش کرده موضع این گروهک را تقویت کند، به خصوص از زمانی که این گروهک به دروغ مدعی شد که فعالیت تروریستی خود را متوقف نموده است. در این راستا بارها این مجموعه اعم از رادیوی فارسی و شبکه‌ی تلویزیونی با پوشش دادن مواضع سرکردگان این گروهک، سعی در تطهیر چهره‌ی این جنایتکاران، مدعی توقف فعالیت تروریستی آنان شده است. برای مثال درگیری نیروهای عراقی با بقایای گروهک تروریستی منافقین در اردوگاه اشرف و تلاش ملت عراق برای پاک‌سازی این کشور از لوث وجود این تروریست‌ها، بازتاب متفاوتی در شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی فارسی داشته است، این شبکه تلاش دارد محکومیت این موضوع از سوی برخی سیاسیون و نهادهای حقوقی را برجسته کند و سپس خروج منافقین از ایران به فرانسه و عراق را توجیه نماید و با این روش سعی در برانگیختن رویکردی عاطفی و حس ترحمِ مخاطبین را دارد. بی.‌بی.‌سی هم‌چنین تلاش می‌کند با چماق حقوق بشر مانع انتقال «اشرفی»‌ها از عراق به ایران، اروپا یا آمریکا شود. این شبکه اوج این مظلوم نمایی را با فیلم درگیری ارتش عراق در اشرف به نمایش می‌گذارد. اما بی.بی.سی مانند سناتورهای آمریکایی، «مجاهدین خلق» را معصوم نمی‌خواند بلکه در برابر این سخن عراقی‌ها که می‌گویند: «سازمان مجاهدین خلق در عراق یک گروه تروریستی است و طبق قانون اساسی این کشور حق وجود ندارد» ادعا می‌کند: «مجاهدین خلق چند سالی است دست به عملیات خراب کارانه نبرده‌اند.»

7. فعالیت‌های جاسوسی، براندازانه و ضدامنیتی

یکی از نکات قابل تأمل در خصوص فعالیت شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی فارسی، فراتر بودن آن از یک رسانه و بلکه اقدام‌هایی است که در پوشش این شبکه در جهت کسب اطلاعات از کشور و جاسوسی انجام می‌پذیرد. در سالیان اخیر به مدد شبکه‌های اجتماعی و گسترش چند رسانه‌ای‌ها، عنوان جدیدی در فضای ارتباطی شکل گرفته است به نام «خبرنگاری شهروندی» (Citizen Journalism) که با عنوان‌های روزنامه‌نگاری همگانی، خیابانی و خبرنگاری شهروندی نیز معرفی شده است که نوعی روزنامه نگاری متأثر از موقعیت جدید جهان است؛ موقعیتی که اکنون با عنوان جامعه‌ی اطلاعاتی شناخته شده است. در این روزنامه‌نگاری، شهروندان جامعه به مدد فرصت‌هایی که رسانه‌های دیجیتال در اختیارشان می‌گذارند به طور مستقیم فعالیت و مشارکت سیاسی و اجتماعی در جامعه دارند. مردم با استفاده از فن‌آوری‌های همراه خود مانند دوربین و تلفن‌های همراه دوربین‌دار به عنوان یک شاهد ماجرا عمل می‌کنند و از سوی دیگر می‌توانند موجی از اخبار به راه بیاندازند.

در این نوع از روزنامه‌نگاری، خبرنگاران می‌توانند مطالب تهیه شده را در شبکه‌های اجتماعی مانند: «یوتیوب»، «فیس بوک»، «وبلاگ» و حتی خبرگزاری‌ها و شبکه‌های خبری قراردهند. قدرت خبرنگاری شهروندی به حدی رسیده است که سایت یوتیوب که صرفاً این وظیفه را دنبال می‌کند، بیش از پنج کانال رسمی تلویزیون در آمریکا برای بازدیدکنندگان دارد. امروزه رسانه‌های بزرگی چون «سی.ان.ان»، «الجزیره» و «بی.‌بی.‌سی» از خبرنگار شهروند استفاده می‌کنند. سرویس جهانی بی.‌بی.‌سی در پروژه‌ی«داستان شما» به آموزش روزنامه‌نگاران شهروند و ارایه‌ی تجهیزات به آن‌ها پرداخت و به آنان وعده داد که گزارش‌هایشان را در برنامه‌های مهم بی.‌بی.‌سی پخش کند. این برنامه از سال 2008م. که مصادف با راه اندازی تلویزیون بی.‌بی.‌سی فارسی بود از مردم خواست که ایده‌های خود برای اخبار و گزارش‌های خبری یا داستان‌های شخصی را به صورت عکس، صدا و ویدئو ارسال کنند.
 
برخی از محتوای تولیدی شهروندان خبرنگار در سایت بی.‌بی.‌سی اکنون هم موجود است که به تربیت شهروندانی می‌پردازد که با عنوان خبرنگار به صورت رایگان و در سطح پیشرفته به شکل مزدوری با آن همکاری می‌کنند. بی‌.بی‌.سی هر روز تلاش می‌کندایرانی‌تر به نظر برسد، به همین دلیل نیاز دارد برنامه‌های خود را از منابع درون ایران جمع‌آوری کند و یا در انگلیس از خبرنگاران ایرانی با لهجه‌ی روز تهران استفاده کند به همین خاطر، این شبکه در انگلیس خبرنگاران ایرانی روزنامه‌های زنجیره‌ای را به استخدام در آورده است.

چندی پیش بود که ابعاد جدیدی از این سناریو افشا گردید و با بازداشت تعدادی از همکاران بی.‌بی.سی و خدماتی که به این شبکه استعماری کرده‌اند، عمق خباثت و دشمنی این شبکه، با نظام اسلامی ایران نشان داده شد. بر این اساس منابع خبری از بازداشت تعدادی از افراد که در پوشش مستندسازی برای بی.‌بی.‌سی به جمع‌آوری اطلاعات، مصاحبه و تهیه‌ی گزارش می‌پرداختند، توسط وزارت اطلاعات خبر دادند. خبری که چندی بعد با تأیید وزیر اطلاعات همراه شد.[3]

اهمیت جایگاه این شبکه نه فقط برای انگلیس و بلکه برای کل نظام سلطه تا حدی است که بنابر مستندات موجود،تلویزیون فارسی بی.‌بی.‌سی یکی از نادر رسانه‌هایی است که تمهیدهای فراهم کردن انتشار اخبار و اطلاعات آن از سوی مقام‌های صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی مورد تأکید قرار گرفته است. کمک‌های آمریکایی برای تداوم برنامه‌های یک شبکه‌ی انگلیسی به گونه‌ای است که اندیشکده‌ی«هریتیج» در گزارشی از این ابتکار عمل «اوباما» متعجب شد و نوشت: «خبرها حاکی از آن است که دولت اوباما در این مدت، کمک بلاعوضی را در اختیار شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی نهاده است که بنا بر گزارشات واصله، این کمک هم‌چنان در حال افزایش است.» گزارش هریتیج می‌افزاید: «آیا دولت اوباما و وزارت امور خارجه واقعاً آن قدر شیفته‌ی بی.‌بی.‌سی هستند که ترجیح می‌دهند بودجه‌ی بنگاه‌های خبرپراکنی بریتانیا و شبکه‌های خبری معتبر جهانی را تأمین کنند؟ تأکید بر پخش درست برنامه‌های بی.‌بی.‌سی حتی به حدی است که سفیر آمریکا در آذربایجان به «الهام علی اف» دستور می‌دهد که رسانه‌ی بی.‌بی.‌سی را در آن کشور برای تأثیرگذاری بر ایران نیز تقویت کند!»[4]
 
فعالیت‌های براندازانه‌ی بی.‌بی.‌سی به صورت تمام عیار در حوادث پس از انتخابات دهم و فتنه‌ی 88 آشکار گردیده است. رسانه‌ی رژیم سلطنتی انگلیس که از پایه‌گذاران «دروغ بزرگ تقلب» در انتخابات 22 خرداد 88 بود و پس از آن نیز مدام به دروغ‌گویی درباره‌ی مسایل داخلی کشورمان روی آورد که مهم‌ترین محورهای القایی این رسانه عبارت بوده‌اند از: «القای دخالت بسیج و سپاه در انتخابات و برجسته سازی آن، القای ناسالم بودن انتخابات، القای این که آمریکا با احتیاط نتایج را دنبال می‌کند، ایجاد شبهه و تقلب در نحوه‌ی شمارش آرا، تبدیل جشن شادی انتخابات به جشنواره‌ی سوگ، القای سکوت نکردن کاندیداهای رقیب در برابر تقلب، القای تهدیدآمیز بودن پیام رهبری، القای امنیتی شدن فضای شهر تهران، القای این که احمدی نژاد رییس جمهور طبقه‌ی پایین است، القای بهت و حیرت مردم از نتیجه‌ی آرا، عادی جلوه دادن تقلب در انتخابات ایران، شبهه در صیانت از آرا، القای حمایت تمامی قومیت‌ها، شهرها از موسوی، مأیوس کننده خواندن پیام رهبری برای اصلاح‌طلبان، القای ناکارآمدی و جانب‌دار بودن نهادهای داوری کننده و ...»
جالب آن است که با توجه به این که ماه‌ها از شکست فتنه‌گران می‌گذرد، این رسانه هم‌چنان موضوع‌های بی‌پایه را دست مایه‌ی زنده بودن فتنه‌گران قرار می‌دهد و از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده می‌کند. نکته‌ی دیگری که ذکر آن در این جا خالی از فایده نیست، آن است که بی.‌بی.‌سی اگرچه تلاش دارد که خود را به عنوان یک رسانه‌ی سیاسی و خبری معرفی کند، اما فعالیت‌های ضدفرهنگی و مخرب آن درصدد است آلترناتیو دلخواه خود را به بینندگان القا نماید؛ بی.‌بی.‌سی فارسی هم‌زمان با فروکش کردن توهم‌های سبز در ایران که مخاطبان خود را از دست داده بود، برای جذب مخاطب بارها اقدام به پخش صحنه‌های محرک جنسی کرده است. بی.‌بی.‌سی فارسی هم‌چنین در اقدامی تبلیغاتی برای قباحت زدایی از همجنس بازی، لندن را با صراحتی تمام «بهشت همجنس بازان ایرانی» معرفی و آرامش و آزادی آنان را در لندن تبلیغ کرده است. بی.‌بی.‌سی فارسی دست به کار شده تا رپرتاژ و تبلیغاتی را برای آزاد بودن و بی‌پروایی همجنس بازان ایرانی مقیم لندن پخش کند. گزارشگر بی‌.بی.‌سی وقیحانه می‌گوید: «برای همجنس گراها، لندن در مقایسه با تهران بهشت است.»[5]

آیا می‌توان منکر بی‌طرفی بی.‌بی.‌سی شد؟

با این تفاصیل و صدها مورد نمونه‌ی دیگر که به دلیل ضیق مجال، فرصت پرداختن بدان‌ها فراهم نشد، هستند هنوز کسانی که گمان می‌کنند رسانه‌ی سلطنتی انگلیس اکنون در فضای رسانه‌ای بی‌طرفی خود را رعایت می‌کند، شاید این مسأله به مدد فنون خاص عملیات روانی و پروپاگاندای پنهانی است که نه در سطح بلکه در عمق مجرای انتقال پیام برنامه سازان این شبکه دنبال می‌گردد، است.

واقعیت آن است که رویکرد تعاملی با مخاطب و تولید برنامه‌های اجتماعی از متن و بطن جامعه‌ی ایران البته با اهداف خاص یکی از رویکردهای اصلی شبکه‌ی «بی‌.بی‌.سی» است، به گونه‌ای که مخاطب ناخودآگاه احساس راحتی و تفاهم با این شبکه می‌‌کند. ساخت برنامه‌های مستند گزارشی ویژه، مصاحبه با افراد گوناگون از طبقات گوناگون و نیز انتخاب سوژه‌های به روز از مصادیق این شیوه است. این شبکه، نهایت تلاش خود را می‌کند تا با تولید برنامه‌های گوناگون که در آن به ظاهر صدای هر دو گروه موافق و مخالف شنیده شود، بی‌طرفی خود را برای مخاطب به اثبات برساند؛ نمونه‌ی این رویکرد را در هر شب در برنامه‌ای مثل «نوبت شما» می‌بینیم. در این برنامه، هر شب تعدادی تماس تلفنی برقرار می‌شود که تقریباً 80 درصد آن‌ها از مخالفان و 20 درصد آن‌ها از موافقان سیاست‌های نظام اسلامی هستند. هم‌چنین از حدود شش وبلاگ مورد بررسی،‌ یک تا دو وبلاگ موافق و چهار تا پنج وبلاگ مخالف سیاست‌های نظام هستند، اما با ترفندهای خاص، بهره‌گیری از مجریان حرفه‌ای و آموزش دیده، تحلیل‌های جانب‌دارانه و نیز انتقادهایی هدفمند، تلاش می‌شود تا اهداف پنهان شبکه پوشیده بماند.

این برنامه که هر بار موضوع بحث خود را به یک مسأله‌ی خاص اختصاص می‌دهد، سعی می‌کند با نمایش ظاهری دموکراسی رسانه‌ای، بیننده را به سمت خود جلب کند و در ابتدای کار او را دعوت به دیدن این شبکه و در مرحله‌ی دوم او را دعوت به تماس با بی.‌بی.‌سی و شرکت در بحث می‌کند. باید به این نکته اشاره کرد که قبل از این تماس، این شبکه تلاش می‌نماید تا مخاطب خود را در فضایی قرار دهد که او حس کند تمام نظراتش در این برنامه منعکس می‌شود و به همین دلیل می‌تواند تماس بگیرد. اما موضوع به این سادگی نیست، چرا که وقتی بیننده تماس برقرار می‌کند بحث توسط دو مجری به گونه‌ای هدایت می‌شود که در نهایت شخص به نوعی در برابر آن‌ها تسلیم شود و حرف‌های مدنظر آن‌ها را بگوید.

این جاست که دقیقاً می‌توان به تاکتیک (media trap) اشاره کرد. این تاکتیک که یکی از جدیدترین شیوه‌های القای پیام است، به دنبال ارسال پیام خود از زبان یک مخاطب به مخاطب دیگر است. به گونه‌ای که در این تاکتیک یک بحث آزاد نمایشی ترتیب داده می‌شود و همه دعوت به شرکت در این بحث می‌شوند، آن گاه دو مجری صاحب فن این بحث‌ها را هدایت می‌کنند تا به نقطه‌ی مورد نظر برسد و این جاست که دقیقاً بهره برداری سیاسی اتفاق می‌افتد. باید دقت داشت که امر نتیجه‌گیری در این تاکتیک برعهده‌ی مجریان است و به همین دلیل آن‌ها در پایان این پینگ پنگ یک طرفه‌ی رسانه‌ای، نتیجه‌گیری دلخواه را بیان می‌کنند. این نتیجه گیری شاید بسیار کوتاه و خلاصه باشد، اما به دلیل این که قبل از نتیجه‌گیری خود مخاطب حس می‌کند که در بحث حضور داشته آن را می‌پذیرد و این یعنی اقناع یک مخاطب توسط مخاطب دیگر با هدایت عوامل صاحب رسانه!

اما چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ نخست این که آن‌ها حس کاذب مشارکت در بحث را در بیننده ایجاد می‌کنند و بیننده حس می‌کند که دیگر مانند گذشته تنها شنونده‌ی خبر نیست و دیگر آن که به نوعی در مخاطب تلقین می‌شود که او در یک بحث کاملاً آزاد شرکت می‌کند که به طور واقع این چنین نیست، بلکه او در یک «تله‌ی رسانه‌ای» گرفتار شده که ناخواسته ابزار القای پیام می‌شود. «برنامه‌ی نوبت شما»ی بی.‌بی.‌سی دقیقاً این موضوع را پیگیری می‌کند. از سوی دیگر باید به این مسأله هم دقت کرد که این روش بهترین راه برای ایجاد اختلاف در کشورهای مختلف و به ویژه در میان احزاب و گروه‌های مختلف است. چرا که یکی از ارکان اصلی این برنامه‌ها روبه‌رو کردن مردم یک کشور در مقابل هم می‌باشد. یعنی در واقع اگر در یک کشور مردم در کنار هم با افکار مختلف زندگی می‌کنند این برنامه‌ها سعی می‌کنند با هدایت بحث، در کنار هم بودن را به تقابلی جدی تبدیل کنند، به گونه‌ای که پس از هر برنامه دو دستگی ایجاد شود. در همین رابطه نباید این موضوع را فراموش کرد که چند دستگی بهترین روش برای دشمنان و بدترین مسأله برای مردم یک کشور است.

جمله‌ی معروفی در این باره وجود دارد که می‌گوید: «اگر می‌خواهید پیامتان را منتقل کنید، نباید در مقابل مخاطب بایستید بلکه حتی اگر نظر مخالفی با مخاطبان خود دارید بگذارید این تقابل را مخاطبان دیگر شما با آنان انجام دهند» رفتار «نوبت شما» دقیقاً مصداق بارز این موضوع است. به گونه‌ای که در برخی اوقات حتی از یک موضوع جزیی مسأله‌ای بزرگ می‌سازد که در این بین افزون بر بهره‌برداری سیاسی مخاطبان را به تقابلی جدی دچار می‌کند و تلاش می‌نماید شکافی عمیق در بین افراد جامعه به وجود آورد. این در حالی است که برخی از این موضوع‌ها آن قدر جزیی هستند که در امور سیاسی یک مملکت اصلاً به چشم نخواهند آمد، اما این شبکه با تاکتیک‌های رسانه‌ای «بازی با ذهن مخاطب» به قدری سیگنال‌های آشفته کننده روی ذهن مخاطب می‌فرستد تا مخاطب را مجبور به تماس و شرکت در برنامه کند. به دلیل فضای هیجانی که در ذهن مخاطب ایجاد شده طبیعتاً باعث می‌شود که او حتی نتواند حرف‌هایی که از پیش آماده کرده را بزند و برای همین به ابزاری در دست مجریان تبدیل می‌شود.

جملاتی مانند «مگر نه، درست نمی‌گویم! من فکر می‌کنم این طوری باشد» در بسیاری از اوقات از سوی مجریان تکرار می‌شود. این جملات بیننده را در انحصاری قرار می‌دهد که باعث اعتراف او به صحیح بودن حرف‌های مجری برنامه می‌کند و در بعضی اوقات حتی خود بیننده پس از پایان تماس متوجه می‌شود که در یک بازی رسانه‌ای، ماهرانه شکست خورده است و نه حرف‌های خود را زده و نه طرف مقابل خود را قانع کرده است! اما گاهی اوقات بعضی از بینندگان به دلیل تأثیر شدیدی که مجری روی آنان می‌گذارد حتی پس از پایان تماس شکست خود را قبول و حرف‌های مجری را می‌پذیرند. دقیقاً همین نقطه است که می‌توان اعتراف کرد که این برنامه در القای هدف خود موفق شده است چرا که در یک زمان 5 دقیقه‌ای و گفت‌وگوی کوتاه موفق می‌شود بیننده‌ی خود را قانع کند و نظر او را تا حدودی تغییر دهد.
 
در کنار تمام این تاکتیک‌های اصلی، از سوی خود مجریان این شبکه هم تکنیک‌های فرعی اتخاذ می‌شود که می‌توان آن را در بحث‌های روان‌شناسانه‌ی رسانه‌ای قرار داد. تکنیک (Audience in corner of the ring) از تکنیک‌هایی است که دقیقاً در این گفت‌وگوهای متقابل بین مجری و مخاطب استفاده می‌شود. در این تکنیک مخاطب در گوشه‌ی رینگ گفت وگوی رسانه‌ای گیر می‌افتد و مجری دقیقاً با قرار دادن او در این وضعیت شروع به انتقال سریع پیام به او می‌کند. این جاست که او تنها پذیرنده است و به هیچ وجه توانایی دفاع از خود را ندارد. تمام تلاش این برنامه‌ها دقیقاً در همین نقطه شکل می‌گیرد، یعنی تلاش برای گیر آوردن مخاطب در همین جا، چرا که این جاست که مخاطب بی دفاع در گوشه‌ی رینگ گفت‌وگوی رسانه‌ای گیر کرده و گارد ندارد و آماده‌ی پذیرفتن پیام‌هایی است که باعث مغلوب شدن فکری او می‌شود. از سوی دیگر این برنامه سعی می‌کند به نوعی شکست یک بیننده در مقابل نظرهای غیرمستقیم مجری را در چشم بینندگان دیگر بزرگ کند تا آن‌ها هم تحت تأثیر قرار بگیرند. هر چند که گاهی اوقات در مقابل مخاطبی که در این نقطه گیر نمی‌افتد هم رویکرد دیگری اتخاذ می‌شود که در آن با استفاده از مخاطب دیگر سعی می‌شود که با یک تقابل با او به این سمت کشیده شود.[6]

شبکه‌ی «بی.بی.سی» تلاش می‌کند با بهره‌گیری از کارشناسان گوناگون و حتی از درون ایران، محتوای پیام‌ها را به گونه‌ای در هم تنیده طراحی کند که بیننده، بی‌مهابا در معرض پیام‌های گوناگون قرار گیرد؛ در این راه، از روان‌شناسیرنگ‌ها، شیوه‌ی سریع اجرا، تقدم و تأخر هدفمند اخبار، شیوه‌ی بدیع مصاحبه‌ها و پرهیز از اظهارنظرهای صریح و دور از هرگونه رفتار کلیشه‌ای مرسوم بهره می‌گیرد. سرعت اجرا، قدرت فکر کردن را از مخاطب می‌گیرد.

علت دلسوزی (!) بی.‌بی.‌سی فارسی برای مخاطب ایرانی چیست؟

اکنون با طرح مطالب پیش گفته تا حدودی می‌توان به پاسخ این پرسش نزدیک شد. هزینه کردن مبالغ هنگفتی از مالیات شهروندان انگلیسی در اوج بحران مالی غرب و توجه همه جانبه‌ی قدرت‌های غربی به این شبکه، با مخاطبان اصلی این شبکه که همانا جامعه‌ی ایرانی هستند و نیز احتمال توفیق این شبکه در جذب و هدایت غیرمستقیم این مخاطبان بی‌ارتباط نیست.
در دوره‌ای که قدرت نرم پایه‌ی اصلی برتری در معادله‌های بین‌المللی را شکل می‌دهد، توفق بر جامعه‌ای که مهم‌ترین رقیب برای هژمونی نظام سلطه است و فروپاشی از دورن نظامی که قدرت نظام سلطه را به چالش کشیده است، آن قدر ارزش دارد که مبالغی بسیار بیش از این‌ها برای آن صرف شود. بی‌شک هرکه اندکی با معیارهای سیاست‌گذاری و عمل قدرت‌های غربی آشنایی داشته باشد، این پاسخ را به سرعت خواهد داد که رسانه‌ی انگلیسی هیچ گاه دلسوز ملت ایران نبوده و نیست!(*)

پی نوشت ها:
 
[1]. خبرآنلاین 20/9/1390
[2]. شبکه‌ی خبری بی.‌بی.‌سی فارسی، 27/7/1388
[3]. باشگاه خبرنگاران جوان در خبر 17سپتامبر (26شهریور)
[4]. هفته نامه‌ی صبح صادق،چهارم مهر 1390،ص9
[5].  شبکه‌ی بی.‌بی.‌سی فارسی، 29/2/1390
[6]. تله‌ی رسانه‌ای؛تاکتیکی برای القای پیام، روزنامه‌ی کیهان، 31/3/1390
 
محمدجواد اخوان: پژوهشگر

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار