کد خبر: ۱۶۴۵۳
تاریخ انتشار: 20 آذر - 1397 12:35
اختصاصی
بازتاب آثار علامه عسكری در میان متفکران اهل سنت مقاله ای است از سید رضا موسوی که به شیعه شدن برخی از اندیشمندان اهل سنت با مطالعه آثار علامه سید مرتضی عسگری می پردازد.

بازتاب آثار علامه عسكری در میان متفکران اهل سنت

سید رضا موسوی

مقدمه

قرن‌هاست که اسلام و مسلمین- پس از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)- با جریانات گوناگون و مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کرده و فراز و نشیب‌ها را پشت سر نهاده­اند.

آنچه در این میان شناخت­صحیح اسلام و به ویژه مکتب اهل بیت (عليم السلام) و فهم و درک حقایق آن را تهدید می‌کند، لحظه ای است که  عالمان و اندیشمندان دین را آرام گیرد تا جایی که مسؤولیت سنگین تبیین و تبلیغ حقایق اسلامی و زدودن زنگارهای موجود از چهره‌ی دین، گروه­های بسیاری را به صحنه کشانده و آنان را  به تحقیقات و پژوهش‌های گسترده در این زمینه وادار سازد.

اما به راستی صفحات تاریخ، نشان­دهنده‌ی این واقعیت است که تنها عده‌ی کمی توانسته‌اند در مسیر مبارزه با انحرافات و تحریفات وارده بر دین، آن گونه که باید، اثر گذارند. شاید اگر نبودند عالمان بزرگی که در پاسداری از اسلام و مکتب اهل بیت (ع ) منشأ خدمات ارزنده و منحصر به فردی گردیده­اند، و اکنون جهان اسلام و مسلمانان شرایط سخت­تری را تجربه می‌نمودند.

بی تردید، یکی از این عالمانی که به واسطه­ي خلق آثار محققانه و بسیار ارزشمند و تأثیرات عمیقی که این آثار در شناخت و درک صحیح حقایق اسلامی می‌گذارد، بسیار قابل ستایش است، مرحوم علامه سیدمرتضی عسكری می‌باشد. ایشان با درک شرایط حساس اسلام و مسلمین، به ویژه شیعیان جهان- که سیل اتهامات به سوی آنان سرازیر گشته بود- به پا خواست و کوشید تا میراث اسلامی را به دور از پیرایه‌ها و تحریفات استخراج نماید. او می‌کوشید تا به اصالت و حقیقت اسلام و ژرفای ناب و خالص آن دست یابد و اسلام را آن گونه که هست بنمایاند.

رهیافت به علل و انگیزه‌های علامه در تألیف آثار گرانقدرش، تا حد زیادی دغدغه‌های ایشان در ارتباط با این مسئله را آشکار می‌سازد. ایشان در تبیین انگیزه­ي خویش در تألیف کتاب «یک­صد و پنجاه صحابی ساختگی» می‌نویسد: «چهاردهمین قرن اسلام به پایان خود نزدیک می‌شود. فاصله‌ی زمانی به این دوری و درازی کار معرفت صحیح اسلام را بس دشوار ساخته است. نگارنده بیش از چهل سال است آنچه را که در توان داشته، در راه این معرفت به کار برده تا شاید اسلام را آن چنان که هست دریابد... . معلوم شد که در روایت­های سیره و تاریخ و حدیث آن قدر نعل وارونه زده‌اند که حساب ندارد و در آن چنان نموده‌اند که قاتل را مقتول و ظالم را مظلوم و شب را روز نشان داده­اند... .  آن قدر در حدیث و سیره­ي پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث دروغ و افسانه‌های زننده انباشته شده است که با وجود آنها پی­بردن به اسلام صحیح در حد محال است و وجود آن احادیث دروغ باعث شده تا اسلام بد آموخته شود... .  بارخدایا! آیا سکوت در اینجا پوششی برای این همه جرم نیست؟ آیا سکوت، خود، بزرگ­ترین گناه               نمی‌باشد؟ آری! سکوت در مقابل این همه جرم، خود از همه­ي جرم‌ها سنگین­تر است».[1]

خوشبختانه تلاش‌های فراوان علامه در این راه به ثمر نشست و بررسی نتایج به دست آمده از آثار ایشان، نقش ویژه و منحصر به فرد این آثار را آشکار می‌سازد تا جایی که به تعبیر خود علامه، این آثار بر جریان تفکر اسلامی تأثیر گذار بوده است. [2]

آنچه در این میان جالب توجه است، بازتاب گسترده­ي آثار علامه در جوامع اهل سنت، به ویژه در میان متفکران آنان، و نیز تأثیرات عمیقی است که بر افکار و اذهان آنان به جای گذارده است. در واقع، بررسی وضعیت موجود و فضای حاکم بر جامعه‌ی اسلامی و نیز تعاملات و اختلافات موجود میان شیعیان و اهل تسنن، ارزش والای این تألیفات را آشکار می‌سازد.

 سیل بر آمده از احساسات گروه‌هایی که ارزش والای آثار علامه را دریافته‌اند و نیز نقد و بررسی آثار علامه توسط گروه­های دیگری از متفکران اهل سنت، از اهمیت ویژه و تأثیرگذاری شگرف این آثار حکایت می‌نماید.

اکنون در این اثر به دنبال آن هستیم تا به گوشه­ای از بازتاب آثار علامه و جایگاه ویژه آن در جامعه اهل سنت، به ویژه در میان علما و متفکران آنان، پرداخته، به بار نشستن تلاش­های این بزرگ الهی را به تصویر بکشانیم.

نگارنده امیدوار است همان گونه که خود تحت تأثیر این همه اثرگذاری آثار علامه قرار گرفت، بتواند ذره­ای از این احساس را به مخاطبان عزیز منتقل نماید.

    بخش اول:بازتاب آثار علامه عسكری

فضای نامناسب نشر آثار و تفکرات تشیع در مناطق اهل تسنن و نگاه بدبینانه‌ی ایشان به عقاید شیعه و نیز پایبندی سخت پیروان مکتب خلفا به عقایدشان و... هیچ کدام نتوانست از تأثیرگذاری آثار علامه جلوگیری نماید.آثار ایشان هر کجا که وارد می‌شد، اذهان و اندیشه‌های­ گروه­های بسیاری را در                 می‌نوردید و تأثیرات عمیقی را در دل هزاران نفر ایجاد می‌نمود.

بی­تردید، تأثیر این آثار در تحولات اجتماعی از قبیل تأثیرگذاری بر جریان تفکر اسلامی، بستر­سازی وحدت مسلمین و زدودن نگاه بدبینانه از مکتب اهل بیت(ع ) و گرایش هزاران انسان به این مکتب انسان­ساز از نکات قابل توجه در آثار علامه است که در ذیل به بیان و بررسی آن می‌پردازیم.

1-    تأثیر بر جریان  تفکر اسلامی

با مطالعه و بررسی تاریخ صدر اسلام و روند شکل­گیری حوادث و جریانات آن عصر، در خواهیم یافت که فهم و درک صحیح از حقایق اسلامی امری سخت و دشوار خواهد بود؛ چرا که عوامل مختلف دست به دست هم داد تا گروه­های بسیاری با جعل حدیث و وارونه ساختن حقایق آن دوران پیام والا و ارزشمند اسلام را به دروغ و افتراهای زیادی مخلوط سازند.

در واقع، وقتی که بازار جعل حدیث تا آنجایی پیش می‌رود که شخصیتی چون معاویه کارخانه‌ی حدیث­سازی تشکیل داده و گروه‌های زیادی را به انجام این امر تشویق می‌نماید، به راحتی می‌توان مشکلات فراروی پژوهشگر مسائل اسلامی را دریافت.

به هر ترتیب، در هم آمیختن سره و ناسره و حقایق و اکاذیب در تاریخ اسلام و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) تا حدی است که امروزه مشاهده می‌نماییم که بعضی از شخصیت‌های بزرگ اسلامی در فهم و درک درست حقایق اسلام با مشکل مواجه شده و گاهی به گرفتن نتایج اشتباه و درک نادرست دچار شده‌اند.

در این میان علامه عسكری ( علیه الرحمه) با درک شرایط حساس و سرنوشت ساز به پا خواست و با تلاش فراوان و خستگی ناپذیر به روشنگری در زمینه­ي تاریخ صدر اسلام پرداخت و با پالایش احادیث موجود زمینه شناخت حقیقت اسلام را فراهم ساخت. او کوشید تا اسلام را آن گونه که هست، شناخته و بشناساند و تمام همت خویش را در زدودن شبهات و ایرادات وارده بر اسلام به کار بست.

نتایج به­دست آمده در آثار علامه به حدی متقن و منطقی است که نه تنها علمای شیعه، بلکه               گروه‌های زیادی از علمای مکتب خلفا نیز به درستی و صحت این نتایج اذعان نموده­اند.

محمود ابوریه از دانشمندان و متفکران اهل تسنن پس از اشاره به وضعیت نابسامان اخبار و احادیث موجود، درباره آثار علامه می‌نویسد: « اکنون بسیار شاد و مسرورم که این حقیقت را ابراز و اعلان کنم که یکی از دانشمندان محقق و بزرگ عراق( استاد مرتضی عسكری) به این مسؤولیت بزرگ علمی و مذهبی قیام نموده و کتاب‌هایی در این باره منتشر نموده که واقعاً آیینه تمام نمای حقیقت و روشنگر افکار است. و همه افراد می‌توانند تاریخ صحیح و اصیل اسلام را که در آن کتاب‌ها منعکس است، مطالعه نموده و به دست آورند... . [باید] با دلی آکنده از اخلاص بگویم: هر کس آرزومند است که از حقایق تاریخ اسلام از دوران پیدایش آن تابيعت یزید آگاهی یابد، لازم است آن دو کتاب پر ارزش و تحقیقی «عبدالله بن سباء» و «احادیث ام المؤمنین عایشه» را مطالعه کند و در مطالب آنها دقت و تأمل نماید» .[3]

دکتر حامد حنفی نیز به نکات قابل توجهی درباره‌ی پیامد‌های نتایج آثار علامه اشاره نموده و درباره کتاب عبدالله بن سباء می‌نویسد:« سایر مباحث کتاب... حقایق را آشکار می‌کند به طوری که در آینده­ای بسیار نزدیک، تحولات عمیقی را در تاریخ اسلام ایجاد خواهد کرد». [4] در واقع، وی ارزش والای تحقیقات علامه را به خوبی دریافته و به نتایج مثبت و ارزنده­ای که مطالعه این آثار می‌توانست به بار آورد، پی­برده بود.

ایشان در جای دیگر به نتیجه اثر علامه در توجه و نگاه اهل سنت به منابع اسلامی و عوض شدن دیدگاه آنان درباره‌ی صحت متون اسلامی اشاره نموده و با درک این واقعیت می‌نویسد:« حکمت خداوند عزوجل چنین خواسته که مردانی محقق قلم به دست گیرند و حقایق را بی­پرده بیان نمایند و در این راه از سرزنش ملامت گویان اندیشه نکنند. مؤلف محترم اولین طلیعه‌ی این صبح می‌باشد که با تحقیقات عمیق خود توانسته‌اند دانشمندان محقق پیرو تسنن را مجبور سازند تا در کتاب طبری تجدید نظر کنند. ایشان را مجبور ساخته تا در آن کتاب و سایر کتاب‌های تاریخ اسلامی دوباره به دقت بنگرند و زشت را از زیبا جدا سازند. همان حوادث تاریخی که چنان به درستی آنها معتقد بودند که آنان را مانند وحی منزل از تغییر و تبدیل به دور می‌دانستند. مؤلف محترم با کمک شواهدی بسیار از چهره‌ی آن وقایع تاریخی،  پرده‌ی ابهت را فرو انداخت و حقایق را با بهترین روش برای طالبین آشکار نمود تا آنجا که بعضی از این حقایق بسیار هولناک و حیرت انگیز جلوه می‌کند؛ زیرا با عادت یک عمر و میراث اعتقاد چندین قرن مخالفت دارد،  ولی پیروی حق تا هر پایه که دشوار آید، لازم و واجب است« الحق احق ان یتبع». [5]

آری، نتایج آثار علامه به خوبی زیر بنای اعتقاد اهل سنت به صحت متون اسلامی را زیر سؤال برده و آنان را به تأمل و تدبر در این زمینه واداشت. دکتر سید مرتضی رضوی درباره‌ی تأثیر کتاب عبدالله بن سباء می‌نویسد: «وقتی در قاهره کتاب عبدالله بن سباء را به استاد ابوالفضل ابراهیم، رئیس انجمن احیای مواریث اسلامی در مجلس اعلای شئون اسلامی قاهره، دادم وی گفت: «من در این کتاب که تألیف استاد مرتضی عسكری است، بهره‌های فراوانی برده‌ام. هنگامی که به مآخذ طبری كه آن را برای دارالمعارف مصر تحقیق             می‌کردم، مراجعه نمودم، در پاره‌ای از احادیث توقف می‌کردم و به درستی نمی‌توانستم درباره‌ی آنها داوری کنم تا اینکه چاپ اول این کتاب به دستم رسید و بسیاری از مشکلاتم را حل کرد. قصد دارم به وسیله تو هدیه­ای برای استاد عسكری بفرستم». [6]

آیا به راستی بطلان عقایدی که بیش از چهارده قرن در میان مسلمانان رواج داشته و یا معرفی صحابیان ساختگی و نیز پرده برداشتن از روایات ساختگی و جعلی سیف بن عمر که به متون اسلامی راه یافته بود و همچنین بررسی موشکافانه روایات عایشه و ... همه و همه، ارزش والای آثار علامه را در معرفی صحیح اسلام نمایان نمی‌سازد.

خود علامه نیز با اشاره به رویکرد گسترده اهل سنت به آثارش درباره­ي تأثیر این آثار بر جریان تفکر اسلامی و ایجاد نگرش جدید به مباحث اسلامی می‌گوید:« کتاب‌هایی که نام بردید- «عبدالله بن سباء و اساطیر اخری»، «احادیث ام المؤمنین عایشه»، و «خمسون مأة صحابی مختلق»- بارها در قاهره و بیروت با اجازه و بی اجازه­ي من چاپ شده‌اند و علما و اساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشته‌اند و به زبان‌های مختلف هم ترجمه شده‌اند و تصور می‌کنم و به خواست خدا تأثیری بر جریان تفکر اسلامی داشته­اند». [7]

اینک تنها با اشاره به یک نمونه از اعترافات اندیشمندان اهل سنت  یعنی اعتراف و اذعان سعید ایوب که رهیافت  به روشنایی و حقیقت را مرهون مطالعه آثار علامه می‌داند و به واسطه­ي آثار علامه به آیین تشیع گرایش پیدا نمود، این بخش را به پایان می‌بریم.

«سرور من! من عمری را در پی کسب حقیقت و شناخت برخی از ریزه­کاری‌ها و دقایق اموری بودم تا در پرتو آن بتوانم مردم را به راه خدا کشانیده و در این مسیر، عمر گران­مایه را در مطالعه کتاب­های تاریخ به باد دادم تا شاید مختصات آنهایی که چراغ هدایت را پیشاروی مردمان می‌دارند، بشناسم. ولی با کمال تأسف در بیشتر آنها چیزی را که مایه‌ی اطمینان خاطر و پسند عقل و آرامش بخش دل باشد، نیافتم.

اما بر عکس خود را در برابر جرایم متعددی یافتم که به کمتر از شصت سال بعد از وفات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوسته است! من در برابر این همه جرایم خود را حیرت زده در برابر نصوصی یافتم که دست تعدی و تجاوز حذف و اضافه، تغییر و تبدیل چهره‌ی واقعی آنها را مسخ کرده است. و بالاخره در این سیر و گذار و پرس و جوهایم به کتاب­های شما و سرآمد همه‌ی آن‌ها کتاب «معالم المدرستین» و «عبدالله بن سباء» و «احادیث ام المؤمنین عایشه» و غیره دست یافتیم. کتاب‌هایی که پیشاروی خواهان حق و حقیقت، مطالب را می‌شکافد تا راه رسیدن به آن برایش آسان و میسر گردد. اینجا بود که کتاب­های شما، حقایقی را که در کوره راه­های دراز و پردرد سر مباحث در پی آن بودم، برایم آشکار و روشن گردانید و لطف خداوندی در این مورد بر من بسیار عظیم و بزرگ است. من خود را در دایره­ای یافتم که جز آب صاف و پاک، چیز دیگری در آن وجود نداشت...» .[8]

بستر سازی وحدت مسلمین

مطالعه و تحقیق در تاریخ صدر اسلام و علوم حدیث و تلاش هم زمان در جهت تقریب مذاهب و زدودن اختلافات، امری دشوار است که از عهده‌ی کمتر کسی برمی‌آید.

در واقع، مروری بر آثار نوشتاری در طول تاریخ اسلام، بیان‌گر این حقیقت است که آثار موجود در این زمینه بیش از آنکه سبب وحدت مسلمانان گردد، به تشدید اختلافات و جدایی مسلمین از یکدیگر دامن زده است. در این میان، پرداختن علامه به تاریخ صدر اسلام و علوم حدیث و نیز دیدگاه­های ائتلافی و اتحادگرایانه ایشان که بر احترام بر سایر مذاهب اسلامی و پرهیز از فرقه­گرایی و ناسزاگویی به سایر گروه­ها تأکید داشت، از آن فقید مصلحی بیدار و آشنای به زمان و شخصیتی منحصر به فرد پدید آورد.

علامه به خوبی نقش وحدت را در عزت اسلام و مسلمین دریافته و تنها راه نجات را در هم­گرایی و تقریب مسلمانان می‌دانست تا جایی که می‌گفت: «به دلیل آنکه تنها راه نجات مسلمانان را آگاهی، همیاری و کنار گذاشتن درگیری مذهبی و گسترش وحدت اسلامی می‌دانستم، در همان زمان- ماجرای حمله به مدرسه­ي فیضیه­ي قم- به حج رفتم و با خود شعار وحدت و کلمه مسلمانان را حمل می‌کردم ...». [9]

تلاش‌های علامه در راه ایجاد وحدت مسلمین ستودنی است و عضویت علامه در مجمع تقریب مذاهب اسلامی، درک عمیق علامه از اهمیت این موضوع اساسی را مبرهن می‌سازد.

جالب است که ایشان یکی از عوامل پرداختن به مبحث سیره­نویسی را ایجاد اتحاد و تقریب میان شیعه و سنی بر شمرده، می‌گوید: «در سامرا، شیعه و سنی در کنار هم زندگی می‌کردند و با هم رفت و آمد داشتند؛ مثلاً در اعیاد به دیدن علمای یکدیگر می‌رفتیم و تبریک عید می‌گفتیم. وقتی همه در صحن جمع بودیم و استهلال می‌کردیم، ولی ماه را هم نمی‌دیدیم، اما قاضی آنها طبق فقهشان اعلام عید می‌کرد و طبل می‌زدند؛ یعنی عید، ثابت شده است و آن وقت ما باید در خانه می‌ماندیم و جدم (مرحوم خاتمة المحدثین) هم برای تبریک نمی‌نشست و این موجب ناراحتی می‌شد. یک مشکلاتی هم در عزاداری‌ها بین ما پیش می‌آمد. اینها سبب شد که من به فکر بیفتم که یک سیره­ای بنویسم که بین ما و آنها تقریبی ایجاد کند؛ سیره­ای که سنی و شیعه را یک­جا جمع کند...». [10]

بی شک رشد و پرورش علامه در محیطی متشکل از شیعیان و اهل تسنن، ضرورت پی­گیری مبحث اتحاد را بیشتر برای ایشان نمایان می‌ساخت.

به هر ترتیب، علامه بسیار هنرمندانه توانست علی رغم ترسیم چارچوب اندیشه­ي شیعه، فریاد اتحاد را در جامعه­ي اسلامی سر دهد تا جایی که ایشان با خلق ده­ها اثر کاهنده اختلافات و نزاع در میان فرق اسلامی گردید.

آنچه آثار علامه را در مسیر برقراری وحدت مسلمین قرار می‌داد، ویژگی‌های آثار علامه از قبیل عدم تعصب بیجا، استفاده فراوان از منابع اهل سنت و نیز شیوه‌ی بحث است. [11]

به طور کامل نوع نگاه و نگرش علامه به اختلافات موجود را نیز می‌توان از عوامل بسیار مهم در موفقیت علامه بر شمرد؛ مثلاً ایشان با پایه گذاری ادبیاتی با عنوان «مکتب اهل بیت و مکتب خلفا» و نگاه این چنینی به این مباحث، سعی در خاموش کردن آتش تعصبات بیجا و محدود کردن دامنه‌ی اختلافات داشت؛ برای نمونه، ایشان در جایی می‌گفت: «من از به کارگیری واژه‌های شیعه و سنی طفره می‌روم؛ زیرا مشکلات و ناهنجاري­هایی را به دنبال دارد. من معتقد به شیوه ائمه معصومین(عليهم السلام) و سیره‌ی خلفا هستم...؛ بنابراین، اختلاف ما و دیگران اختلاف فقهی است». [12]

یکی از ویژگی‌های مهم علامه در این زمینه، توجه ایشان به عوامل ایجاد وحدت در بین مسلمانان می‌باشد که این مسائل را در تألیف آثارش به خوبی رعایت می‌نمود. مثلاً ایشان پرداختن به سیره اهل­بیت (عليهم السلام) را که بی تردید به عنوان یکی از مهم­ترین عوامل وحدت مسلمانان جهان می‌باشد، سرلوحه کار خود قرار داد و در این باره می‌گفت: «کار دیگر طرح روشن و مستند نقش ائمه (عليهم السلام) در احیای دین بود؛  چون شخصاً معتقدم اهل سنت منکر مقامات علمی، معرفتی، و معنوی اهل بیت (عليهم السلام) نیستند و این نقطه‌ی خوبی برای هر گفتگو و پیوندی است بر خلاف بحث‌های تاریخی که در آن مناقشه زیاد می‌شود». [13]

دعوت به بحث و گفتگو و ایجاد فضای تفاهم و دوستی در جهت بیان اندیشه‌ها و افکار، از دیگر عوامل ایجاد وحدت است که از نگاه تیزبین علامه پنهان  نماند.

ایشان با دعوت همگان به بحث و گفتگوی مسالمت­آمیز به روش امام صادق ˜ اشاره نموده                 و می‌گفت:  امام صادق ˜ با ابوحنیفه می‌نشست و در زمینه­ي عقاید و احکام با او مناظره می‌کرد...». [14]

بی تردید، دستیابی و شناخت سیره­ي امام صادق ˜ در این زمینه که علامه بر آن تأکید می‌ورزید، یکی از مهم­ترین عواملی است که وحدت مسلمین را در بر خواهد داشت. مگر نه این است که اکثر شاگردان امام صادق ˜ را گروه‌هایی مخالف عقیده‌ی امام تشکیل می‌دادند؟ آیا امام صادق ˜جز در فضای مسالمت آمیز و با رعایت احترام به آنان به بحث و گفتگو نمی‌نشست؟

نگاه ویژه علامه به مسئله از مقدمه­ي ایشان در کتاب «در راه وحدت» به خوبی قابل درک است؛ آنجایی که می‌نویسند: «وحدت مسلمین نیز با وجود اختلافات عقیدتی موجود وقتی امکان­پذیر خواهد بود که نخست خلاف بین خود را با ملایمت و نرمی بررسی کنند و آنگاه آنچه را که حق است، پیروی نمایند تا مصداق آیه کریمه Lالذین یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَةُ...K گردند. کتاب حاضر و نظایر آن در این رهگذر و برای همین مقصود تألیف و نشر گردیده ( قل هذه سبیلی)». [15]

البته قابل ذکر است که ایشان بازگو نکردن حقایق و عدم تحقیق در مسائل مورد اختلاف را جایز ندانسته، بلکه تأکید داشتند که با فاصله گرفتن از تحقیقات، راه صحیح و مستقیم اسلام شناخته نشده و این مسئله را ستمی نابخشودنی بر علم و دانش بر می‌شمردند.

برای نمونه ایشان در بر شماری مشکلات پیش رویش در تألیف کتاب «احادیث ام المؤمنین عایشه»          می‌نویسد: «اشکال دیگری خود نمایی می‌کند و آن تأثیری است که نشر این قبیل مطالب روی هماهنگی و یگانگی مسلمانان می‌گذارد و این سؤال را پیش می‌آورد که اکنون که در نتیجه­ي مساعی مجاهدین و مصلحین اسلام و کوشش‌های پی­گیر و مداوم آنها خداوند تا حدی آمال و آرزوهای طوایف مختلف مسلمانان را برآورده و آنها را به یکدیگر نزدیک ساخته، اسباب برادری و همبستگی ایشان را فراهم کرده است، آیا رواست که پیرامون گذشته‌های بسیار دور قلم فرسایی شود و مطالبی منتشر شود که نه تنها رد و انتقاد شدید را در پی خواهد داشت، بلکه احساسات را بر انگیخته، انزجار و نفرت به بار خواهد آورد؟

اما در مقابل، چنان پرسشی، این مسئله نیز مطرح می‌شود که به سادگی نمی‌توان از آن چشم پوشید. اگر به عنوان عقیم ماندن کوشش مصلحین خیراندیش، چنان بحث و تحقیقی مورد پسند واقع نشود، در آن صورت درِ تحقیق‌های علمی بر روی همگان بسته خواهد ماند و این ستمی است نابخشودنی که بر دانش و معرفت رفته است؛ زیرا که در نتیجه حقایق اسلام همچون قرون و اعصار گذشته، پشت پرده‌ی جمود فکری و تعصب خشک و بی­جا باقی می‌ماند و اختلاف و دو دستگی بین تیره‌های مختلف اسلامی بیشتر خودنمایی خواهد کرد و این مسلماً چیزی نیست که مصلحین و شیفتگان همبستگی اسلامی، آن را تأیید و تصدیق نمایند.

بدین سبب ما در حالی که با تمام قلب توفیق برادران مسلمان خود را در دور افکندن اختلاف و            برکندن اساس تفرقه و نفاق در پرتو پاسخ به ندای مصلحین خیر اندیش اسلام از خداوند خواستاریم، نسبت به مقام علم و معرفت احترامی خاص قائل­ایم و حساب آن را از حساب‌های دیگر مطالب جدا              می‌دانیم؛ زیرا آنها که برای اتحاد و همبستگی مسلمانان کوشش‌های پی­گیری را بنیان نهاده­اند، ندا به همبستگی اسلامی پیرامون پرچم مقدس اسلام می‌دهند، در حالی که اسلام خود یک انگیزه­ي سیاسی                بین­المللی نیست، بلکه ایمان و عقیده است به یک سلسله واقعیات که صرفاً زاییده­ي بحث و انتقاد کاملاً علمی است و با پنهان داشتن حقایق تحت این قبیل بهانه‌ها و عناوینی، چنان ایمان و عقیده­ي ثابت و واحدی به وجود نخواهد آمد و راه صحیح و مستقیم اسلام از چاه ضلالت و گمراهی باز شناخته نخواهد شد... با اطمینان کامل می‌توان گفت: کوشش برای همبستگی اسلامی و پایمردی در راه بازگردانیدن اسلام به جامعه­ي مسلمین، با بحث و تحقیق در تاریخ آن و بررسی دقیق احادیث پیغمبرش منافاتی نداشته، بلکه اساس و پایه آن بوده، هر یک از آنها متمم دیگری است؛ چه برگردانیدن اسلام به جامعه­ي مسلمانان بدون هماهنگ ساختن مسلمین و درک مفاهیم آیات قرآن و گفتار پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تاریخ اسلام ناشدنی است». [16]

پرداختن علامه به این موضوعات و در عین حال سر دادن شعار اتحاد و همگرایی مسلمانان و تقریب  مذاهب به یکدیگر یکی از ویژگی‌های بارز علامه است که ایشان را به شخصیتی کم نظیر در جهان اسلام مبدل ساخته است.

در حقیقت ایشان اثبات نمود که می‌توان به بحث و تألیف آثار در موضوعات مورد اختلاف پرداخت و در عین حال، نتایجی مطلوب در نزدیک کردن  مسلمانان به یکدیگر به دست آورد.

3- دفع اتهام و بدبینی از مکتب اهل بیت(عليهم السلام) و معرفی عقاید شیعه

دفاع از مکتب اهل بیت(ع) و نیز رفع اتهامات دروغین و بی اساس، لحظه­ای علامه عسكری را آرام نگذاشت و سراسر عمر ایشان را به مبارزه در راه تبیین اعتقادات و اندیشه‌های مکتب اهل بیت (ع)و زدودن چهره‌ی بدبینی از این مکتب انسان­ساز مبدل ساخت.

به طور کلی، مشکلات فراروی علامه در این راستا را می‌توان به سه بخش تقسیم نمود:

الف) ضعف تبلیغ و تبیین عقاید شیعه در جوامع اهل تسنن

یکی از دغدغه‌های اساسی علامه عدم شناخت صحیح مکتب اهل بیت (ع) در جوامع اهل سنت بود که سالیان متمادی سوءظن و بدبینی نسبت به عقاید شیعیان را در برداشته است. در واقع، از سویی حقیقت ناب و روح بخش مکتب اهل بیت(ع) و از سوی دیگر، عدم معرفی صحیح این مکتب والا در میان پیروان مکتب خلفا علامه را به سختی می‌آزرد و وظیفه‌ی خطیر تبیین عقاید شیعه بر دوش علامه سنگینی می‌نمود.

اشکالات موجود در سیستم تبلیغ نیز ذهن علامه را به سختی به خود مشغول داشت تا جایی که ایشان لحظه‌ای سکوت و بی­تفاوتی را جایز نمی‌دانست. او تشنگان معارف اهل بیت(ع) را مشاهده             می‌نمود و دریافته بود که در سایه­ي تبیین و نشر افکار و اندیشه‌های مکتب اهل بیت (عليهم السلام)  زمینه­ي هدایت انسان‌های بسیاری فراهم خواهد شد.

ایشان در جایی با اشاره به تأثیر آثارش در کشور مصر به وضعیت نگران­کننده‌ی تبلیغ دین اشاره نموده، می‌گوید: «وضع ما این گونه است: نه خودمان وسیله­ای داریم و نه دولت به ما کمک می‌کند. همین قدر که می‌توانیم کار کنیم، اگر به ما کمک کنند کارهای بیشتری انجام می‌دهیم. من علاقه­مند هستم که یک سفر به تونس و آفریقا بروم، مردم آنجا علوی هستند،  محب اهل بیت (ع)هستند منتها ما به آنها نرسیده‌ایم. یک نفر مبلغ هم به آنجا نفرستاده‌ایم. اگر من به آنجا بروم، تصور می‌کنم بتوانم کاری انجام دهم... . ما مسلمانانی در آفریقا داریم که اصلاً از اولاد ائمه اطهار(ع) هستند اما اسم شیعه را نمی‌دانند. یکی از آنها یک وقت با من برخورد کرد و شیعه شد و رفت و آنجا تشیع را منتشر کرد. بله، ما به نشر عقاید شیعه توجه نمی‌کنیم...». [17]

تألیف و نشر عقاید شیعه[18] و سفرهای متعدد علامه به نقاط مختلف جهان اسلام و گفتگو و مناظره با شخصیت‌های مختلف، تنها گوشه‌ای از عملکرد علامه در تبلیغ و تبیین دین در مناطق  اهل تسنن به شمار می‌رود. البته میدان مبارزه علامه به این امور خلاصه نمی‌شد، بلکه ایشان معتقد بود: «ما باید از همه‌ی امکانات از روشنایی خورشید گرفته تا نور ماه استفاده کنیم تا اعتقادات شیعه را تبلیغ نماییم، اما در این زمینه کوتاه آمده­ایم».[19]

سفارش علامه درباره­ي به تصویر کشیدن واقعه­ي غدیر[20] برای نشان دادن عظمت و واقعیت این رویداد به خوبی از اندیشه علامه در استفاده از ابزارهای هنری در راستای معرفی و تبلیغ مکتب اهل بیت (عليهم السلام) حکایت می‌نماید.

به هر ترتیب ایشان در میدان‌های مختلفِ­ تبیین و تبلیغ دین گام نهاد و حاصل آن، معرفی و نشر علوم اهل بیت(ع) و گرایش گروه‌های بسیاری از مکتب خلفا به تشیع بود که در ادامه به آن اشاره خواهیم داشت.

ب) جلوگیری از وارد شدن افکار و اندیشه‌های مکتب اهل بیت در جوامع اهل سنت

اشاره نمودیم که کم و کاستی‌های موجود در تبلیغ یکی از دغدغه‌های علامه عسكری بود، اما آنچه بیش از بیش به این مسئله دامن می‌زد، جلوگیری از ورود افکار و اندیشه‌های مکتب اهل بیت (عليهم السلام) در جوامع اهل سنت است.

در واقع، آنچه امروزه بیش از هر عصر دیگری قابل تأمل و بررسی است، علل عدم اجازه­ي ورود افکار و اندیشه‌های تشیع در جوامع اهل تسنن می‌باشد. کتابخانه‌های خالی از آثار تشیع و نهی از مطالعه­ي اندیشه‌های مکتب اهل بیت(ع) از جمله مسائلی است که سالیان متمادی دامن­گیر جامعه­ي اهل سنت گردیده و اکثریت آنان را از اطلاع از واقعیت‌های شیعه باز داشته است.

در بر شماری دغدغه‌های علامه عسكری نیز می‌توان به این مسئله اشاره داشت تا جایی که ایشان با ابراز خوشحالی از تأسیس دانشکده‌ی اصول دین و پذیرش دانشجو از سراسر کشورهای اسلامی و بازگشت آنان به کشورشان به عنوان مبلّغ واقعیت‌های شیعه می‌گفت: «... در کتابخانه‌های اهل سنت نگاه کنید، یک دانه کتاب اهل تشیع وجود ندارد و این را ما باید ببریم به کتابخانه‌های این‌ها».[21]

مشاهده این وضعیت و نیز درخواست‌های مکرر پیروان مکتب خلفا از علامه عسكری برای ارسال آثار و یا تشکیل مراکزی برای دستیابی آنان به علوم اهل بیت (عليهم السلام) در مناطق اهل تسنن مسؤولیت ایشان را سنگین­تر می‌نمود.

خوشبختانه ویژگی‌های ارزشمند آثار علامه و نیز فعالیت‌های ایشان در راه نشر و راهیابی آثار پیرامون مکتب اهل بیت(عليهم السلام) به جوامع اهل تسنن، سد موجود را شکسته و نگاه­ها را متوجه مکتب اهل بیت(عليهم السلام) نمود.

خود علامه در این زمینه می‌گوید: «سالیانی بود که یک نهضت تحقیق و تصحیح و انتشار منابع حدیث و سیره و تفسیر روایی در جهان اهل سنت شروع شده بود. جهان اسلام چشم به قاهره داشت که تازه­ترین آثار اسلامی و منابع و معارف و تعالیم اسلام را به دست آورد. اما همه این کتاب‌ها محصول مکتب خلفا بودند. این­جا بود که زحمت من- عبدالله- نتیجه داد و نگاه‌ها را متوجه مکتب اهل بیت (عليهم السلام) و حوزه‌ی شیعه کرد». [22]

از نکات قابل توجه در این زمینه نشر آثار علامه توسط گروه­های مختلفی از ناشران در جهت تبیین و تبلیغ افکار و عقاید شیعه می‌باشد؛ چرا که آنان به اهمیت این آثار به خوبی واقف بودند.

برای نمونه، دکتر جواد مغنیه یکی از علمای جهان تشیع درباره‌ی اهمیت نشر کتاب «عبدالله بن سباء» می‌نویسد: « لازم است این کتاب به عالی­ترین اسلوب و با بهترین کاغذ تجدید طبع گردد و در تمام شهرهای اسلامی به نصف قیمت تمام شده به فروش رسد تا عموم مسلمانان آن را خریداری کرده، از مطالب عالیش استفاده برند.

سزاوار است دانشمندان و مراجع عالی­قدر در نجف اشرف بذل توجه فرمایند و مبلغی از حقوق شرعی را برای منظور فوق اختصاص دهند یا نیکوکاران را برای اقدام به این عمل خدا پسندانه راهنمایی نمایند.

من پیشنهاد می‌کنم، دستور مؤکد و امر لازم صادر فرمایند تا این کتاب به چند زبان مختلف ترجمه شود و به بهای نازل در دسترس جهانیان قرار گیرد. البته با چنین اقدامی عالی­ترین خدمت را به دین مبین انجام داده­اند؛ به طوری که سایر خدمات در مقابل آن ناچیز خواهد بود». [23]

به هر ترتیب آثار علامه توانست تا حد زیادی جو موجود را شکسته و به مناطق اهل تسنن راه یابد تا جایی که در بعضی مناطق، مطالعه‌ی آثار علامه ممنوع گردیده و خطرات زیادی از جانب سردمداران اهل سنت نسبت به نشر آثار علامه در مناطق اهل تسنن احساس شد.

برای نمونه در مصر قانونی تصویب شد که هر کس کتاب‌های علامه عسكری را بخواند به سه سال زندان محکوم خواهد شد.[24] و یا اینکه علمای بزرگ وهابی با ارسال نامه­ای به بن باز- رئیس مفتیان عربستان سعودی- خطر نفوذ تشیع در عربستان را گوشزد کرده بودند که یکی از عوامل آن را این­گونه اشاره نمودند: «که در حال حاضر کتاب‌های علامه عسكری در منطقه­ای از قیسم، ظهران و... دارد مثلِ نقل و نبات بین خانه‌ها تقسیم می‌شود. ایشان تأکید کردند که کتاب‌های امام خمینی (رحمة الله) و کاشف الغطاء و علامه عسكری در بین مردم وجود دارد».[25]

ج) شایعه پراکنی و نشر کتب متعدد علیه شیعه

شایعه پراکنی و اتهامات دروغین از جمله عواملی است که در طول تاریخ دامن­گیر اعتقادات              گروه‌های مختلف جامعه بشری گردیده و حقیقت وجودی آنان را پوشانده است.

مکتب اهل بیت (ع) نیز سالیان متمادی است که آماج زشت­ترین و سخت­ترین اتهامات و افتراهای ناجوانمردانه قرار گرفته تا جایی که عقاید و اندیشه‌های آنان به گونه­ای غیر واقعی در اذهان پیروان مکتب خلفا نقش بسته است.

بی تردید، این مسئله محصول عوامل مختلفی از جمله عدم تبلیغ و تبیين عقاید شیعه در مناطق اهل تسنن، جلوگیری از ورود افکار و اندیشه‌های تشیع، تعصبات کور و بیجا، عدم برداشت صحیح از عقاید شیعه و نشر کتب متعدد علیه شیعه می‌باشد.

توجه به  آثار منتشر شده علیه تشیع، به ویژه در سال‌های اخیر،  حقیقت امر را نمایان خواهد ساخت تا آنجا که برخی از مخالفان مکتب اهل بیت(عليهم السلام) از هیچ تهمت و سخن ناروایی نسبت به شیعیان جهان دریغ نورزیده­اند. دکتر حامد حنفی یکی از علمای اهل تسنن در طی نامه­ای برای علامه عسكری به جهت تحسین کتاب «عبدالله بن سباء» درباره‌ی اتهامات ناروا علیه تشیع در طول تاریخ می‌نویسد: «تاریخ اسلام سیزدهمين قرن زندگی خود را به پایان رسانید. گروهی از دانشمندان ما در طول این سیزده قرن هر چه توانستند علیه شیعه سخن گفتند و حقایق را با هوس خویش در­آمیختند. این روش ناپسند شکاف عمیقی بین فرق اسلامی ایجاد کرد و بدین جهت گوهر افکار بزرگان تشیع ناچیز شمرده شد و از همین رهگذر جهان علم بسی خسارت دید.

علم از افکار دانشمندان شیعه بی­بهره ماند؛ زیرا دشمنان دامن بی­آلایش و پاک شیعیان را ناپاک می‌نمودند و ایشان را گروهی خرافی نشان دادند. آری، ما می‌توانستیم از چشمه‌ی خوشگوار علم شیعه جریمه‌ها بنویسیم و از سرمایه این مذهب شریف بهره‌ها ببریم، ولی افسوس که دانشمندان گذشته‌ی ما تعصب را کنار نگذاشتند و خرد را بر هوس مقدم نداشتند.! ای کاش سر به فرمان عقل می‌نهادند و بازیچه احساسات نمی‌شدند...». [26]

تحمل این وضعیت برای علامه سخت و طاقت فرسا بود و او نتوانست این شرایط را تاب آورد و به همین دلیل وارد جبهه­ي مبارزه با این اتهامات گردید. تنها آشنایی با علل تألیف آثار مختلف توسط علامه در پاسخگویی به شبهات موجود و اتهامات وارده پیرامون عقاید مکتب اهل بیت (عليهم السلام) کافی است؛ برای نمونه، ایشان کتاب «القرآن الکریم و روایات المدرستین» را در پاسخ به اتهام اعتقاد تشیع به تحریف قرآن و در رد بر کتاب «الشیعه و القرآن» که شیعه را به این عقیده متهم نموده بود، بر می‌شمرد. [27]

توجه علامه به دفاع از مكتب اهل بيت(ع) و روشنگري عقايد شيعه تا حدي بود كه ايشان با اشاره به تأليف كتاب «يك­صد و پنجاه صحابي ساختگي» مي‌نويسد: « اين تأثير زيادي در دنيا داشت. البته بعد از نوشتن آن پشيمان شدم و احساس كردم با نوشتن «يك­صد و پنجاه صحابي ساختگي» دفاعي از اهل بيت(عليهم السلام) نكردم، اما بعداً كه اين كتاب منتشر شد و در مصر و ساير جاها بسيار اثر كرد، به اهميت و اثر آن پي بردم».[28]

ايشان در جايي ديگر درباره­ي احساس مسؤوليت خويش در برابر مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مي­گويد: «در هر كتاب از مجموعه­ي پر گستره كتاب و سنت... يك حرف وهابي را جواب داده­ام، پس اين كار همه ناشي از احساس مسؤوليت بوده و دفاع از تشيع است. به ندرت دفاع از اسلام است، همه­اش دفاع از تشيع است».[29]

آري هر كجا كه حقيقتي از حقايق مكتب اهل بیت (عليهم السلام) تحريف می‌گرديد و از حقيقت اصلي­اش منحرف مي‌گشت، ميدان مبارزه‌ي علامه بود تا آنجا كه با خلق آثار ارزشمندش اتهامات بسياري را از دامن مكتب اهل بيت(عليهم السلام) زدود و شخصيت‌هاي بزرگي را به درك نادرست­شان از مكتب اهل بيت(عليهم السلام) رهنمون ساخت.

نكته­ي جالب توجه آن است كه علامه توانست بعضي اتهامات موجود عليه شيعه را به گونه‌اي پاسخ دهند كه همان عوامل ايجاد اتهام، سبب گرايش به تشيع گردد؛  برای نمونه،  مي­توان به كتاب «عبدالله بن سباء» اشاره داشت كه ايشان با تأليف آن و اثبات موهوم بودن اين شخصيت، نه تنها به علل شكل گيري تشيع پاسخ داد، بلكه سبب شيعه شدن محمود ابوريه، متفكر بزرگ اهل تسنن، و ديگران گرديد.

در حقيقت گرايش گروه‌هاي بسياري از جامعه­ي اهل تسنن و به ويژه برخي از متفكران آنان و اعتراف آنان به عدم درك صحيح از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) پس از مطالعه­ي آثار علامه به خوبي از موفقيت علامه در رسيدن به اهدافش حكايت مي­نمايد كه ما به علت عدم ارائه بحث تنها به چند نمونه از اين موارد اشاره مي‌نماييم.

در نامه‌اي از يك مؤسسه فرهنگي به علامه عسكري آمده است: «... اگر براي ما اين برتري باشد كه در راه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مي­كوشيم، چنان كه حضرت­عالي مي­فرماييد، پس براي شخصيتي چون شما برتري روشن كردن راه درست در پيش روي ما و ميليون‌ها انساني كه به راه راست هدايت يافته­اند، مي­باشد و اين به خاطر كتاب‌هاي ارزشمند شماست كه از چشمان خواننده راهي به عقل او باز كند كه هر مخالفي را وا مي­دارد تا در دريافتي‌هاي خود تجديد نظر كند و به اسلام واقعي توجه نمايد». [30]

در نامه­اي از كشور مغرب نیز آمده است : « من در گذشته از جمله كساني بودم كه با حساسيت و توهم و تنفر و انزجار از كلمه­ي شيعه بار آمده، از ايشان گريزان بودم و همه افكارم را اين نغمه­ي شوم طوطي صفتانه پر كرده بود كه شيعه فرقه­اي است گمراه، قرآن را تحريف كرده، نامداران و برجستگان صحابي پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله وسلم) را به تزوير و بهتان متهم مي­كنند و اراجيف و چرندهايي را به هم مي بافند كه به خاطر هيچ آفريده­اي نمي­رسد و با هيچ حسابي درست در نمي­آيد... تا اينكه خداي تعالي خواست به طور تصادفي به كتاب شگفتي آفرين شما- «معالم المدرستين»- جلد اول دست يابم... .  اينك از اعماق وجودم فرياد سپاس بر مي­آورم كه خدايت زنده بدارد اي بزرگ مرد! سوگند به خداي علي عظيم كه من اكنون عاشق و دوستدار اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان ايشانم. نام و ياد آنان را فرياد كرده و به اهدافشان ارج مي­نهم و از خداوند مي­خواهم كه ما را در روز قيامت با آنان محشور گرداند...». [31]

محمد المنتصر احمد النور در نامه ای می‌نویسد: «كمن يكون في ظلمات بعضها فوق بعض ثمّ يأتيه النور فيخرجه من الظلمة الي النور و الهداية، كذلك انا لما جاءني و وصلني كتابكم العظيم «معالم المدرستين» الذي لا يأتيه الباطل، فاستنقذني من العملية، و دلني علي الهداية، فجزاكم الله عنّا كلّ خير...».

استاد ربيعي در نامه خود به علامه عسكري نيز درباره­ي وضعيت تشيع در مصر و تأثير آثار علامه و ديگر شخصيت‌های بزرگ جهان تشيع مي­نويسد: كتاب «معالم المدرستين» و كتاب‌هايي كه بر اين سبك نوشته شده­اند، تنها دارويي است كه براي هر زمان و مكان بسيار سودمند است.  علماي مصر هنگامي كه تأليفات علامه عسكري، شرف الدين ومحمد باقر صدر را مي­خوانند، از شوق مي­گريند و مي­گويند: الحمد لله الذي انقذنا من الضلالة. وقتي براي نخستين بار اين كتاب‌ها را براي آنها مي­خوانيم، اعتراف مي­كنند كه عمر خود را در ناآگاهي سپري كرده­اند... . خلاصه اينكه مصر در اين زمانه به نشر و پخش كتاب‌هاي شيعه نظير كتاب‌هاي علامه عسكري - حفظه الله-  و كتاب‌هاي شرف الدين و علامه اميني نياز فراوان دارد... .

كتاب‌هاي. .. «معالم المدرستين» و... را در اختيار دوستداران قرار داديم. آنها پس از مطالعه گفتند: ما خود را طوري مي­يابيم كه گويا تازه متولد شده­ايم. متوجه چيزي شديم كه در گذشته گم كرده بوديم و حال آن را در مذهب اهل بيت (عليهم السلام) پيدا كرده­ايم.[32]

شيخ معتصم سيد احمد، متفكر و نويسنده سوداني كه به آيين تشيع گراييده، نيز مي­نويسد: « پس از خواندن كتابهاي «المراهات»، «معالم المدرستين» و چند كتاب ديگر به خاطر دلايل روشن و برهان‌هاي قوي اين دو كتاب با ارزش كه بر حق بودن مذهب اهل بيت (عليهم السلام) را ثابت مي­كرد، حق براي من روشن و باطل مفتضح گرديد. [33]

چهارم: اقبال متفكران اهل سنت به مكتب اهل بيت(عليهم السلام)

بي­شك دل كندن از اعتقاداتي كه انسان‌ها به آن خو كرده و با آن پرورش يافته­اند، امري سخت و دشوار است كه به راحتي به وقوع نمي­پيوندد.

اما نتايج به دست آمده در آثار علامه به قدري مستدل و منطقي بود انسان‌هاي بسياري را به پشت پازدن به افكار و عقايدشان وادار ساخت تا جایی كه آنان آنچه را كه اجدادشان قرن‌ها بر آن تأكيد مي­ورزيد، كنار گذاردند.

از نكات قابل توجه در اين زمينه، گرايش گروهي از متفكران اهل سنت از جمله محمود ابوريه، دكتر سعيد ايوب، شيخ معتصم سيد احمد و... به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است كه آنان نيز در برابر حقيقت نمايان در آثار علامه تاب نياورده، به ناچار به پذيرش حق گردن نهادند.

علامه عسكري درباره­ي اقبال علما و انديشمندان اهل سنت به مكتب اهل بيت(ع) به واسطه­ي مطالعه آثارش مي­گويد: «بسياري از علما و استادان دانشگاه‌هاي مصر و سودان و مغرب و الجزاير و ديگر كشورها با خواندن كتاب‌هاي اين بنده­ي ضعيف خدا شيعه شده‌اند و نامه‌ها به اينجانب نوشته­اند».[34]

ايشان در جاي ديگر نيز درباره تأثيرگذاري كتاب «عبدالله بن سباء» در گرايش عده­ي بسياري از اهل تسنن به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مي­نويسد: « تأثيرات اين كتاب- «يك­صد و پنجاه صحابي ساختگي»- باعث شد كه مسؤولان الازهر قرار داد را نپذيرند و پس از اين بود كه فهميدم «خمسون مأة صحابي المختلق» مهم بوده كه العياذ بالله مثل­اين كه به ما بگويند چهارتا از ائمه­تان وجود ندارد. داستان‌هاي ديگري هم در تأثير اين كتاب هست كه اثر عجيبي در شيعه كردن خيلي از سني‌ها داشته است. هم­چنين اين كتاب در كشور فرانسه روي خيلي‌ها اثر كرد. راديويي در لبنان از آن صحبت كرد و در اروپا هم از آن صحبت شد. البته در بين شيعه‌ها هيچ صدايي نداشت، ولي در بين مستشرقين و در جاهاي ديگر تأثير زيادي در شيعه كردن افراد داشت».[35]

كتاب «معالم المدرستين» نيز يكي ديگر از آثار ارزشمند علامه است كه تأثيرات شگرفي در اقبال و گرايش علمای مكتب خلفا به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) داشت. علامه درباره­ي تأثيرگذاري اين كتاب مي­نويسد: «معالم المدرستين را بايد خواند. نامه‌ها دارم از مصر و جاهاي ديگر كه معالم را خوانده‌اند و شيعه شده­اند. اين مطالب براي تبليغ در جامع­ امروز لازم است».[36]

در نامه­اي كه آقاي ربيعي از كشور مصر براي علامه ارسال نموده‌اند نيز به اهميت آثار علامه اشاره شده و ايشان با اشاره به كتاب «معالم المدرستين» در بازتاب گسترده و ارزنده­ي اين اثر مي­نويسد: «جلد اول «معالم المدرستين» بيش از دويست تن را كه همه استاد دانشگاه، پزشك و مهندس بودند، از گمراهي درآورده و هدايت نمود...».[37]

با مطالعه­ي نامه­ي ارسال شده به علامه عسكري توسط آقاي محمد الحسن الجزايري و اعلان گرايش ايشان به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) به واسطه­ي مطالعه­ي ­كتاب ­«معالم المدرستين» مي­توان به ارزش والاي اين كتاب پي برد. وي مي نويسد: «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. خداوند عزوجل توفيق داد من را به واسطه­ي مطلع شدن از كتاب شما «معالم المدرستين» و تأثير پذيرفتم از آن به سبب طرح عميق و مناقشه­ي موضوعات و باعث گرديد تا به آنچه برايم مسلم بود، دوباره نظر بيندازم تا اينكه خداوند متعال من را به دوستي اهل بيت (عليهم السلام) و پيروي از مكتب امامت بعد از اينكه تمام عمرم را پيرو مكتب خلفا بودم، هدايت نمود... ».[38]

 به طور كلي هر يك از آثار علامه به جهت ارزش و اهميت والاي آن، اذهان و انديشه‌هاي بسياري را درنورديد و حقيقت را پيش روي جستجوگران آن قرار داد، مثلاً كتاب «القرآن الكريم و روايات المدرستين» فقط در سودان خيلي‌ها را شيعه كرد.[39] و يا اينكه علامه درباره­ي بازتاب آثارش در كشور مصر مي نويسد: «در مصر مؤسسه­اي است به نام مؤسسة الامام الصادق ˜  آمدند اينجا و گفتند: اجازه چاپ كتاب‌هايتان را به ما بدهيد ... رفتند و آنها را منتشر كردند و كارشان هم تأثير خوبي داشت و در مصر تشيع پبدا شد».[40]

ارسال نامه‌هاي متعدد از ساير مناطق جهان اسلام براي علامه به جهت قدرداني از ايشان به دليل آشنا ساختن گروه‌هاي بسياري از مكتب خلفا با واقعيت‌هاي مكتب اهل بيت(عليهم السلام) و گرايش آنها به تشيع حكايتگر بازتاب گسترده و اقبال عده زيادي از پيروان مكتب خلفا به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است.

در واقع، يكي از راه‌هاي بيان احساسات عرض ارادت به علامه و اظهار گرايش به تشيع ارسال نامه‌هاي مختلف است كه تنها تعدادي از اين نامه‌ها در اوايل آثار علامه منتشر گرديده است.

تعدادي از اين شخصيت‌ها كه با ارسال نامه، از علامه به علت هدايت شدنشان به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) تقدير به عمل آورده اند، عبارت‌اند از: سيد ايوب، نويسنده و انديشمند مصري؛ عمادالدين عبدالحميد علي، استاد اول لغت عربي در مصر؛ دكتر احمد حسن هلال از كشور مصر؛ محمد المنتصر احمد النور از سودان­؛ عماد عوض احمد پاشا از سودان؛ محمد الحسني الجزايري ؛ مجاهد احمد نور؛ و نامه‌هاي ديگري كه از مصر، مغرب و... براي ايشان ارسال گرديده است.

به هر ترتيب علامه با روشنگري و معرفي عقايد شيعه در آثار خود خدمت ارزنده­اي به جستجوگران حقيقت و تشنگان چشمه­ي زلال معرفت اهل بيت(عليهم السلام) نمود. و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را آن گونه كه هست، براي ديگران به تصوير كشيد و تأثيرات شگرفي را در اقبال و گرايش اهل تسنن و به­ويژه متفكران و انديشمندان آنان به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) داشت. تا جايي كه آقاي جاودان يكي از شاگردان علامه... در اين باره مي نويسد: «علامه بيش از پنجاه كتاب نوشت.  اين كتاب‌ها تأثير زيادي بر مسلمانان گذاشت و بعضي از اين كتاب‌ها در شيعه شدن بسياري نقش مهمي را ايفا كرد. به طوري كه در طول تاريخ هيچ كس مثل علامه عسكري نتواست غيرشيعه‌ها را شيعه كند. در اين زمينه حتي از علامه اميني و سيد شرف الدين هم ايشان موفق­تر بوده است».  [41]

نكته­ي قابل توجه ديگري كه سزاوار است در پايان اين بخش به آن اشاره نماييم، بحث مناظرات و گفتگوهاي علامه با اهل تسنن است كه همچون آثار ايشان تأثير بسياري در گرايش گروه‌هاي مختلف به تشيع داشت.

در حقيقت ايشان از جمله بزرگاني بود كه مستقيماً باب گفتگو با تندروها خصوصاً وهابيون را گشود. ايشان هرسال لباس عربي پوشيده و در ميان كاروان‌هاي مختلف مي­نشست و بحث و مناظره مي­نمود كه  اثرات زيادي نيز در برداشت.

آنچه در اين ميان جالب توجه است، تأكيد بسيار ايشان به بحث مناظره و گفتگو بود تا جايي كه ايشان مي­گفت: «... به يك نكته مهم اشاره نمايم و آن فن مناظره است. دو مطلب [مهم] است. يك مطلب مهم علم است و يك مطلب مناظره است ... . حضرت صادق ˜دو دسته شاگرد داشتند: يك دسته فقيه بودند مثل زراره و ابوبصير و يك دسته را براي مناظره تربيت كرده بود مثل هشام و... . مناظره غير از علم است و خودش يك علم است ... ».[42]

به همين جهت بود كه ايشان خيلي تأكيد داشت كه «برويد زبان عربي ياد بگيريد. برويد مناظره ياد بگيريد... . ايشان به تمام كساني كه با ايشان در ارتباط بودند، تأكيد مي­نمود كه برويد به دنبال فراگيري فن مناظره».[43]

اينك با بيان دو نمونه از تأثيرگذاري گفتگوهاي علامه اين بخش را به پايان مي­بريم.

وقتي به مكه رفته بودم، در كنار اتاق من يكي از علماي سني كردستان اتاق داشت. پيش من مي­آمد و با هم صحبت مي­كرديم. از من درباره­ي حديثي سؤالاتي كرد. گفتم از قرآن مي­خواهي جوابت را بدهم يا از خودم؟ گفت از قرآن كه بهتر است. گفتم قرآن مي­فرمايد: Lو مِمَّن حَولَكُم مِنَ الاعرابِ مُنافِقُون ... K اين افراد چه كساني بودند؟ آيا اين‌ها غير از صحابه بودند؟ گفت: نه صحابه بودند. گفتم: پس اين‌ها منافق بودند منتها پنهان مي كردند. پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به ما راه را نشان داد. براي بعد از خودش فرموده است: «عليكم بكتاب الله و سنتي» سنت پيامبر (ص)دست كيست؟ بعد داستان غدير و ديگر مسائل را برايش گفتم و شيعه شد... . [44]

چند سال پيش در سميناري در تركيه علامه به سخنراني پرداخت كه همه چيز را به هم ريخت. ايشان در آن جلسه نظرات شيعه درباره­ي قرآن را مطرح ساخت و مي­گفت. در پايان جلسه آقايي آمد و كتاب قطوري در دست داشت و آن را جلوي من به زمين پرت كرد. گفتم چرا پرت كردي؟ گفت : با گوش كردن سخنان شما دريافتم كه اين رساله دكتري من به هيچ دردي نمي­خورد. چون اين شخص در رساله­اش اثبات كرده بود كه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و تازه با استدلال فهميده بود كه چقدر راه را اشتباه رفته است. [45]

 

نگاهي ديگر به آثار علامه

اگرچه آثار علامه تحسين گروه‌هاي زيادي از متفكران و بزرگان جهان اسلام به ویژه  پيروان مكتب خلفا را دربرداشت، اما اين آثار نيز مانند تمامي آثار موجود در طول تاريخ از نقد توسط گروه‌هايي از علماي اسلام در امان نماند.

خود علامه با اشاره به نقد آثارش مي­گويد: «... كتاب‌هايي كه نام برديد- «عبدالله بن سباء»                و اساطير اخري»، «احاديث ام المؤمنين عايشه» و «خمسون مأة صحابي مختلق»- بارها در قاهره و بيروت با اجازه و بدون اجازه ي من به چاپ رسيد و علما و اساتيد اهل سنت برآنها مقدمه يا نقد نوشتند».[46]

براي نمونه يكي از شخصيت‌هاي اهل تسنن كه ايراداتي را به علامه وارد كرده است، آقاي عماد شربيني در كتاب «السنة النبوية في كتابات اعداء الاسلام» است. دو مقاله چاپ شده در مجله­ي الازهر، نقد دكتر احسان عباس، استاد كرسي تاريخ در دانشگاه خارطوم و نقدهاي ديگري كه در بعضي از آثار علامه به آنها اشاره شده، از ديگر مواردي است كه مي­توان به آن اشاره نمود. علامه نيز به بعضي از اين نقدها پاسخ گفته است كه متأسفانه بيان نقدها و پاسخ‌هاي علامه در اين مجال نمي­گنجد و اين امر فرصت ديگري را مي­طلبد.

البته ذكر اين نكته لازم است كه حتي نقد آثار علامه به نوعي حكايتگر اهميت آثار علامه مي­باشد؛ زيرا اين آثار توانسته است توجه متفكران جهان اسلام را به خود جلب نمايد.

بي ترديد، تمامي اين نقدها و ايرادات مطرح شده- كه نوعاً بي ارزش بوده و علامه به آنها پاسخ داده- در برابر تأثيرات مثبت آثار ايشان ناچيز بوده و به هيچ وجه از ارزش آثار گرانقدر علامه نمي­كاهد.

 بخش دوم: علل توجه اهل تسنن به آثار علامه عسكري

با مروري بر بازتاب آثار علماي شيعه در طول تاريخ اين نتيجه به دست مي­دهد كه متأسفانه ثبت و تبيين عقايد و تفكرات شيعه توسط انديشمندان جهان تشیع با اقبال و توجه كمتري در جوامع اهل تسنن مواجه گرديده است.

اگرچه اين مسئله محصول عوامل مختلفي[47] است،  به هر ترتيب، شكستن سد موجود و غلبه بر فضاي حاكم و جلب توجه و اعتماد پيروان مكتب خلفا امري است كه كمتر كسي موفق به انجام آن شده است.

بي شك، يكي از موفق­ترين عالمان دين در كسب اين ويژگي علامه عسكري است.

ارسال نامه‌هاي متعدد از جانب شخصيت‌هاي بزرگ اهل تسنن مانند محمود ابوريه، دكتر حامد حنفي، سعيد ايوب و ... و نيز چاپ‌هاي متعدد آثار ايشان در كشورهاي مختلف و به چندين زبان رايج، تنها نشان دهنده­ي گوشه­اي از رويكرد گسترده­ي اهل سنت به آثار علامه است.

نقد آثار علامه و نوشتن مقدمه بر اين آثار نيز بيانگر همين واقعيت است.

 به راستي آثار علامه داراي چه ويژگي‌هايي است كه توانست علي رغم فضاي موجود و نيز اعتقاد شديد اهل سنت به صحت عقايدشان و همچنين بدبيني ايشان به اعتقادات شيعه، اذهان و انديشه‌هاي آنان را به خود جلب نمايد.

اينك به بررسي علل اين توجه و رويكرد گسترده به آثار علامه مي­پردازیم:

الف) سعه­ي صدر و احترام علمي

نخستین خصيصه­اي كه در تمام آثار علامه مشاهده مي­شود، دوري از تعصب بيجا و يك جانبه­انديشي است تا جايي كه به جرئت مي­توان گفت ايشان هيچ­گاه از مسير انصاف در تحقيق و نقد علمي خارج نشده، بلكه همگان را نيز به اين امر تشويق مي­نمود.

اگرچه ممكن است در نگاه نخست به موضوعات مورد توجه علامه در آثارش،  مخاطبان در انتظار بحث‌هاي اختلاف برانگيز قرار بگيرند. [48]

اما خوشبختانه دوري از تعصب خام و وسعت نظر اين قدرت را به ايشان داده تا نه تنها به اختلافات فرقه­اي و مذهبي دامن نزند، بلكه به عنوان منادي­گر وحدت امت اسلام، شعار اتحاد را در جهان اسلام سر دهد. در واقع، تلاش‌ها و اقدامات علامه براي ايجاد وحدت اسلامي در عين پرداختن به مسائل و موضوعات مورد اختلاف،  ايشان را به شخصيتي ممتاز و استثنايي مبدل ساخته است.

همان گونه كه قبلاً اشاره نمودم، علامه در مباحث ميان مكتب اهل بيت(ع) و مكتب خلفا نگاه نو و تازه­اي را بنيان نهاد كه در آن، تعصبات كور و يك­جانبه­انديشي هيچ راهي نداشت.

پايه­گذاري ادبياتي با عنوان مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و مكتب خلفا و نگاه اين چنيني به اين مباحث اعتدال و عدم تعصب كور و ژرف انديشي علامه را متبلور مي­سازد.

مطالعه­ي آثار علامه اين ويژگي مهم را به خوبي به تصوير مي­كشد تا جايي كه براي نمونه ايشان در كتاب «احاديث ام المؤمنين عايشه» به جزآنچه براي پاسداري از حق و حقيقت در زمينه­ي نقاط ضعف شخصيت عايشه مورد بحث قرار داده، فصلي را هم به عنوان مزاياي وي باز كرده است.

علامه تعصبات بيجا را يكي از موانع و مشكلاتي مي­دانست كه سد راه بسياري از جويندگان حقايق و نويسندگان تاريخ اسلام بوده است.

در اين باره مي­نويسد: « - يكي از عوامل- تعصب بيجا و ناپسند و در عين حال خنده­آور است و خود اين، سدي است كه آدمي را در پس پرده­ي ظلمت و جهل و بي­خبري و ناداني مي­گذاد؛ قربانگاهي است كه در سراسر تاريخ بشريت در هر كشور و هر زمان قربانيان فراوان برايش سراغ داريم». [49]

به همين دليل بود كه ايشان كوشيد تا با كنار گذاردن تعصبات بيجا به صيد حقايق پرداخته،  واقعيت‌هاي موجود را دريابد.

آقاي كاظمي درباره­ي اين ويژگي علامه و گرایش گروه‌هايي از اهل تسنن به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) مي گويد: «در برخورد – چه نوشتار و چه گفتار- ايشان رعايت مي­كردند. هيچ وقت ما يك كلمه­ي توهين­آميزي نشنيديم ... . اين يكي از مواردي است كه خيلي از دانشمندان اهل­سنت گرايش پيدا كرده‌اند... . حتي مساوات را در كلماتي كه به كار مي­برد چه درباره حضرت علي (عليه السلام) و چه درباره­ي خلفا رعايت مي­كرد و مي­گفت خيلي به همين علت برگشته­اند».[50]

اين ويژگي علامه تا حدي آشكار است كه پيروان مكتب خلفا نيز به عدم تعصب بيجا و رعايت ادب و نيز اعتدال ايشان در بحث و نقد علمي اذعان نموده­اند. براي نمونه، دكتر حامد حنفي استاد ادبيات عرب در دانشكده­ي عالي زبان قاهره و يكي از دانشمندان اهل سنت، در اين باره مي­نويسد: «... به علاوه وي توانسته است كه احساسات و عواطف خود را كنار بگذارد. تنها راه عقل را در حكمي كه مي­دهد دست­گشاده رها سازد. از تعصب كوركننده و گمراه سازنده اجتناب ورزد و در پيش­برد دسته­اي بر دسته­ي ديگر علاقه نشان ندهد حتي اگر يكي از آن دو دسته مذهب وي باشد».[51]

محمود ابوريه نيز كه با مطالعه كتاب عبدالله بن سباء به مكتب اهل بيت(ع) گراييد در اين باره              مي­نويسد: « مؤلف در كتاب و تحقيقاتش خود را از هر نوع غرض­ورزي و تعصب به دور نگاه داشته است و كوشيده است زواياي تاريخ،  آن چنان كه هست،  بررسي كرده و روشن سازد.... در اين كتاب – «عبدالله بن سبا»-  احترام علم و مذهب هر دو به طور كامل رعايت شده است». [52]

ب) استفاده فراوان از منابع اهل سنت

يكي از نكات قابل توجه در آثار علامه رويكرد و توجه ويژه­ي ايشان به استفاده از منابع اهل سنت و بهره جستن فراوان از آنها در تأليف آثارش مي­باشد تا جايي كه حجم بسياري از اخبار موجود در تأليفات ايشان از منابع دست اول اهل سنت گرفته شده است.

ايشان يك جانبه نگري و تنها مراجعه به آثار پيروان يك مكتب را امري مي­دانست كه درك درست معرفت اسلام را با مشكل مواجه خواهد ساخت؛ همان گونه كه در جايي مي­گويد: « من مراجعات علمي به صحيح بخاري دارم و آراي درست آن را استنباط مي­كنم، همان گونه كه به اصول كافي مراجعه و احاديث آن را دريافت مي­كنم و اين گونه است كه ما مي­توانيم به راه درست معرفت اسلام دست پيدا كنيم». [53]

در حقيقت، علامه فريادگر اين حقيقت بود كه در مواجهه با هر خبر و روايتي – چه از منابع مكتب اهل بيت(ع) و چه منابع مكتب خلفا- مي­بايست آن خبر را به دقت و از منظرهاي متفاوت مورد ارزيابي و دقت نظر قرار داد ؛ چرا كه ايشان صدمات جبران ناپذير ورود احاديث و اخبار جعلي و دروغين به حوزه­ي علوم اسلامي را دريافته بود.

علاوه براين از آنجا كه علامه اكثر آثارش را براي زدودن چهره­ي تحريف و اتهام از دامان تشيع تأليف مي­نمود، يقيناً استفاده و ارجاع احاديث به منابع اهل سنت تأثيرات فزونتري در برداشت؛ چرا كه متأسفانه نگاه اهل سنت به منابع تشيع به گونه­اي است كه استدلال بوسيله­ي اين منابع به هيچ وجه آنان را مجاب نمي­نمود. در حقيقت؛ علامه ضرورت استدلال و محاجه را از آنچه مورد قبول اهل سنت بود براي زدودن اتهامات دروغين از مكتب اهل بيت(ع) دريافته و با استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت آنان را به قبول نتايج آثارش مجاب مي نمود.

توجه علامه به زاويه­ي ديد و اعتقادات اهل تسنن و رعايت آنها در آثارش به خوبي متبلور است، براي مثال ايشان در جايي مي­نويسد: «در صحيح مسلم و مسند احمد و مدارك معتبر ديگر مكتب خلفا روايتي وجود دارد. راوي بر اساس اين نقل، ام المؤمنين عايشه است.  با وجود راويان ديگر، من­نخست حديث عايشه را نقل مي كنم؛ زيرا اعتبار حديث او در نزد اهل سنت از همه راويان بيشتر است.» [54]

چگونگي گزارش و تحليل و بررسي ماجراي نازل شدن سوره­ي برائت نيز از توجه ويژه علامه به اين مسأله حكايت مي­نمايد؛ چرا كه ايشان مي­نويسد: «لازم به ذكر است كه تمام احاديثي كه مي­خوانيم، از كتب معتبر اهل سنت است و از مصادر شيعي استفاده نمي­نماييم و اصولاً نيازي به اين كار نيست؛ زيرا روايات معتبر اهل سنت تقريباً همه­ي جوانب اين حادثه را روشن مي­نمايد».[55]

دكتر حامد حنفي با درك اين ويژگي مثبت در آثار علامه در اين باره مي­نويسد:« اين استاد محقق سعي مي­كند كه همه مباحث كتاب خود را با ادله­اي كه از نوشته‌هاي مخالفين شيعه گرد مي­آورد، اثبات كند؛ بدين ترتيب به نزديك­ترين راه پاي مي­نهد تا دشمنان شيعه را با براهيني از كلمات خودشان مغلوب نمايد».[56]

يكي ديگر از پيامدهاي استفاده از منابع اهل سنت علاوه بر جلب توجه آنان، اشاره به نمايان بودن چهره­ي حق و حقيقت در منابع اهل سنت است كه علامه به خوبي آن را دريافته بود. اين واقعيتي است كه شخصيت‌هاي متعددي به آن اشاره نموده‌اند كه ما به بيان سخن دكتر تيجاني در اين زمينه اكتفا مي نماييم، ايشان مي­گويد:« سه سال طول كشيد كه رفتم و ديدم چيزي كه شيعه به ما مي­گويد در كتب خود ما اهل تسنن بوده است. آنها دروغ نگفته­اند. در يكي از كتاب‌هايم نوشته­ام كه اگر برادران اهل تسنن كتاب‌هاي خودشان را بخوانند و كتاب­هاي شيعه را نخوانند براي آنها كافي خواهد بود كه به حقيقت واقعي برسند. اگر كتب تشيع اجازه ورود به كشورهاي عربي و اسلامي را بگيرد تا خود مردم مطالعه و انتخاب كنند، خودشان حق را مي­يابند». [57]

ج) شيوه­ي بحث

يكي از ويژگي‌هاي آثار علامه ارائه موضوعات نو و بديع، روش استدلال قوي، بيان روشن و نثر بسيار سليس و روان است، به گونه­اي كه ايشان در عين سادگي، آن گونه به بيان استدلالات خود مي­پردازد كه مخاطب چاره­اي جز پذيرش مباحث مطرح شده نداشته، به ناچار تسليم مي­گردد.

در حقيقت، در نگاه تيزبين علامه، شيوه­ي ارائه­ي بحث و نحوه­ي استدلال از اهميت بسزايي برخوردار بود كه اين مسئله بيش از پيش زمينه­ي تأثيرگذاري آثار علامه را فراهم مي­ساخت.

او مي­كوشيد تا برترين شيوه را براي ارائه بحث و آشنايي همگان با واقعيت‌ها برگزيند. توجه علامه به اين مسئله را مي­توان از اظهار نظر ايشان درباره­ي شيوه­ي نگارش كتاب «معالم المدرستين» دريافت؛ آنجا كه مي­گويد: « من معتقدم كه از بهترين راه‌هاي دفاع از حريم مقدس اهل بيت (عليهم السلام) همين شيوه نگارش و مباحث كتاب «معالم المدرستين» است». [58]

بي­ترديد، رويكرد علامه به چگونگي پيش برد مطالب، آثار ايشان را به يكي از پرارزشمندترين آثار جهان اسلام مبدل ساخته كه نه تنها در عصر حاضر، بلكه آيندگان نيز از حيات علمي ايشان بي بهره نخواهند بود.

اينك به اظهار نظر چند تن از شخصيت‌هاي بزرگ در ارتباط با وجود  اين ويژگي در آثار علامه اشاره مي­نماييم.

آقاي جيمس رابسن، مستشرق معروف انگليسي،  با ارسال نامه­اي به علامه عسكري به جهت تحسين و تقدير از علامه به واسطه­ي كتاب گرانقدر «عبدالله بن سباء» می‌نويسد: « اين كتاب محكم­ترين وقاطع­ترين تحقيق و بررسي است كه با دقت فراوان و ديد وسيع  و كيفيت انتقادي بالا انجام گرفته است... .  اين بحث‌ها براي من كاملاً قابل قبول و متقاعد كننده است و اطمينان دارم تمام كساني كه اين كتاب‌ها را با تفكر باز مطالعه كنند، قدرت بحث انتقادي  را كه در آنها به كار رفته است،  تحسين خواهند نمود ».[59]

شيخ محمود ابوريه از متفكران اهل سنت  كه با مطالعه­ي كتاب عبدالله بن سباء به آيين تشيع گرويد، درباره­ي اين كتاب مي­نويسد: « من بايد به شما بگويم اين روش عالي و نوي كه در اين كتاب پيش          گرفته­ايد، يك روش ابتكاري و بحث علمي و آكادمي است كه هيچ كس پيش از شما اين راه را نپيموده است. من از اعماق دل اين موفقيت را به شما تبريك مي­گويم». [60]

احمد حسن هلال مصري نيز با ارسال نامه­اي به علامه مبني بر گرايش به تشيع به واسطه مطالعه­ي آثار علامه مي­نويسد: به تحقيق، كتاب‌هاي شما بي­نظير است و قدرت نفوذ بسياري دارد. در طريق و روش آنها اثر غريبي است درآگاه نمودن به سوي حق و شيوه­ي استواري است براي مدرسه­ي اهل بيت (عليهم السلام). [61]

سخن پاياني

بي­ترديد بازتاب گسترده آثار علامه و تأثيرات شگرف آن بيانگر اين حقيقت است كه اسلام در هر عصر و دوره­اي به عالمان بزرگي چون ايشان نيازمند است تا عَلَم مبارزه با اتهامات دروغين و كج­روي‌ها را به دوش گرفته و پيام ارزشمند اسلام و حقايق والاي مكتب اهل بيت(ع) را در تمامي جهان طنين انداز نمايد.

در حقيقت مرحوم علامه سيد مرتضي عسكري نشان داد كه مي توان يك تنه به جنگ تحريفات و انحرافات ديني رفته، مسير هدايت را پيش روي هزاران هزار انسان ديگر قرار داد.

به اميد روزي كه پيام والا و ارزشمند اسلام در تمامي جهان، تشنگان زلال معرفت الهي را سيراب نمايد.

 فهرست منابع و مآخذ

كتاب‌ها

1.  عسكري، مرتضي، در راه وحدت، ترجمه و نگارش سردارنيا. واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، زمستان 1361.

2.  شيخ معتصم، سيد احمد، حقيقت گمشده، ترجمه­ي سيد محمدرضا مهري، بنياد معارف اسلامي قم، چاپ اول، زمستان 1377.

3. عسكري، مرتضي، عبدالله بن سباء و ديگر افسانه‌هاي تاريخي، ترجمه احمد فهري زنجاني، محمدصادق نجمي و هاشم هريسي، مجمع علمي اسلامي، چاپ چهارم، 1370.

4.  عسكري، مرتضي، دورالائمة في احياء السنة، اعداد القبة الثقافية، 1416ق.

5.  رضوي، سيدمرتضي، گفت و شنود با مردان انديشه در قاهره، ترجمه ابوذر بيدا، مكتبة النجاح، تهران، چاپ اول، 1362.

6.  كتاب گفتمان مهدويت، سخراني‌هاي گفتمان اول و دوم، سخنراني علامه عسكري، بوستان كتاب قم، 1381.

7.  عسكري، مرتضي، نقش عايشه در تاريخ اسلام، ترجمه عطاء الله سردارنيا، مجمع علمي اسلامي، چاپ پنجم، 1371.

8.  عسكري، مرتضي،  نقش ائمه در احياء دين، مجمع علمي اسلامي، چاپ دوم، 1370.

9. عسكري، سيد مرتضي، ولايت علي در قرآن كريم و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)،  مركز فرهنگي انتشاراتي منير، چاپ سوم، 1382.

10.            عسكري، سيد مرتضي، يك­صد و پنجاه صحابي ساختگي، ترجمه ع. م. سردارنيا، مجمع علمي اسلامي، چاپ دوم، 1367.

 مجلات و روزنامه‌ها

نشريه اخبار شيعيان شماره دهم.

نشريه انديشه صادق، شماره دهم.

نشريه ايران، مورخ 17/6/78.

مجله پژوهش و حوزه، شماره نهم، بهار 1381.

مجله علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.

نشريه راه مردم، مورخ 7/4/79.

روزنامه خراسان، دوشنبه دوم مهر، 1386.

مصاحبه‌ها

مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.

مصاحبه با دكتر وكيلي، شهريور 86.

مصاحبه با دكتر تيجاني در سيماي جمهوري اسلامي ايران، برنامه ماه عسل، 27 رمضان، سال 1386.

اينترنت

سايت ايسنا، خبرگزاري دانشجويان ايران، كد خبر 14966-8606

سايت تبيان، مورخ 28/6/86.

خبرگزاري فارس، مهر 86.

خبرگزاري قرآني ايران.

 

[1] - عسكری، سید مرتضی، یک­صد و پنجاه صحابی ساختگی، ترجمة عطاء محمد  سردارنیا، 1/20- 26.

[2] - مجلة علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.

[3] - ر.ک :  نقش عایشه در تاریخ اسلام، ترجمة عطاء الله سردارنیا، ص5 و 10.

[4] - علامه عسكری، ترجمه عبدالله بن سباء،1/14.

[5] - همان،1/12.

[6] - رضوی، سید مرتضی، گفت و شنود با مردان اندیشه در قاهره، ص22-29.

[7] - مجله علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.

[8] - علامه عسكری، ولایت علی (ع) در قرآن کریم و سنت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم)، ص23-24.

[9] - اینترنت، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، کد خبر 14966- 08606

[10] - مجله علوم حدیث، شماره 20 تابستان 1380، ص84.

[11] - در بخش دوم همین مقاله به بررسی این ویژگی­ها خواهیم پرداخت.

[12] - روزنامۀ خراسان، دوشنبه دوم مهر 1386.

[13] - مجلة علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.

[14] - روزنامۀ خراسان، دوشنبه دوم مهر 1386.

[15] - علامه عسكری، در راه وحدت، ترجمه و نگارش سردارنیا.

[16] - عسكری، سید مرتضی، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ترجمه سردارنیا، نجمی و هریسی، جاودان،1/ 34-36.

[17] - مجله اخبار شیعیان، شماره 10 .

[18] - گفتگو با علامه عسكری، نشریه راه مردم، 7/4/79.

[19] -  برای نمونه می‌توان به تأسیس "مجمع علمی اسلامی" برای نشر آثار توسط علامه و نیز آزاد گذاردن نشر و چاپ آثار علامه توسط خودشان اشاره داشت.

[20] - نشریه اخبار شیعیان، شماره 10، ص6.

[21] - مصاحبه با آقای کاظمی، شهریور 86.

[22] - مصاحبه با علامه عسكری، مجلۀ علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.

[23] - علامه عسكری، عبدالله بن سبا، ترجمه آقایان: زنجانی، نجمی، هریسی، 1/19.

[24] - مصاحبه با علامه عسكری، نشریه اخبار شیعیان، شماره دهم.

[25] - مصاحبه با آقای کاظمی، شهریور 86.

[26] - علامه عسكری، عبدالله بن سباء،  ترجمه: زنجانی، نجمی، هریسی،1/10.

[27] - مصاحبه با علامه عسكری، مجلۀ علوم حدیث، شماره 20، تابستان 1380.

[28] - مجله پژوهش و حوزه، سال سوم، شماره نهم، بهار 1381، ص63.

[29] - همان.

[30] - علامه عسكري، ولايت علي در قرآن كريم و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)،  ص21.

[31] - همان، ص15.

[32] - نشريه ايران، مورخ 17/6/78.

[33] - شيخ معتصم سيد احمد، حقيقت گمشده، ترجمه سيد محمد رضا محوي، ص34.

[34] - ولايت علي˜ در قرآن كريم و سنت پيامبر «صلي الله عليه و آله وسلم»،  ص13.

[35] - مجله پژوهش و حوزه، سال سوم، شماره 9، بهار 1381.

[36] - نشريه انديشه صادق، شماره 10.

[37] - نشريه ايران، مورخ 17/6/78.

[38] - عسكري، مرتضي، دور الائمة في احياء السنة، ص51.

[39] - نقل از سخنان احمد عابدي عسكري، اينترنت، خبرگزاري فارس، مهر 86.

[40] - نشريه اخبار شيعيان شماره 10.

[41] - اينترنت، سايت بازتاب.

[42] - اينترنت، سايت تبيان، مورخ 28/6/86.

[43] - مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.

[44] - نشريه اخبار شيعيان، شماره دهم.

[45] - مصاحبه با دكتر وكيلي، شهريور 86.

[46] - مجله علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.

[47] - ذكر اين نكته لازم است كه اين مسئله به علت ضعف آثار ساير علماي شيعه نبوده و در ادامه­ي مقاله به بررسي اين عوامل اشاره خواهد شد.

[48] - زيرا متأسفانه اكثر كساني كه در اين زمينه دست به قلم شده اند، نتوانسته‌اند بر تعصبات كور خود غلبه نمايند.

[49] - عسكري، سيد مرتضي، احاديث ام المؤمنين عايشه، ترجمه عطاء الله سردارنيا.، 1/371.

[50] - مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.

[51] - نامه دكتر حامد حنفي به علامه عسكري، ر.ک: به نقش عايشه در تاريخ اسلام، ترجمه عطاء الله سردارنيا،1/ 22.

[52] - ر.ک: همان، 1/ 22.

[53] - روزنامه­ي خراسان، دوشنبه دوم مهر، 1386.

[54] - علامه عسكري، نقش ائمه در احياء دين،1/ 217.

[55] - همان.

[56] - علامه عسكري، عبدالله بن سباء، ترجمة: فهري زنجاني، نجمي، هريسي،1/12.

[57] - مصاحبه با دكتر تيجاني در سيماي جمهوري اسلامي ايران، برنامه ماه عسل، 27 رمضان، سال 1386.

[58] - سخنراني حجت الاسلام و المسلمين دري نجف آبادي، سايت خبرگزاري قرآني ايران.

[59] - ر.ک: يك­صد و پنجاه صحابي ساختگي، ترجمه عطاء الله سردارنيا، 3/13.

[60] - عسكري، مرتضي، عبدالله بن سباء، ترجمه زنجاني، هريسي، نجمي، ج1.

[61] - عسكري، مرتضي، دورالائمة في احياء السنة، ص52.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار