کد خبر: ۱۶۳۷۱
تاریخ انتشار: 20 آبان - 1397 08:39
اختصاصی
انديشه انسان‌محوري در عرفان‌هاي نوظهور، يكي از ويژگي‌هاي اصلي اين عرفان‌ها است.

به گزارش فرقه نیوز: انديشه انسان‌محوري در عرفان‌هاي نوظهور، يكي از ويژگي‌هاي اصلي اين عرفان‌ها است. در اين عرفان‌ها به انسان توجه شده است و هرآنچه توصيه مي‌شود به‌منظور رفاه و آرامش انسان است. اگر طريقي براي مراقبه ارائه مي‌شود، اگر حركتي براي ايجاد آرامش توصيه مي‌شود و اگر دستورالعملي براي ايجاد شادي داده مي‌شود، همه به‌منظور تحقّق اهداف انساني است و هيچ‌كدام براي رسيدن به خداوند نيست. اساساً خداوند در اين عرفان‌ها جايي ندارد و نمي‌توان نشاني از آن پيدا كرد. خداوندي كه از آن نام مي‌بريم، خداي واحد و يكتايي است كه در دين اسلام، مسلمانان به آن معتقدند.

اين نوع نگرش به انسان، با آسيب‌هايي همراه است كه درادامه به آن خواهيم پرداخت. اين آسيب‌ها گاهي فردي است و گاهي اجتماعي.

فردگرايي (دعوت به خود)

فردگرايي به معناي گوشه‌نشيني و دوري از اجتماع، يكي از مهم‌ترين توصيه‌هاي عرفان‌هاي نوظهور به پيروان خود است. آنان غالباً خود را واجد كرامات و قدرت‌هاي فوق‌العاده نشان مي‌دهند، به شيوه‌هایي گوناگون سعي مي‌كنند به مخاطبان خود بقبولانند كه ولي‌نعمت و صاحب‌اختيارشان هستند. البته گاهي كارهاي خارق‌العاده‌ آنان سبب فريب بسياري از افراد ساده‌لوح مي‌شود. آنها غالباً خود را داراي قدرت‌هاي تكويني مي‌دانند كه همه موجودات عالم به اذن و اراده آنان در حال فعاليت هستند. صاحبان اين انديشه نه‌تنها خود را محور معرفي مي‌كنند، بلكه مريدان خود را به گوشه‌گيري و كنج‌نشيني ترغيب مي‌كنند. اهداف آنان در اجتماع و در جمع تعريف نمي‌شود، بلكه در خلوت و تنهايي دنبال می‌شوند. اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه بسياري از اين آموزه‌ها بر مبناي انديشه سياسي و اهدافی خاص ارائه مي‌شود. اين نوع آموزه دقيقاً برخلاف آموزه اسلام است كه اجتماع را مد نظر قرار مي‌دهد و تأكيد فراواني بر جمع بودن دارد و بيشتر عبادات خود را در غالب جمعي تعريف نموده و ثواب بيشتري بر آن مترتب مي‌سازد. عباداتي كه به‌صورت جمعي انجام می‌شود، در اسلام ارزشی فراوان دارد؛ مانند: به‌جا آوردن نماز، حج و برخي ادعيه‌ها، از جمله دعاي كميل، ندبه و مراسم شب‌هاي قدر که برگزار كردن جمعی آن توصيه شده است.

درادامه به نمونه‌هايي از فردگرايي و توصيه به آن در عرفان‌هاي نوظهور اشاره مي‌كنيم.

الف. فردگرايي در انديشه اكنكار

عرفان اكنكار تأكيد می‌کند که رسيدن به واقعيت از طريق جهانِ خارج امكان‌پذير نيست و بايد به درون خود رجوع كرد. رجوع كردن به خود نيز مستلزم آن است كه از اجتماع دوري شود تا بتوان درون خود را پيدا كرد، چراکه در همهمه جهان خارج، درون شكوفا نمي‌شود. پال توئيچل درباره دين و جهان درون چنين مي‌گويد:

حال بازمی‌گردیم به مبحث دین، بهتر است بگويیم که دین برای هیچ‌کس نمی‌تواند به مسجد و کلیسا رفتن یا تشکیلات سازمان‌یافته‌ای خلاصه شود که همه در جهان بیرون از او است،‌ بلکه دین عبارت است [از] تجربه‌ای که یک فرد [در] درون خود می‌کند. برای رسیدن به این تجربه،‌ شخص باید به درون خود و به اقالیم معنوی پای گذارد.[1]

او در جايي ديگر براي توجه دادن به درون، چنين تصريح مي‌كند:

پس با تو می‌گویم، ای فرزند که برای روبرو شدن با خدا باید از طریق اِک مبادرت کنی و نور و صوت را به دست آوری و ردّ آن را بگیری تا تو را به منشأ حقیقت همۀ حقیقت‌ها راهبر شود. آن شاهراهی که راه رسیدن به خانۀ معنوی خدا است، درون هر فرد تعبیه شده. ما باید به درون کالبد و از میان روح به خدا، آن روح متعال دست یابیم.[2]

پال توئيچل براي اينكه بتواند افراد را به درون خود دعوت كند، تمام راه‌هاي رسيدن به خدا را مسدود می‌داند و آنها را كارساز نمي‌داند. او معتقد است:

«بسوی خدا به روش اِک» یک روش عملی است و نمی‌تواند از کتاب‌ها فراگرفته شود یا از آنان که کتاب‌ها را می‌دانند.[3]

گوشه‌نشيني از موضوعاتی است که پال توئيچل به آن تأكيد می‌کند و آن را به‌عنوانِ تمريني مهم به طرف‌دارانش توصيه مي‌كند:

باید در سکوت بنشینی و نام‌های «سوگماد» را زمزمه کنی. این تمرین سلاحی است در مقابل همۀ خطرات. ذکر کلمۀ رمزی است برای وارد شدن به طبقات معنوی، به ذهن و کالبد قوّت و بقا می‌بخشد و آن را در هنگام مشکلات و مصیبت‌ها حفظ می‌کند، روح را به خدا نزدیک می‌کند و شادی به دست می‌دهد؛ درحالی‌که هنوز در این طبقه به سر می‌بری.[4]

درادامه به بیان داستان قديسي مي‌پردازد كه توانسته است از راه گوشه‌نشيني به «روح متعال» دست يابد:

این را بدین‌سان برایت به نمایش درمی‌آورم که داستان قدیسی را برایت می‌گویم که برای خدا تلاش بسیار کرد، [به] شدت و در تنهايی و سکوت، گوشۀ خرقۀ آن روح متعال را به دست گرفت و با انگشتانی که التماس می‌کردند از آن آویخت و استدعا کرد که از چنگش نگریزد. آنگاه بیدار شد و دریافت که این جامۀ خودش بود که بدان درآویخته بود. می‌بینی؟[5]

ب. فردگرايي در انديشه كريشنا مورتي

كريشنا مورتي بر اين عقيده است كه اصولاً تا زماني‌كه فرد به عقيده‌اي خاص پايبند است، نمي‌تواند روحيه جمعي داشته باشد. بنابراين هيچ‌گاه نخواهد توانست با گروه يا عقيده‌ای معين همكاري کند.

همكاري از راه همانند شدن با يك گروه، ايده معين و كشوري خاص، هرگز به وجود نخواهد آمد. اعتقاد، همكاري به وجود نمي‌آورد؛ برعكس جدايي مي‌آفريند.[6]

ج. فردگرايي و دعوت به خود در انديشه ساتيا ساي بابا

ساي بابا يكي از افرادي است كه با دعوت به خود، فردگرايي را ترويج مي‌دهد. او با تردستي‌هاي فراوان تلاش دارد تا خود را يگانه قلمداد كند و هرچه بيشتر مخاطبين را به خود جذب نمايد.

مأموريت من اعطاي شوق و شادي به شماست كه از ضعف و ترس دورتان كنم. مأموريت من پراكندن شادماني است. ازاين‌جهت هميشه آماده‌ام ميان شما بيايم؛ نه يك بار، دو بار يا سه بار، هر زمان كه شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا [است]؛ من راستي هستم، اعمالم ساتيا، جلال و شكوه من ساتيا، تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است. شادماني جدا از شما ندارم. قدرت من غير قابل اندازه‌گيري است. تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درك و پيمايش است.[7]



[1] . پال توئيچل، سرزمين‌هاي دور، ترجمه: هوشنگ اهرپور، ص 171.

[2] . همان، ص 152.

[3] . همو، بيگانه‌اي بر لب رودخانه، ترجمه: هوشنگ اهرپور، ص 150.

[4] . همان، ص 150.

[5] . پال توئيچل، بيگانه‌اي بر لب رودخانه، ترجمه: هوشنگ اهرپور، ص 163.

[6] . كريشنا مورتي، اوّلین و آخرین رهایی، ص 153.

[7] . ساتیا سای بابا، تراش‌هاي الماس خداوند، ص 168.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: