کليه حقوق اين سايت متعلق به وبسايت خبري-تحليلي فرقه نیوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
بازتاب آثار علامه عسكری در میان متفکران اهل سنت
سید رضا موسوی
مقدمه
قرنهاست که اسلام و مسلمین- پس از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)- با جریانات گوناگون و مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کرده و فراز و نشیبها را پشت سر نهادهاند.
آنچه در این میان شناختصحیح اسلام و به ویژه مکتب اهل بیت (عليم السلام) و فهم و درک حقایق آن را تهدید میکند، لحظه ای است که عالمان و اندیشمندان دین را آرام گیرد تا جایی که مسؤولیت سنگین تبیین و تبلیغ حقایق اسلامی و زدودن زنگارهای موجود از چهرهی دین، گروههای بسیاری را به صحنه کشانده و آنان را به تحقیقات و پژوهشهای گسترده در این زمینه وادار سازد.
اما به راستی صفحات تاریخ، نشاندهندهی این واقعیت است که تنها عدهی کمی توانستهاند در مسیر مبارزه با انحرافات و تحریفات وارده بر دین، آن گونه که باید، اثر گذارند. شاید اگر نبودند عالمان بزرگی که در پاسداری از اسلام و مکتب اهل بیت (ع ) منشأ خدمات ارزنده و منحصر به فردی گردیدهاند، و اکنون جهان اسلام و مسلمانان شرایط سختتری را تجربه مینمودند.
بی تردید، یکی از این عالمانی که به واسطهي خلق آثار محققانه و بسیار ارزشمند و تأثیرات عمیقی که این آثار در شناخت و درک صحیح حقایق اسلامی میگذارد، بسیار قابل ستایش است، مرحوم علامه سیدمرتضی عسكری میباشد. ایشان با درک شرایط حساس اسلام و مسلمین، به ویژه شیعیان جهان- که سیل اتهامات به سوی آنان سرازیر گشته بود- به پا خواست و کوشید تا میراث اسلامی را به دور از پیرایهها و تحریفات استخراج نماید. او میکوشید تا به اصالت و حقیقت اسلام و ژرفای ناب و خالص آن دست یابد و اسلام را آن گونه که هست بنمایاند.
رهیافت به علل و انگیزههای علامه در تألیف آثار گرانقدرش، تا حد زیادی دغدغههای ایشان در ارتباط با این مسئله را آشکار میسازد. ایشان در تبیین انگیزهي خویش در تألیف کتاب «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» مینویسد: «چهاردهمین قرن اسلام به پایان خود نزدیک میشود. فاصلهی زمانی به این دوری و درازی کار معرفت صحیح اسلام را بس دشوار ساخته است. نگارنده بیش از چهل سال است آنچه را که در توان داشته، در راه این معرفت به کار برده تا شاید اسلام را آن چنان که هست دریابد... . معلوم شد که در روایتهای سیره و تاریخ و حدیث آن قدر نعل وارونه زدهاند که حساب ندارد و در آن چنان نمودهاند که قاتل را مقتول و ظالم را مظلوم و شب را روز نشان دادهاند... . آن قدر در حدیث و سیرهي پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث دروغ و افسانههای زننده انباشته شده است که با وجود آنها پیبردن به اسلام صحیح در حد محال است و وجود آن احادیث دروغ باعث شده تا اسلام بد آموخته شود... . بارخدایا! آیا سکوت در اینجا پوششی برای این همه جرم نیست؟ آیا سکوت، خود، بزرگترین گناه نمیباشد؟ آری! سکوت در مقابل این همه جرم، خود از همهي جرمها سنگینتر است».[1]
خوشبختانه تلاشهای فراوان علامه در این راه به ثمر نشست و بررسی نتایج به دست آمده از آثار ایشان، نقش ویژه و منحصر به فرد این آثار را آشکار میسازد تا جایی که به تعبیر خود علامه، این آثار بر جریان تفکر اسلامی تأثیر گذار بوده است. [2]
آنچه در این میان جالب توجه است، بازتاب گستردهي آثار علامه در جوامع اهل سنت، به ویژه در میان متفکران آنان، و نیز تأثیرات عمیقی است که بر افکار و اذهان آنان به جای گذارده است. در واقع، بررسی وضعیت موجود و فضای حاکم بر جامعهی اسلامی و نیز تعاملات و اختلافات موجود میان شیعیان و اهل تسنن، ارزش والای این تألیفات را آشکار میسازد.
سیل بر آمده از احساسات گروههایی که ارزش والای آثار علامه را دریافتهاند و نیز نقد و بررسی آثار علامه توسط گروههای دیگری از متفکران اهل سنت، از اهمیت ویژه و تأثیرگذاری شگرف این آثار حکایت مینماید.
اکنون در این اثر به دنبال آن هستیم تا به گوشهای از بازتاب آثار علامه و جایگاه ویژه آن در جامعه اهل سنت، به ویژه در میان علما و متفکران آنان، پرداخته، به بار نشستن تلاشهای این بزرگ الهی را به تصویر بکشانیم.
نگارنده امیدوار است همان گونه که خود تحت تأثیر این همه اثرگذاری آثار علامه قرار گرفت، بتواند ذرهای از این احساس را به مخاطبان عزیز منتقل نماید.
بخش اول:بازتاب آثار علامه عسكری
فضای نامناسب نشر آثار و تفکرات تشیع در مناطق اهل تسنن و نگاه بدبینانهی ایشان به عقاید شیعه و نیز پایبندی سخت پیروان مکتب خلفا به عقایدشان و... هیچ کدام نتوانست از تأثیرگذاری آثار علامه جلوگیری نماید.آثار ایشان هر کجا که وارد میشد، اذهان و اندیشههای گروههای بسیاری را در مینوردید و تأثیرات عمیقی را در دل هزاران نفر ایجاد مینمود.
بیتردید، تأثیر این آثار در تحولات اجتماعی از قبیل تأثیرگذاری بر جریان تفکر اسلامی، بسترسازی وحدت مسلمین و زدودن نگاه بدبینانه از مکتب اهل بیت(ع ) و گرایش هزاران انسان به این مکتب انسانساز از نکات قابل توجه در آثار علامه است که در ذیل به بیان و بررسی آن میپردازیم.
1- تأثیر بر جریان تفکر اسلامی
با مطالعه و بررسی تاریخ صدر اسلام و روند شکلگیری حوادث و جریانات آن عصر، در خواهیم یافت که فهم و درک صحیح از حقایق اسلامی امری سخت و دشوار خواهد بود؛ چرا که عوامل مختلف دست به دست هم داد تا گروههای بسیاری با جعل حدیث و وارونه ساختن حقایق آن دوران پیام والا و ارزشمند اسلام را به دروغ و افتراهای زیادی مخلوط سازند.
در واقع، وقتی که بازار جعل حدیث تا آنجایی پیش میرود که شخصیتی چون معاویه کارخانهی حدیثسازی تشکیل داده و گروههای زیادی را به انجام این امر تشویق مینماید، به راحتی میتوان مشکلات فراروی پژوهشگر مسائل اسلامی را دریافت.
به هر ترتیب، در هم آمیختن سره و ناسره و حقایق و اکاذیب در تاریخ اسلام و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) تا حدی است که امروزه مشاهده مینماییم که بعضی از شخصیتهای بزرگ اسلامی در فهم و درک درست حقایق اسلام با مشکل مواجه شده و گاهی به گرفتن نتایج اشتباه و درک نادرست دچار شدهاند.
در این میان علامه عسكری ( علیه الرحمه) با درک شرایط حساس و سرنوشت ساز به پا خواست و با تلاش فراوان و خستگی ناپذیر به روشنگری در زمینهي تاریخ صدر اسلام پرداخت و با پالایش احادیث موجود زمینه شناخت حقیقت اسلام را فراهم ساخت. او کوشید تا اسلام را آن گونه که هست، شناخته و بشناساند و تمام همت خویش را در زدودن شبهات و ایرادات وارده بر اسلام به کار بست.
نتایج بهدست آمده در آثار علامه به حدی متقن و منطقی است که نه تنها علمای شیعه، بلکه گروههای زیادی از علمای مکتب خلفا نیز به درستی و صحت این نتایج اذعان نمودهاند.
محمود ابوریه از دانشمندان و متفکران اهل تسنن پس از اشاره به وضعیت نابسامان اخبار و احادیث موجود، درباره آثار علامه مینویسد: « اکنون بسیار شاد و مسرورم که این حقیقت را ابراز و اعلان کنم که یکی از دانشمندان محقق و بزرگ عراق( استاد مرتضی عسكری) به این مسؤولیت بزرگ علمی و مذهبی قیام نموده و کتابهایی در این باره منتشر نموده که واقعاً آیینه تمام نمای حقیقت و روشنگر افکار است. و همه افراد میتوانند تاریخ صحیح و اصیل اسلام را که در آن کتابها منعکس است، مطالعه نموده و به دست آورند... . [باید] با دلی آکنده از اخلاص بگویم: هر کس آرزومند است که از حقایق تاریخ اسلام از دوران پیدایش آن تابيعت یزید آگاهی یابد، لازم است آن دو کتاب پر ارزش و تحقیقی «عبدالله بن سباء» و «احادیث ام المؤمنین عایشه» را مطالعه کند و در مطالب آنها دقت و تأمل نماید» .[3]
دکتر حامد حنفی نیز به نکات قابل توجهی دربارهی پیامدهای نتایج آثار علامه اشاره نموده و درباره کتاب عبدالله بن سباء مینویسد:« سایر مباحث کتاب... حقایق را آشکار میکند به طوری که در آیندهای بسیار نزدیک، تحولات عمیقی را در تاریخ اسلام ایجاد خواهد کرد». [4] در واقع، وی ارزش والای تحقیقات علامه را به خوبی دریافته و به نتایج مثبت و ارزندهای که مطالعه این آثار میتوانست به بار آورد، پیبرده بود.
ایشان در جای دیگر به نتیجه اثر علامه در توجه و نگاه اهل سنت به منابع اسلامی و عوض شدن دیدگاه آنان دربارهی صحت متون اسلامی اشاره نموده و با درک این واقعیت مینویسد:« حکمت خداوند عزوجل چنین خواسته که مردانی محقق قلم به دست گیرند و حقایق را بیپرده بیان نمایند و در این راه از سرزنش ملامت گویان اندیشه نکنند. مؤلف محترم اولین طلیعهی این صبح میباشد که با تحقیقات عمیق خود توانستهاند دانشمندان محقق پیرو تسنن را مجبور سازند تا در کتاب طبری تجدید نظر کنند. ایشان را مجبور ساخته تا در آن کتاب و سایر کتابهای تاریخ اسلامی دوباره به دقت بنگرند و زشت را از زیبا جدا سازند. همان حوادث تاریخی که چنان به درستی آنها معتقد بودند که آنان را مانند وحی منزل از تغییر و تبدیل به دور میدانستند. مؤلف محترم با کمک شواهدی بسیار از چهرهی آن وقایع تاریخی، پردهی ابهت را فرو انداخت و حقایق را با بهترین روش برای طالبین آشکار نمود تا آنجا که بعضی از این حقایق بسیار هولناک و حیرت انگیز جلوه میکند؛ زیرا با عادت یک عمر و میراث اعتقاد چندین قرن مخالفت دارد، ولی پیروی حق تا هر پایه که دشوار آید، لازم و واجب است« الحق احق ان یتبع». [5]
آری، نتایج آثار علامه به خوبی زیر بنای اعتقاد اهل سنت به صحت متون اسلامی را زیر سؤال برده و آنان را به تأمل و تدبر در این زمینه واداشت. دکتر سید مرتضی رضوی دربارهی تأثیر کتاب عبدالله بن سباء مینویسد: «وقتی در قاهره کتاب عبدالله بن سباء را به استاد ابوالفضل ابراهیم، رئیس انجمن احیای مواریث اسلامی در مجلس اعلای شئون اسلامی قاهره، دادم وی گفت: «من در این کتاب که تألیف استاد مرتضی عسكری است، بهرههای فراوانی بردهام. هنگامی که به مآخذ طبری كه آن را برای دارالمعارف مصر تحقیق میکردم، مراجعه نمودم، در پارهای از احادیث توقف میکردم و به درستی نمیتوانستم دربارهی آنها داوری کنم تا اینکه چاپ اول این کتاب به دستم رسید و بسیاری از مشکلاتم را حل کرد. قصد دارم به وسیله تو هدیهای برای استاد عسكری بفرستم». [6]
آیا به راستی بطلان عقایدی که بیش از چهارده قرن در میان مسلمانان رواج داشته و یا معرفی صحابیان ساختگی و نیز پرده برداشتن از روایات ساختگی و جعلی سیف بن عمر که به متون اسلامی راه یافته بود و همچنین بررسی موشکافانه روایات عایشه و ... همه و همه، ارزش والای آثار علامه را در معرفی صحیح اسلام نمایان نمیسازد.
خود علامه نیز با اشاره به رویکرد گسترده اهل سنت به آثارش دربارهي تأثیر این آثار بر جریان تفکر اسلامی و ایجاد نگرش جدید به مباحث اسلامی میگوید:« کتابهایی که نام بردید- «عبدالله بن سباء و اساطیر اخری»، «احادیث ام المؤمنین عایشه»، و «خمسون مأة صحابی مختلق»- بارها در قاهره و بیروت با اجازه و بی اجازهي من چاپ شدهاند و علما و اساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشتهاند و به زبانهای مختلف هم ترجمه شدهاند و تصور میکنم و به خواست خدا تأثیری بر جریان تفکر اسلامی داشتهاند». [7]
اینک تنها با اشاره به یک نمونه از اعترافات اندیشمندان اهل سنت یعنی اعتراف و اذعان سعید ایوب که رهیافت به روشنایی و حقیقت را مرهون مطالعه آثار علامه میداند و به واسطهي آثار علامه به آیین تشیع گرایش پیدا نمود، این بخش را به پایان میبریم.
«سرور من! من عمری را در پی کسب حقیقت و شناخت برخی از ریزهکاریها و دقایق اموری بودم تا در پرتو آن بتوانم مردم را به راه خدا کشانیده و در این مسیر، عمر گرانمایه را در مطالعه کتابهای تاریخ به باد دادم تا شاید مختصات آنهایی که چراغ هدایت را پیشاروی مردمان میدارند، بشناسم. ولی با کمال تأسف در بیشتر آنها چیزی را که مایهی اطمینان خاطر و پسند عقل و آرامش بخش دل باشد، نیافتم.
اما بر عکس خود را در برابر جرایم متعددی یافتم که به کمتر از شصت سال بعد از وفات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوسته است! من در برابر این همه جرایم خود را حیرت زده در برابر نصوصی یافتم که دست تعدی و تجاوز حذف و اضافه، تغییر و تبدیل چهرهی واقعی آنها را مسخ کرده است. و بالاخره در این سیر و گذار و پرس و جوهایم به کتابهای شما و سرآمد همهی آنها کتاب «معالم المدرستین» و «عبدالله بن سباء» و «احادیث ام المؤمنین عایشه» و غیره دست یافتیم. کتابهایی که پیشاروی خواهان حق و حقیقت، مطالب را میشکافد تا راه رسیدن به آن برایش آسان و میسر گردد. اینجا بود که کتابهای شما، حقایقی را که در کوره راههای دراز و پردرد سر مباحث در پی آن بودم، برایم آشکار و روشن گردانید و لطف خداوندی در این مورد بر من بسیار عظیم و بزرگ است. من خود را در دایرهای یافتم که جز آب صاف و پاک، چیز دیگری در آن وجود نداشت...» .[8]
بستر سازی وحدت مسلمین
مطالعه و تحقیق در تاریخ صدر اسلام و علوم حدیث و تلاش هم زمان در جهت تقریب مذاهب و زدودن اختلافات، امری دشوار است که از عهدهی کمتر کسی برمیآید.
در واقع، مروری بر آثار نوشتاری در طول تاریخ اسلام، بیانگر این حقیقت است که آثار موجود در این زمینه بیش از آنکه سبب وحدت مسلمانان گردد، به تشدید اختلافات و جدایی مسلمین از یکدیگر دامن زده است. در این میان، پرداختن علامه به تاریخ صدر اسلام و علوم حدیث و نیز دیدگاههای ائتلافی و اتحادگرایانه ایشان که بر احترام بر سایر مذاهب اسلامی و پرهیز از فرقهگرایی و ناسزاگویی به سایر گروهها تأکید داشت، از آن فقید مصلحی بیدار و آشنای به زمان و شخصیتی منحصر به فرد پدید آورد.
علامه به خوبی نقش وحدت را در عزت اسلام و مسلمین دریافته و تنها راه نجات را در همگرایی و تقریب مسلمانان میدانست تا جایی که میگفت: «به دلیل آنکه تنها راه نجات مسلمانان را آگاهی، همیاری و کنار گذاشتن درگیری مذهبی و گسترش وحدت اسلامی میدانستم، در همان زمان- ماجرای حمله به مدرسهي فیضیهي قم- به حج رفتم و با خود شعار وحدت و کلمه مسلمانان را حمل میکردم ...». [9]
تلاشهای علامه در راه ایجاد وحدت مسلمین ستودنی است و عضویت علامه در مجمع تقریب مذاهب اسلامی، درک عمیق علامه از اهمیت این موضوع اساسی را مبرهن میسازد.
جالب است که ایشان یکی از عوامل پرداختن به مبحث سیرهنویسی را ایجاد اتحاد و تقریب میان شیعه و سنی بر شمرده، میگوید: «در سامرا، شیعه و سنی در کنار هم زندگی میکردند و با هم رفت و آمد داشتند؛ مثلاً در اعیاد به دیدن علمای یکدیگر میرفتیم و تبریک عید میگفتیم. وقتی همه در صحن جمع بودیم و استهلال میکردیم، ولی ماه را هم نمیدیدیم، اما قاضی آنها طبق فقهشان اعلام عید میکرد و طبل میزدند؛ یعنی عید، ثابت شده است و آن وقت ما باید در خانه میماندیم و جدم (مرحوم خاتمة المحدثین) هم برای تبریک نمینشست و این موجب ناراحتی میشد. یک مشکلاتی هم در عزاداریها بین ما پیش میآمد. اینها سبب شد که من به فکر بیفتم که یک سیرهای بنویسم که بین ما و آنها تقریبی ایجاد کند؛ سیرهای که سنی و شیعه را یکجا جمع کند...». [10]
بی شک رشد و پرورش علامه در محیطی متشکل از شیعیان و اهل تسنن، ضرورت پیگیری مبحث اتحاد را بیشتر برای ایشان نمایان میساخت.
به هر ترتیب، علامه بسیار هنرمندانه توانست علی رغم ترسیم چارچوب اندیشهي شیعه، فریاد اتحاد را در جامعهي اسلامی سر دهد تا جایی که ایشان با خلق دهها اثر کاهنده اختلافات و نزاع در میان فرق اسلامی گردید.
آنچه آثار علامه را در مسیر برقراری وحدت مسلمین قرار میداد، ویژگیهای آثار علامه از قبیل عدم تعصب بیجا، استفاده فراوان از منابع اهل سنت و نیز شیوهی بحث است. [11]
به طور کامل نوع نگاه و نگرش علامه به اختلافات موجود را نیز میتوان از عوامل بسیار مهم در موفقیت علامه بر شمرد؛ مثلاً ایشان با پایه گذاری ادبیاتی با عنوان «مکتب اهل بیت و مکتب خلفا» و نگاه این چنینی به این مباحث، سعی در خاموش کردن آتش تعصبات بیجا و محدود کردن دامنهی اختلافات داشت؛ برای نمونه، ایشان در جایی میگفت: «من از به کارگیری واژههای شیعه و سنی طفره میروم؛ زیرا مشکلات و ناهنجاريهایی را به دنبال دارد. من معتقد به شیوه ائمه معصومین(عليهم السلام) و سیرهی خلفا هستم...؛ بنابراین، اختلاف ما و دیگران اختلاف فقهی است». [12]
یکی از ویژگیهای مهم علامه در این زمینه، توجه ایشان به عوامل ایجاد وحدت در بین مسلمانان میباشد که این مسائل را در تألیف آثارش به خوبی رعایت مینمود. مثلاً ایشان پرداختن به سیره اهلبیت (عليهم السلام) را که بی تردید به عنوان یکی از مهمترین عوامل وحدت مسلمانان جهان میباشد، سرلوحه کار خود قرار داد و در این باره میگفت: «کار دیگر طرح روشن و مستند نقش ائمه (عليهم السلام) در احیای دین بود؛ چون شخصاً معتقدم اهل سنت منکر مقامات علمی، معرفتی، و معنوی اهل بیت (عليهم السلام) نیستند و این نقطهی خوبی برای هر گفتگو و پیوندی است بر خلاف بحثهای تاریخی که در آن مناقشه زیاد میشود». [13]
دعوت به بحث و گفتگو و ایجاد فضای تفاهم و دوستی در جهت بیان اندیشهها و افکار، از دیگر عوامل ایجاد وحدت است که از نگاه تیزبین علامه پنهان نماند.
ایشان با دعوت همگان به بحث و گفتگوی مسالمتآمیز به روش امام صادق اشاره نموده و میگفت: امام صادق با ابوحنیفه مینشست و در زمینهي عقاید و احکام با او مناظره میکرد...». [14]
بی تردید، دستیابی و شناخت سیرهي امام صادق در این زمینه که علامه بر آن تأکید میورزید، یکی از مهمترین عواملی است که وحدت مسلمین را در بر خواهد داشت. مگر نه این است که اکثر شاگردان امام صادق را گروههایی مخالف عقیدهی امام تشکیل میدادند؟ آیا امام صادق جز در فضای مسالمت آمیز و با رعایت احترام به آنان به بحث و گفتگو نمینشست؟
نگاه ویژه علامه به مسئله از مقدمهي ایشان در کتاب «در راه وحدت» به خوبی قابل درک است؛ آنجایی که مینویسند: «وحدت مسلمین نیز با وجود اختلافات عقیدتی موجود وقتی امکانپذیر خواهد بود که نخست خلاف بین خود را با ملایمت و نرمی بررسی کنند و آنگاه آنچه را که حق است، پیروی نمایند تا مصداق آیه کریمه Lالذین یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَةُ...K گردند. کتاب حاضر و نظایر آن در این رهگذر و برای همین مقصود تألیف و نشر گردیده ( قل هذه سبیلی)». [15]
البته قابل ذکر است که ایشان بازگو نکردن حقایق و عدم تحقیق در مسائل مورد اختلاف را جایز ندانسته، بلکه تأکید داشتند که با فاصله گرفتن از تحقیقات، راه صحیح و مستقیم اسلام شناخته نشده و این مسئله را ستمی نابخشودنی بر علم و دانش بر میشمردند.
برای نمونه ایشان در بر شماری مشکلات پیش رویش در تألیف کتاب «احادیث ام المؤمنین عایشه» مینویسد: «اشکال دیگری خود نمایی میکند و آن تأثیری است که نشر این قبیل مطالب روی هماهنگی و یگانگی مسلمانان میگذارد و این سؤال را پیش میآورد که اکنون که در نتیجهي مساعی مجاهدین و مصلحین اسلام و کوششهای پیگیر و مداوم آنها خداوند تا حدی آمال و آرزوهای طوایف مختلف مسلمانان را برآورده و آنها را به یکدیگر نزدیک ساخته، اسباب برادری و همبستگی ایشان را فراهم کرده است، آیا رواست که پیرامون گذشتههای بسیار دور قلم فرسایی شود و مطالبی منتشر شود که نه تنها رد و انتقاد شدید را در پی خواهد داشت، بلکه احساسات را بر انگیخته، انزجار و نفرت به بار خواهد آورد؟
اما در مقابل، چنان پرسشی، این مسئله نیز مطرح میشود که به سادگی نمیتوان از آن چشم پوشید. اگر به عنوان عقیم ماندن کوشش مصلحین خیراندیش، چنان بحث و تحقیقی مورد پسند واقع نشود، در آن صورت درِ تحقیقهای علمی بر روی همگان بسته خواهد ماند و این ستمی است نابخشودنی که بر دانش و معرفت رفته است؛ زیرا که در نتیجه حقایق اسلام همچون قرون و اعصار گذشته، پشت پردهی جمود فکری و تعصب خشک و بیجا باقی میماند و اختلاف و دو دستگی بین تیرههای مختلف اسلامی بیشتر خودنمایی خواهد کرد و این مسلماً چیزی نیست که مصلحین و شیفتگان همبستگی اسلامی، آن را تأیید و تصدیق نمایند.
بدین سبب ما در حالی که با تمام قلب توفیق برادران مسلمان خود را در دور افکندن اختلاف و برکندن اساس تفرقه و نفاق در پرتو پاسخ به ندای مصلحین خیر اندیش اسلام از خداوند خواستاریم، نسبت به مقام علم و معرفت احترامی خاص قائلایم و حساب آن را از حسابهای دیگر مطالب جدا میدانیم؛ زیرا آنها که برای اتحاد و همبستگی مسلمانان کوششهای پیگیری را بنیان نهادهاند، ندا به همبستگی اسلامی پیرامون پرچم مقدس اسلام میدهند، در حالی که اسلام خود یک انگیزهي سیاسی بینالمللی نیست، بلکه ایمان و عقیده است به یک سلسله واقعیات که صرفاً زاییدهي بحث و انتقاد کاملاً علمی است و با پنهان داشتن حقایق تحت این قبیل بهانهها و عناوینی، چنان ایمان و عقیدهي ثابت و واحدی به وجود نخواهد آمد و راه صحیح و مستقیم اسلام از چاه ضلالت و گمراهی باز شناخته نخواهد شد... با اطمینان کامل میتوان گفت: کوشش برای همبستگی اسلامی و پایمردی در راه بازگردانیدن اسلام به جامعهي مسلمین، با بحث و تحقیق در تاریخ آن و بررسی دقیق احادیث پیغمبرش منافاتی نداشته، بلکه اساس و پایه آن بوده، هر یک از آنها متمم دیگری است؛ چه برگردانیدن اسلام به جامعهي مسلمانان بدون هماهنگ ساختن مسلمین و درک مفاهیم آیات قرآن و گفتار پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تاریخ اسلام ناشدنی است». [16]
پرداختن علامه به این موضوعات و در عین حال سر دادن شعار اتحاد و همگرایی مسلمانان و تقریب مذاهب به یکدیگر یکی از ویژگیهای بارز علامه است که ایشان را به شخصیتی کم نظیر در جهان اسلام مبدل ساخته است.
در حقیقت ایشان اثبات نمود که میتوان به بحث و تألیف آثار در موضوعات مورد اختلاف پرداخت و در عین حال، نتایجی مطلوب در نزدیک کردن مسلمانان به یکدیگر به دست آورد.
3- دفع اتهام و بدبینی از مکتب اهل بیت(عليهم السلام) و معرفی عقاید شیعه
دفاع از مکتب اهل بیت(ع) و نیز رفع اتهامات دروغین و بی اساس، لحظهای علامه عسكری را آرام نگذاشت و سراسر عمر ایشان را به مبارزه در راه تبیین اعتقادات و اندیشههای مکتب اهل بیت (ع)و زدودن چهرهی بدبینی از این مکتب انسانساز مبدل ساخت.
به طور کلی، مشکلات فراروی علامه در این راستا را میتوان به سه بخش تقسیم نمود:
الف) ضعف تبلیغ و تبیین عقاید شیعه در جوامع اهل تسنن
یکی از دغدغههای اساسی علامه عدم شناخت صحیح مکتب اهل بیت (ع) در جوامع اهل سنت بود که سالیان متمادی سوءظن و بدبینی نسبت به عقاید شیعیان را در برداشته است. در واقع، از سویی حقیقت ناب و روح بخش مکتب اهل بیت(ع) و از سوی دیگر، عدم معرفی صحیح این مکتب والا در میان پیروان مکتب خلفا علامه را به سختی میآزرد و وظیفهی خطیر تبیین عقاید شیعه بر دوش علامه سنگینی مینمود.
اشکالات موجود در سیستم تبلیغ نیز ذهن علامه را به سختی به خود مشغول داشت تا جایی که ایشان لحظهای سکوت و بیتفاوتی را جایز نمیدانست. او تشنگان معارف اهل بیت(ع) را مشاهده مینمود و دریافته بود که در سایهي تبیین و نشر افکار و اندیشههای مکتب اهل بیت (عليهم السلام) زمینهي هدایت انسانهای بسیاری فراهم خواهد شد.
ایشان در جایی با اشاره به تأثیر آثارش در کشور مصر به وضعیت نگرانکنندهی تبلیغ دین اشاره نموده، میگوید: «وضع ما این گونه است: نه خودمان وسیلهای داریم و نه دولت به ما کمک میکند. همین قدر که میتوانیم کار کنیم، اگر به ما کمک کنند کارهای بیشتری انجام میدهیم. من علاقهمند هستم که یک سفر به تونس و آفریقا بروم، مردم آنجا علوی هستند، محب اهل بیت (ع)هستند منتها ما به آنها نرسیدهایم. یک نفر مبلغ هم به آنجا نفرستادهایم. اگر من به آنجا بروم، تصور میکنم بتوانم کاری انجام دهم... . ما مسلمانانی در آفریقا داریم که اصلاً از اولاد ائمه اطهار(ع) هستند اما اسم شیعه را نمیدانند. یکی از آنها یک وقت با من برخورد کرد و شیعه شد و رفت و آنجا تشیع را منتشر کرد. بله، ما به نشر عقاید شیعه توجه نمیکنیم...». [17]
تألیف و نشر عقاید شیعه[18] و سفرهای متعدد علامه به نقاط مختلف جهان اسلام و گفتگو و مناظره با شخصیتهای مختلف، تنها گوشهای از عملکرد علامه در تبلیغ و تبیین دین در مناطق اهل تسنن به شمار میرود. البته میدان مبارزه علامه به این امور خلاصه نمیشد، بلکه ایشان معتقد بود: «ما باید از همهی امکانات از روشنایی خورشید گرفته تا نور ماه استفاده کنیم تا اعتقادات شیعه را تبلیغ نماییم، اما در این زمینه کوتاه آمدهایم».[19]
سفارش علامه دربارهي به تصویر کشیدن واقعهي غدیر[20] برای نشان دادن عظمت و واقعیت این رویداد به خوبی از اندیشه علامه در استفاده از ابزارهای هنری در راستای معرفی و تبلیغ مکتب اهل بیت (عليهم السلام) حکایت مینماید.
به هر ترتیب ایشان در میدانهای مختلفِ تبیین و تبلیغ دین گام نهاد و حاصل آن، معرفی و نشر علوم اهل بیت(ع) و گرایش گروههای بسیاری از مکتب خلفا به تشیع بود که در ادامه به آن اشاره خواهیم داشت.
ب) جلوگیری از وارد شدن افکار و اندیشههای مکتب اهل بیت در جوامع اهل سنت
اشاره نمودیم که کم و کاستیهای موجود در تبلیغ یکی از دغدغههای علامه عسكری بود، اما آنچه بیش از بیش به این مسئله دامن میزد، جلوگیری از ورود افکار و اندیشههای مکتب اهل بیت (عليهم السلام) در جوامع اهل سنت است.
در واقع، آنچه امروزه بیش از هر عصر دیگری قابل تأمل و بررسی است، علل عدم اجازهي ورود افکار و اندیشههای تشیع در جوامع اهل تسنن میباشد. کتابخانههای خالی از آثار تشیع و نهی از مطالعهي اندیشههای مکتب اهل بیت(ع) از جمله مسائلی است که سالیان متمادی دامنگیر جامعهي اهل سنت گردیده و اکثریت آنان را از اطلاع از واقعیتهای شیعه باز داشته است.
در بر شماری دغدغههای علامه عسكری نیز میتوان به این مسئله اشاره داشت تا جایی که ایشان با ابراز خوشحالی از تأسیس دانشکدهی اصول دین و پذیرش دانشجو از سراسر کشورهای اسلامی و بازگشت آنان به کشورشان به عنوان مبلّغ واقعیتهای شیعه میگفت: «... در کتابخانههای اهل سنت نگاه کنید، یک دانه کتاب اهل تشیع وجود ندارد و این را ما باید ببریم به کتابخانههای اینها».[21]
مشاهده این وضعیت و نیز درخواستهای مکرر پیروان مکتب خلفا از علامه عسكری برای ارسال آثار و یا تشکیل مراکزی برای دستیابی آنان به علوم اهل بیت (عليهم السلام) در مناطق اهل تسنن مسؤولیت ایشان را سنگینتر مینمود.
خوشبختانه ویژگیهای ارزشمند آثار علامه و نیز فعالیتهای ایشان در راه نشر و راهیابی آثار پیرامون مکتب اهل بیت(عليهم السلام) به جوامع اهل تسنن، سد موجود را شکسته و نگاهها را متوجه مکتب اهل بیت(عليهم السلام) نمود.
خود علامه در این زمینه میگوید: «سالیانی بود که یک نهضت تحقیق و تصحیح و انتشار منابع حدیث و سیره و تفسیر روایی در جهان اهل سنت شروع شده بود. جهان اسلام چشم به قاهره داشت که تازهترین آثار اسلامی و منابع و معارف و تعالیم اسلام را به دست آورد. اما همه این کتابها محصول مکتب خلفا بودند. اینجا بود که زحمت من- عبدالله- نتیجه داد و نگاهها را متوجه مکتب اهل بیت (عليهم السلام) و حوزهی شیعه کرد». [22]
از نکات قابل توجه در این زمینه نشر آثار علامه توسط گروههای مختلفی از ناشران در جهت تبیین و تبلیغ افکار و عقاید شیعه میباشد؛ چرا که آنان به اهمیت این آثار به خوبی واقف بودند.
برای نمونه، دکتر جواد مغنیه یکی از علمای جهان تشیع دربارهی اهمیت نشر کتاب «عبدالله بن سباء» مینویسد: « لازم است این کتاب به عالیترین اسلوب و با بهترین کاغذ تجدید طبع گردد و در تمام شهرهای اسلامی به نصف قیمت تمام شده به فروش رسد تا عموم مسلمانان آن را خریداری کرده، از مطالب عالیش استفاده برند.
سزاوار است دانشمندان و مراجع عالیقدر در نجف اشرف بذل توجه فرمایند و مبلغی از حقوق شرعی را برای منظور فوق اختصاص دهند یا نیکوکاران را برای اقدام به این عمل خدا پسندانه راهنمایی نمایند.
من پیشنهاد میکنم، دستور مؤکد و امر لازم صادر فرمایند تا این کتاب به چند زبان مختلف ترجمه شود و به بهای نازل در دسترس جهانیان قرار گیرد. البته با چنین اقدامی عالیترین خدمت را به دین مبین انجام دادهاند؛ به طوری که سایر خدمات در مقابل آن ناچیز خواهد بود». [23]
به هر ترتیب آثار علامه توانست تا حد زیادی جو موجود را شکسته و به مناطق اهل تسنن راه یابد تا جایی که در بعضی مناطق، مطالعهی آثار علامه ممنوع گردیده و خطرات زیادی از جانب سردمداران اهل سنت نسبت به نشر آثار علامه در مناطق اهل تسنن احساس شد.
برای نمونه در مصر قانونی تصویب شد که هر کس کتابهای علامه عسكری را بخواند به سه سال زندان محکوم خواهد شد.[24] و یا اینکه علمای بزرگ وهابی با ارسال نامهای به بن باز- رئیس مفتیان عربستان سعودی- خطر نفوذ تشیع در عربستان را گوشزد کرده بودند که یکی از عوامل آن را اینگونه اشاره نمودند: «که در حال حاضر کتابهای علامه عسكری در منطقهای از قیسم، ظهران و... دارد مثلِ نقل و نبات بین خانهها تقسیم میشود. ایشان تأکید کردند که کتابهای امام خمینی (رحمة الله) و کاشف الغطاء و علامه عسكری در بین مردم وجود دارد».[25]
ج) شایعه پراکنی و نشر کتب متعدد علیه شیعه
شایعه پراکنی و اتهامات دروغین از جمله عواملی است که در طول تاریخ دامنگیر اعتقادات گروههای مختلف جامعه بشری گردیده و حقیقت وجودی آنان را پوشانده است.
مکتب اهل بیت (ع) نیز سالیان متمادی است که آماج زشتترین و سختترین اتهامات و افتراهای ناجوانمردانه قرار گرفته تا جایی که عقاید و اندیشههای آنان به گونهای غیر واقعی در اذهان پیروان مکتب خلفا نقش بسته است.
بی تردید، این مسئله محصول عوامل مختلفی از جمله عدم تبلیغ و تبیين عقاید شیعه در مناطق اهل تسنن، جلوگیری از ورود افکار و اندیشههای تشیع، تعصبات کور و بیجا، عدم برداشت صحیح از عقاید شیعه و نشر کتب متعدد علیه شیعه میباشد.
توجه به آثار منتشر شده علیه تشیع، به ویژه در سالهای اخیر، حقیقت امر را نمایان خواهد ساخت تا آنجا که برخی از مخالفان مکتب اهل بیت(عليهم السلام) از هیچ تهمت و سخن ناروایی نسبت به شیعیان جهان دریغ نورزیدهاند. دکتر حامد حنفی یکی از علمای اهل تسنن در طی نامهای برای علامه عسكری به جهت تحسین کتاب «عبدالله بن سباء» دربارهی اتهامات ناروا علیه تشیع در طول تاریخ مینویسد: «تاریخ اسلام سیزدهمين قرن زندگی خود را به پایان رسانید. گروهی از دانشمندان ما در طول این سیزده قرن هر چه توانستند علیه شیعه سخن گفتند و حقایق را با هوس خویش درآمیختند. این روش ناپسند شکاف عمیقی بین فرق اسلامی ایجاد کرد و بدین جهت گوهر افکار بزرگان تشیع ناچیز شمرده شد و از همین رهگذر جهان علم بسی خسارت دید.
علم از افکار دانشمندان شیعه بیبهره ماند؛ زیرا دشمنان دامن بیآلایش و پاک شیعیان را ناپاک مینمودند و ایشان را گروهی خرافی نشان دادند. آری، ما میتوانستیم از چشمهی خوشگوار علم شیعه جریمهها بنویسیم و از سرمایه این مذهب شریف بهرهها ببریم، ولی افسوس که دانشمندان گذشتهی ما تعصب را کنار نگذاشتند و خرد را بر هوس مقدم نداشتند.! ای کاش سر به فرمان عقل مینهادند و بازیچه احساسات نمیشدند...». [26]
تحمل این وضعیت برای علامه سخت و طاقت فرسا بود و او نتوانست این شرایط را تاب آورد و به همین دلیل وارد جبههي مبارزه با این اتهامات گردید. تنها آشنایی با علل تألیف آثار مختلف توسط علامه در پاسخگویی به شبهات موجود و اتهامات وارده پیرامون عقاید مکتب اهل بیت (عليهم السلام) کافی است؛ برای نمونه، ایشان کتاب «القرآن الکریم و روایات المدرستین» را در پاسخ به اتهام اعتقاد تشیع به تحریف قرآن و در رد بر کتاب «الشیعه و القرآن» که شیعه را به این عقیده متهم نموده بود، بر میشمرد. [27]
توجه علامه به دفاع از مكتب اهل بيت(ع) و روشنگري عقايد شيعه تا حدي بود كه ايشان با اشاره به تأليف كتاب «يكصد و پنجاه صحابي ساختگي» مينويسد: « اين تأثير زيادي در دنيا داشت. البته بعد از نوشتن آن پشيمان شدم و احساس كردم با نوشتن «يكصد و پنجاه صحابي ساختگي» دفاعي از اهل بيت(عليهم السلام) نكردم، اما بعداً كه اين كتاب منتشر شد و در مصر و ساير جاها بسيار اثر كرد، به اهميت و اثر آن پي بردم».[28]
ايشان در جايي ديگر دربارهي احساس مسؤوليت خويش در برابر مكتب اهل بيت(عليهم السلام) ميگويد: «در هر كتاب از مجموعهي پر گستره كتاب و سنت... يك حرف وهابي را جواب دادهام، پس اين كار همه ناشي از احساس مسؤوليت بوده و دفاع از تشيع است. به ندرت دفاع از اسلام است، همهاش دفاع از تشيع است».[29]
آري هر كجا كه حقيقتي از حقايق مكتب اهل بیت (عليهم السلام) تحريف میگرديد و از حقيقت اصلياش منحرف ميگشت، ميدان مبارزهي علامه بود تا آنجا كه با خلق آثار ارزشمندش اتهامات بسياري را از دامن مكتب اهل بيت(عليهم السلام) زدود و شخصيتهاي بزرگي را به درك نادرستشان از مكتب اهل بيت(عليهم السلام) رهنمون ساخت.
نكتهي جالب توجه آن است كه علامه توانست بعضي اتهامات موجود عليه شيعه را به گونهاي پاسخ دهند كه همان عوامل ايجاد اتهام، سبب گرايش به تشيع گردد؛ برای نمونه، ميتوان به كتاب «عبدالله بن سباء» اشاره داشت كه ايشان با تأليف آن و اثبات موهوم بودن اين شخصيت، نه تنها به علل شكل گيري تشيع پاسخ داد، بلكه سبب شيعه شدن محمود ابوريه، متفكر بزرگ اهل تسنن، و ديگران گرديد.
در حقيقت گرايش گروههاي بسياري از جامعهي اهل تسنن و به ويژه برخي از متفكران آنان و اعتراف آنان به عدم درك صحيح از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) پس از مطالعهي آثار علامه به خوبي از موفقيت علامه در رسيدن به اهدافش حكايت مينمايد كه ما به علت عدم ارائه بحث تنها به چند نمونه از اين موارد اشاره مينماييم.
در نامهاي از يك مؤسسه فرهنگي به علامه عسكري آمده است: «... اگر براي ما اين برتري باشد كه در راه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) ميكوشيم، چنان كه حضرتعالي ميفرماييد، پس براي شخصيتي چون شما برتري روشن كردن راه درست در پيش روي ما و ميليونها انساني كه به راه راست هدايت يافتهاند، ميباشد و اين به خاطر كتابهاي ارزشمند شماست كه از چشمان خواننده راهي به عقل او باز كند كه هر مخالفي را وا ميدارد تا در دريافتيهاي خود تجديد نظر كند و به اسلام واقعي توجه نمايد». [30]
در نامهاي از كشور مغرب نیز آمده است : « من در گذشته از جمله كساني بودم كه با حساسيت و توهم و تنفر و انزجار از كلمهي شيعه بار آمده، از ايشان گريزان بودم و همه افكارم را اين نغمهي شوم طوطي صفتانه پر كرده بود كه شيعه فرقهاي است گمراه، قرآن را تحريف كرده، نامداران و برجستگان صحابي پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله وسلم) را به تزوير و بهتان متهم ميكنند و اراجيف و چرندهايي را به هم مي بافند كه به خاطر هيچ آفريدهاي نميرسد و با هيچ حسابي درست در نميآيد... تا اينكه خداي تعالي خواست به طور تصادفي به كتاب شگفتي آفرين شما- «معالم المدرستين»- جلد اول دست يابم... . اينك از اعماق وجودم فرياد سپاس بر ميآورم كه خدايت زنده بدارد اي بزرگ مرد! سوگند به خداي علي عظيم كه من اكنون عاشق و دوستدار اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان ايشانم. نام و ياد آنان را فرياد كرده و به اهدافشان ارج مينهم و از خداوند ميخواهم كه ما را در روز قيامت با آنان محشور گرداند...». [31]
محمد المنتصر احمد النور در نامه ای مینویسد: «كمن يكون في ظلمات بعضها فوق بعض ثمّ يأتيه النور فيخرجه من الظلمة الي النور و الهداية، كذلك انا لما جاءني و وصلني كتابكم العظيم «معالم المدرستين» الذي لا يأتيه الباطل، فاستنقذني من العملية، و دلني علي الهداية، فجزاكم الله عنّا كلّ خير...».
استاد ربيعي در نامه خود به علامه عسكري نيز دربارهي وضعيت تشيع در مصر و تأثير آثار علامه و ديگر شخصيتهای بزرگ جهان تشيع مينويسد: كتاب «معالم المدرستين» و كتابهايي كه بر اين سبك نوشته شدهاند، تنها دارويي است كه براي هر زمان و مكان بسيار سودمند است. علماي مصر هنگامي كه تأليفات علامه عسكري، شرف الدين ومحمد باقر صدر را ميخوانند، از شوق ميگريند و ميگويند: الحمد لله الذي انقذنا من الضلالة. وقتي براي نخستين بار اين كتابها را براي آنها ميخوانيم، اعتراف ميكنند كه عمر خود را در ناآگاهي سپري كردهاند... . خلاصه اينكه مصر در اين زمانه به نشر و پخش كتابهاي شيعه نظير كتابهاي علامه عسكري - حفظه الله- و كتابهاي شرف الدين و علامه اميني نياز فراوان دارد... .
كتابهاي. .. «معالم المدرستين» و... را در اختيار دوستداران قرار داديم. آنها پس از مطالعه گفتند: ما خود را طوري مييابيم كه گويا تازه متولد شدهايم. متوجه چيزي شديم كه در گذشته گم كرده بوديم و حال آن را در مذهب اهل بيت (عليهم السلام) پيدا كردهايم.[32]
شيخ معتصم سيد احمد، متفكر و نويسنده سوداني كه به آيين تشيع گراييده، نيز مينويسد: « پس از خواندن كتابهاي «المراهات»، «معالم المدرستين» و چند كتاب ديگر به خاطر دلايل روشن و برهانهاي قوي اين دو كتاب با ارزش كه بر حق بودن مذهب اهل بيت (عليهم السلام) را ثابت ميكرد، حق براي من روشن و باطل مفتضح گرديد. [33]
چهارم: اقبال متفكران اهل سنت به مكتب اهل بيت(عليهم السلام)
بيشك دل كندن از اعتقاداتي كه انسانها به آن خو كرده و با آن پرورش يافتهاند، امري سخت و دشوار است كه به راحتي به وقوع نميپيوندد.
اما نتايج به دست آمده در آثار علامه به قدري مستدل و منطقي بود انسانهاي بسياري را به پشت پازدن به افكار و عقايدشان وادار ساخت تا جایی كه آنان آنچه را كه اجدادشان قرنها بر آن تأكيد ميورزيد، كنار گذاردند.
از نكات قابل توجه در اين زمينه، گرايش گروهي از متفكران اهل سنت از جمله محمود ابوريه، دكتر سعيد ايوب، شيخ معتصم سيد احمد و... به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است كه آنان نيز در برابر حقيقت نمايان در آثار علامه تاب نياورده، به ناچار به پذيرش حق گردن نهادند.
علامه عسكري دربارهي اقبال علما و انديشمندان اهل سنت به مكتب اهل بيت(ع) به واسطهي مطالعه آثارش ميگويد: «بسياري از علما و استادان دانشگاههاي مصر و سودان و مغرب و الجزاير و ديگر كشورها با خواندن كتابهاي اين بندهي ضعيف خدا شيعه شدهاند و نامهها به اينجانب نوشتهاند».[34]
ايشان در جاي ديگر نيز درباره تأثيرگذاري كتاب «عبدالله بن سباء» در گرايش عدهي بسياري از اهل تسنن به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مينويسد: « تأثيرات اين كتاب- «يكصد و پنجاه صحابي ساختگي»- باعث شد كه مسؤولان الازهر قرار داد را نپذيرند و پس از اين بود كه فهميدم «خمسون مأة صحابي المختلق» مهم بوده كه العياذ بالله مثلاين كه به ما بگويند چهارتا از ائمهتان وجود ندارد. داستانهاي ديگري هم در تأثير اين كتاب هست كه اثر عجيبي در شيعه كردن خيلي از سنيها داشته است. همچنين اين كتاب در كشور فرانسه روي خيليها اثر كرد. راديويي در لبنان از آن صحبت كرد و در اروپا هم از آن صحبت شد. البته در بين شيعهها هيچ صدايي نداشت، ولي در بين مستشرقين و در جاهاي ديگر تأثير زيادي در شيعه كردن افراد داشت».[35]
كتاب «معالم المدرستين» نيز يكي ديگر از آثار ارزشمند علامه است كه تأثيرات شگرفي در اقبال و گرايش علمای مكتب خلفا به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) داشت. علامه دربارهي تأثيرگذاري اين كتاب مينويسد: «معالم المدرستين را بايد خواند. نامهها دارم از مصر و جاهاي ديگر كه معالم را خواندهاند و شيعه شدهاند. اين مطالب براي تبليغ در جامع امروز لازم است».[36]
در نامهاي كه آقاي ربيعي از كشور مصر براي علامه ارسال نمودهاند نيز به اهميت آثار علامه اشاره شده و ايشان با اشاره به كتاب «معالم المدرستين» در بازتاب گسترده و ارزندهي اين اثر مينويسد: «جلد اول «معالم المدرستين» بيش از دويست تن را كه همه استاد دانشگاه، پزشك و مهندس بودند، از گمراهي درآورده و هدايت نمود...».[37]
با مطالعهي نامهي ارسال شده به علامه عسكري توسط آقاي محمد الحسن الجزايري و اعلان گرايش ايشان به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) به واسطهي مطالعهي كتاب «معالم المدرستين» ميتوان به ارزش والاي اين كتاب پي برد. وي مي نويسد: «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. خداوند عزوجل توفيق داد من را به واسطهي مطلع شدن از كتاب شما «معالم المدرستين» و تأثير پذيرفتم از آن به سبب طرح عميق و مناقشهي موضوعات و باعث گرديد تا به آنچه برايم مسلم بود، دوباره نظر بيندازم تا اينكه خداوند متعال من را به دوستي اهل بيت (عليهم السلام) و پيروي از مكتب امامت بعد از اينكه تمام عمرم را پيرو مكتب خلفا بودم، هدايت نمود... ».[38]
به طور كلي هر يك از آثار علامه به جهت ارزش و اهميت والاي آن، اذهان و انديشههاي بسياري را درنورديد و حقيقت را پيش روي جستجوگران آن قرار داد، مثلاً كتاب «القرآن الكريم و روايات المدرستين» فقط در سودان خيليها را شيعه كرد.[39] و يا اينكه علامه دربارهي بازتاب آثارش در كشور مصر مي نويسد: «در مصر مؤسسهاي است به نام مؤسسة الامام الصادق آمدند اينجا و گفتند: اجازه چاپ كتابهايتان را به ما بدهيد ... رفتند و آنها را منتشر كردند و كارشان هم تأثير خوبي داشت و در مصر تشيع پبدا شد».[40]
ارسال نامههاي متعدد از ساير مناطق جهان اسلام براي علامه به جهت قدرداني از ايشان به دليل آشنا ساختن گروههاي بسياري از مكتب خلفا با واقعيتهاي مكتب اهل بيت(عليهم السلام) و گرايش آنها به تشيع حكايتگر بازتاب گسترده و اقبال عده زيادي از پيروان مكتب خلفا به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است.
در واقع، يكي از راههاي بيان احساسات عرض ارادت به علامه و اظهار گرايش به تشيع ارسال نامههاي مختلف است كه تنها تعدادي از اين نامهها در اوايل آثار علامه منتشر گرديده است.
تعدادي از اين شخصيتها كه با ارسال نامه، از علامه به علت هدايت شدنشان به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) تقدير به عمل آورده اند، عبارتاند از: سيد ايوب، نويسنده و انديشمند مصري؛ عمادالدين عبدالحميد علي، استاد اول لغت عربي در مصر؛ دكتر احمد حسن هلال از كشور مصر؛ محمد المنتصر احمد النور از سودان؛ عماد عوض احمد پاشا از سودان؛ محمد الحسني الجزايري ؛ مجاهد احمد نور؛ و نامههاي ديگري كه از مصر، مغرب و... براي ايشان ارسال گرديده است.
به هر ترتيب علامه با روشنگري و معرفي عقايد شيعه در آثار خود خدمت ارزندهاي به جستجوگران حقيقت و تشنگان چشمهي زلال معرفت اهل بيت(عليهم السلام) نمود. و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را آن گونه كه هست، براي ديگران به تصوير كشيد و تأثيرات شگرفي را در اقبال و گرايش اهل تسنن و بهويژه متفكران و انديشمندان آنان به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) داشت. تا جايي كه آقاي جاودان يكي از شاگردان علامه... در اين باره مي نويسد: «علامه بيش از پنجاه كتاب نوشت. اين كتابها تأثير زيادي بر مسلمانان گذاشت و بعضي از اين كتابها در شيعه شدن بسياري نقش مهمي را ايفا كرد. به طوري كه در طول تاريخ هيچ كس مثل علامه عسكري نتواست غيرشيعهها را شيعه كند. در اين زمينه حتي از علامه اميني و سيد شرف الدين هم ايشان موفقتر بوده است». [41]
نكتهي قابل توجه ديگري كه سزاوار است در پايان اين بخش به آن اشاره نماييم، بحث مناظرات و گفتگوهاي علامه با اهل تسنن است كه همچون آثار ايشان تأثير بسياري در گرايش گروههاي مختلف به تشيع داشت.
در حقيقت ايشان از جمله بزرگاني بود كه مستقيماً باب گفتگو با تندروها خصوصاً وهابيون را گشود. ايشان هرسال لباس عربي پوشيده و در ميان كاروانهاي مختلف مينشست و بحث و مناظره مينمود كه اثرات زيادي نيز در برداشت.
آنچه در اين ميان جالب توجه است، تأكيد بسيار ايشان به بحث مناظره و گفتگو بود تا جايي كه ايشان ميگفت: «... به يك نكته مهم اشاره نمايم و آن فن مناظره است. دو مطلب [مهم] است. يك مطلب مهم علم است و يك مطلب مناظره است ... . حضرت صادق دو دسته شاگرد داشتند: يك دسته فقيه بودند مثل زراره و ابوبصير و يك دسته را براي مناظره تربيت كرده بود مثل هشام و... . مناظره غير از علم است و خودش يك علم است ... ».[42]
به همين جهت بود كه ايشان خيلي تأكيد داشت كه «برويد زبان عربي ياد بگيريد. برويد مناظره ياد بگيريد... . ايشان به تمام كساني كه با ايشان در ارتباط بودند، تأكيد مينمود كه برويد به دنبال فراگيري فن مناظره».[43]
اينك با بيان دو نمونه از تأثيرگذاري گفتگوهاي علامه اين بخش را به پايان ميبريم.
وقتي به مكه رفته بودم، در كنار اتاق من يكي از علماي سني كردستان اتاق داشت. پيش من ميآمد و با هم صحبت ميكرديم. از من دربارهي حديثي سؤالاتي كرد. گفتم از قرآن ميخواهي جوابت را بدهم يا از خودم؟ گفت از قرآن كه بهتر است. گفتم قرآن ميفرمايد: Lو مِمَّن حَولَكُم مِنَ الاعرابِ مُنافِقُون ... K اين افراد چه كساني بودند؟ آيا اينها غير از صحابه بودند؟ گفت: نه صحابه بودند. گفتم: پس اينها منافق بودند منتها پنهان مي كردند. پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به ما راه را نشان داد. براي بعد از خودش فرموده است: «عليكم بكتاب الله و سنتي» سنت پيامبر (ص)دست كيست؟ بعد داستان غدير و ديگر مسائل را برايش گفتم و شيعه شد... . [44]
چند سال پيش در سميناري در تركيه علامه به سخنراني پرداخت كه همه چيز را به هم ريخت. ايشان در آن جلسه نظرات شيعه دربارهي قرآن را مطرح ساخت و ميگفت. در پايان جلسه آقايي آمد و كتاب قطوري در دست داشت و آن را جلوي من به زمين پرت كرد. گفتم چرا پرت كردي؟ گفت : با گوش كردن سخنان شما دريافتم كه اين رساله دكتري من به هيچ دردي نميخورد. چون اين شخص در رسالهاش اثبات كرده بود كه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و تازه با استدلال فهميده بود كه چقدر راه را اشتباه رفته است. [45]
نگاهي ديگر به آثار علامه
اگرچه آثار علامه تحسين گروههاي زيادي از متفكران و بزرگان جهان اسلام به ویژه پيروان مكتب خلفا را دربرداشت، اما اين آثار نيز مانند تمامي آثار موجود در طول تاريخ از نقد توسط گروههايي از علماي اسلام در امان نماند.
خود علامه با اشاره به نقد آثارش ميگويد: «... كتابهايي كه نام برديد- «عبدالله بن سباء» و اساطير اخري»، «احاديث ام المؤمنين عايشه» و «خمسون مأة صحابي مختلق»- بارها در قاهره و بيروت با اجازه و بدون اجازه ي من به چاپ رسيد و علما و اساتيد اهل سنت برآنها مقدمه يا نقد نوشتند».[46]
براي نمونه يكي از شخصيتهاي اهل تسنن كه ايراداتي را به علامه وارد كرده است، آقاي عماد شربيني در كتاب «السنة النبوية في كتابات اعداء الاسلام» است. دو مقاله چاپ شده در مجلهي الازهر، نقد دكتر احسان عباس، استاد كرسي تاريخ در دانشگاه خارطوم و نقدهاي ديگري كه در بعضي از آثار علامه به آنها اشاره شده، از ديگر مواردي است كه ميتوان به آن اشاره نمود. علامه نيز به بعضي از اين نقدها پاسخ گفته است كه متأسفانه بيان نقدها و پاسخهاي علامه در اين مجال نميگنجد و اين امر فرصت ديگري را ميطلبد.
البته ذكر اين نكته لازم است كه حتي نقد آثار علامه به نوعي حكايتگر اهميت آثار علامه ميباشد؛ زيرا اين آثار توانسته است توجه متفكران جهان اسلام را به خود جلب نمايد.
بي ترديد، تمامي اين نقدها و ايرادات مطرح شده- كه نوعاً بي ارزش بوده و علامه به آنها پاسخ داده- در برابر تأثيرات مثبت آثار ايشان ناچيز بوده و به هيچ وجه از ارزش آثار گرانقدر علامه نميكاهد.
بخش دوم: علل توجه اهل تسنن به آثار علامه عسكري
با مروري بر بازتاب آثار علماي شيعه در طول تاريخ اين نتيجه به دست ميدهد كه متأسفانه ثبت و تبيين عقايد و تفكرات شيعه توسط انديشمندان جهان تشیع با اقبال و توجه كمتري در جوامع اهل تسنن مواجه گرديده است.
اگرچه اين مسئله محصول عوامل مختلفي[47] است، به هر ترتيب، شكستن سد موجود و غلبه بر فضاي حاكم و جلب توجه و اعتماد پيروان مكتب خلفا امري است كه كمتر كسي موفق به انجام آن شده است.
بي شك، يكي از موفقترين عالمان دين در كسب اين ويژگي علامه عسكري است.
ارسال نامههاي متعدد از جانب شخصيتهاي بزرگ اهل تسنن مانند محمود ابوريه، دكتر حامد حنفي، سعيد ايوب و ... و نيز چاپهاي متعدد آثار ايشان در كشورهاي مختلف و به چندين زبان رايج، تنها نشان دهندهي گوشهاي از رويكرد گستردهي اهل سنت به آثار علامه است.
نقد آثار علامه و نوشتن مقدمه بر اين آثار نيز بيانگر همين واقعيت است.
به راستي آثار علامه داراي چه ويژگيهايي است كه توانست علي رغم فضاي موجود و نيز اعتقاد شديد اهل سنت به صحت عقايدشان و همچنين بدبيني ايشان به اعتقادات شيعه، اذهان و انديشههاي آنان را به خود جلب نمايد.
اينك به بررسي علل اين توجه و رويكرد گسترده به آثار علامه ميپردازیم:
الف) سعهي صدر و احترام علمي
نخستین خصيصهاي كه در تمام آثار علامه مشاهده ميشود، دوري از تعصب بيجا و يك جانبهانديشي است تا جايي كه به جرئت ميتوان گفت ايشان هيچگاه از مسير انصاف در تحقيق و نقد علمي خارج نشده، بلكه همگان را نيز به اين امر تشويق مينمود.
اگرچه ممكن است در نگاه نخست به موضوعات مورد توجه علامه در آثارش، مخاطبان در انتظار بحثهاي اختلاف برانگيز قرار بگيرند. [48]
اما خوشبختانه دوري از تعصب خام و وسعت نظر اين قدرت را به ايشان داده تا نه تنها به اختلافات فرقهاي و مذهبي دامن نزند، بلكه به عنوان مناديگر وحدت امت اسلام، شعار اتحاد را در جهان اسلام سر دهد. در واقع، تلاشها و اقدامات علامه براي ايجاد وحدت اسلامي در عين پرداختن به مسائل و موضوعات مورد اختلاف، ايشان را به شخصيتي ممتاز و استثنايي مبدل ساخته است.
همان گونه كه قبلاً اشاره نمودم، علامه در مباحث ميان مكتب اهل بيت(ع) و مكتب خلفا نگاه نو و تازهاي را بنيان نهاد كه در آن، تعصبات كور و يكجانبهانديشي هيچ راهي نداشت.
پايهگذاري ادبياتي با عنوان مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و مكتب خلفا و نگاه اين چنيني به اين مباحث اعتدال و عدم تعصب كور و ژرف انديشي علامه را متبلور ميسازد.
مطالعهي آثار علامه اين ويژگي مهم را به خوبي به تصوير ميكشد تا جايي كه براي نمونه ايشان در كتاب «احاديث ام المؤمنين عايشه» به جزآنچه براي پاسداري از حق و حقيقت در زمينهي نقاط ضعف شخصيت عايشه مورد بحث قرار داده، فصلي را هم به عنوان مزاياي وي باز كرده است.
علامه تعصبات بيجا را يكي از موانع و مشكلاتي ميدانست كه سد راه بسياري از جويندگان حقايق و نويسندگان تاريخ اسلام بوده است.
در اين باره مينويسد: « - يكي از عوامل- تعصب بيجا و ناپسند و در عين حال خندهآور است و خود اين، سدي است كه آدمي را در پس پردهي ظلمت و جهل و بيخبري و ناداني ميگذاد؛ قربانگاهي است كه در سراسر تاريخ بشريت در هر كشور و هر زمان قربانيان فراوان برايش سراغ داريم». [49]
به همين دليل بود كه ايشان كوشيد تا با كنار گذاردن تعصبات بيجا به صيد حقايق پرداخته، واقعيتهاي موجود را دريابد.
آقاي كاظمي دربارهي اين ويژگي علامه و گرایش گروههايي از اهل تسنن به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) مي گويد: «در برخورد – چه نوشتار و چه گفتار- ايشان رعايت ميكردند. هيچ وقت ما يك كلمهي توهينآميزي نشنيديم ... . اين يكي از مواردي است كه خيلي از دانشمندان اهلسنت گرايش پيدا كردهاند... . حتي مساوات را در كلماتي كه به كار ميبرد چه درباره حضرت علي (عليه السلام) و چه دربارهي خلفا رعايت ميكرد و ميگفت خيلي به همين علت برگشتهاند».[50]
اين ويژگي علامه تا حدي آشكار است كه پيروان مكتب خلفا نيز به عدم تعصب بيجا و رعايت ادب و نيز اعتدال ايشان در بحث و نقد علمي اذعان نمودهاند. براي نمونه، دكتر حامد حنفي استاد ادبيات عرب در دانشكدهي عالي زبان قاهره و يكي از دانشمندان اهل سنت، در اين باره مينويسد: «... به علاوه وي توانسته است كه احساسات و عواطف خود را كنار بگذارد. تنها راه عقل را در حكمي كه ميدهد دستگشاده رها سازد. از تعصب كوركننده و گمراه سازنده اجتناب ورزد و در پيشبرد دستهاي بر دستهي ديگر علاقه نشان ندهد حتي اگر يكي از آن دو دسته مذهب وي باشد».[51]
محمود ابوريه نيز كه با مطالعه كتاب عبدالله بن سباء به مكتب اهل بيت(ع) گراييد در اين باره مينويسد: « مؤلف در كتاب و تحقيقاتش خود را از هر نوع غرضورزي و تعصب به دور نگاه داشته است و كوشيده است زواياي تاريخ، آن چنان كه هست، بررسي كرده و روشن سازد.... در اين كتاب – «عبدالله بن سبا»- احترام علم و مذهب هر دو به طور كامل رعايت شده است». [52]
ب) استفاده فراوان از منابع اهل سنت
يكي از نكات قابل توجه در آثار علامه رويكرد و توجه ويژهي ايشان به استفاده از منابع اهل سنت و بهره جستن فراوان از آنها در تأليف آثارش ميباشد تا جايي كه حجم بسياري از اخبار موجود در تأليفات ايشان از منابع دست اول اهل سنت گرفته شده است.
ايشان يك جانبه نگري و تنها مراجعه به آثار پيروان يك مكتب را امري ميدانست كه درك درست معرفت اسلام را با مشكل مواجه خواهد ساخت؛ همان گونه كه در جايي ميگويد: « من مراجعات علمي به صحيح بخاري دارم و آراي درست آن را استنباط ميكنم، همان گونه كه به اصول كافي مراجعه و احاديث آن را دريافت ميكنم و اين گونه است كه ما ميتوانيم به راه درست معرفت اسلام دست پيدا كنيم». [53]
در حقيقت، علامه فريادگر اين حقيقت بود كه در مواجهه با هر خبر و روايتي – چه از منابع مكتب اهل بيت(ع) و چه منابع مكتب خلفا- ميبايست آن خبر را به دقت و از منظرهاي متفاوت مورد ارزيابي و دقت نظر قرار داد ؛ چرا كه ايشان صدمات جبران ناپذير ورود احاديث و اخبار جعلي و دروغين به حوزهي علوم اسلامي را دريافته بود.
علاوه براين از آنجا كه علامه اكثر آثارش را براي زدودن چهرهي تحريف و اتهام از دامان تشيع تأليف مينمود، يقيناً استفاده و ارجاع احاديث به منابع اهل سنت تأثيرات فزونتري در برداشت؛ چرا كه متأسفانه نگاه اهل سنت به منابع تشيع به گونهاي است كه استدلال بوسيلهي اين منابع به هيچ وجه آنان را مجاب نمينمود. در حقيقت؛ علامه ضرورت استدلال و محاجه را از آنچه مورد قبول اهل سنت بود براي زدودن اتهامات دروغين از مكتب اهل بيت(ع) دريافته و با استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت آنان را به قبول نتايج آثارش مجاب مي نمود.
توجه علامه به زاويهي ديد و اعتقادات اهل تسنن و رعايت آنها در آثارش به خوبي متبلور است، براي مثال ايشان در جايي مينويسد: «در صحيح مسلم و مسند احمد و مدارك معتبر ديگر مكتب خلفا روايتي وجود دارد. راوي بر اساس اين نقل، ام المؤمنين عايشه است. با وجود راويان ديگر، مننخست حديث عايشه را نقل مي كنم؛ زيرا اعتبار حديث او در نزد اهل سنت از همه راويان بيشتر است.» [54]
چگونگي گزارش و تحليل و بررسي ماجراي نازل شدن سورهي برائت نيز از توجه ويژه علامه به اين مسأله حكايت مينمايد؛ چرا كه ايشان مينويسد: «لازم به ذكر است كه تمام احاديثي كه ميخوانيم، از كتب معتبر اهل سنت است و از مصادر شيعي استفاده نمينماييم و اصولاً نيازي به اين كار نيست؛ زيرا روايات معتبر اهل سنت تقريباً همهي جوانب اين حادثه را روشن مينمايد».[55]
دكتر حامد حنفي با درك اين ويژگي مثبت در آثار علامه در اين باره مينويسد:« اين استاد محقق سعي ميكند كه همه مباحث كتاب خود را با ادلهاي كه از نوشتههاي مخالفين شيعه گرد ميآورد، اثبات كند؛ بدين ترتيب به نزديكترين راه پاي مينهد تا دشمنان شيعه را با براهيني از كلمات خودشان مغلوب نمايد».[56]
يكي ديگر از پيامدهاي استفاده از منابع اهل سنت علاوه بر جلب توجه آنان، اشاره به نمايان بودن چهرهي حق و حقيقت در منابع اهل سنت است كه علامه به خوبي آن را دريافته بود. اين واقعيتي است كه شخصيتهاي متعددي به آن اشاره نمودهاند كه ما به بيان سخن دكتر تيجاني در اين زمينه اكتفا مي نماييم، ايشان ميگويد:« سه سال طول كشيد كه رفتم و ديدم چيزي كه شيعه به ما ميگويد در كتب خود ما اهل تسنن بوده است. آنها دروغ نگفتهاند. در يكي از كتابهايم نوشتهام كه اگر برادران اهل تسنن كتابهاي خودشان را بخوانند و كتابهاي شيعه را نخوانند براي آنها كافي خواهد بود كه به حقيقت واقعي برسند. اگر كتب تشيع اجازه ورود به كشورهاي عربي و اسلامي را بگيرد تا خود مردم مطالعه و انتخاب كنند، خودشان حق را مييابند». [57]
ج) شيوهي بحث
يكي از ويژگيهاي آثار علامه ارائه موضوعات نو و بديع، روش استدلال قوي، بيان روشن و نثر بسيار سليس و روان است، به گونهاي كه ايشان در عين سادگي، آن گونه به بيان استدلالات خود ميپردازد كه مخاطب چارهاي جز پذيرش مباحث مطرح شده نداشته، به ناچار تسليم ميگردد.
در حقيقت، در نگاه تيزبين علامه، شيوهي ارائهي بحث و نحوهي استدلال از اهميت بسزايي برخوردار بود كه اين مسئله بيش از پيش زمينهي تأثيرگذاري آثار علامه را فراهم ميساخت.
او ميكوشيد تا برترين شيوه را براي ارائه بحث و آشنايي همگان با واقعيتها برگزيند. توجه علامه به اين مسئله را ميتوان از اظهار نظر ايشان دربارهي شيوهي نگارش كتاب «معالم المدرستين» دريافت؛ آنجا كه ميگويد: « من معتقدم كه از بهترين راههاي دفاع از حريم مقدس اهل بيت (عليهم السلام) همين شيوه نگارش و مباحث كتاب «معالم المدرستين» است». [58]
بيترديد، رويكرد علامه به چگونگي پيش برد مطالب، آثار ايشان را به يكي از پرارزشمندترين آثار جهان اسلام مبدل ساخته كه نه تنها در عصر حاضر، بلكه آيندگان نيز از حيات علمي ايشان بي بهره نخواهند بود.
اينك به اظهار نظر چند تن از شخصيتهاي بزرگ در ارتباط با وجود اين ويژگي در آثار علامه اشاره مينماييم.
آقاي جيمس رابسن، مستشرق معروف انگليسي، با ارسال نامهاي به علامه عسكري به جهت تحسين و تقدير از علامه به واسطهي كتاب گرانقدر «عبدالله بن سباء» مینويسد: « اين كتاب محكمترين وقاطعترين تحقيق و بررسي است كه با دقت فراوان و ديد وسيع و كيفيت انتقادي بالا انجام گرفته است... . اين بحثها براي من كاملاً قابل قبول و متقاعد كننده است و اطمينان دارم تمام كساني كه اين كتابها را با تفكر باز مطالعه كنند، قدرت بحث انتقادي را كه در آنها به كار رفته است، تحسين خواهند نمود ».[59]
شيخ محمود ابوريه از متفكران اهل سنت كه با مطالعهي كتاب عبدالله بن سباء به آيين تشيع گرويد، دربارهي اين كتاب مينويسد: « من بايد به شما بگويم اين روش عالي و نوي كه در اين كتاب پيش گرفتهايد، يك روش ابتكاري و بحث علمي و آكادمي است كه هيچ كس پيش از شما اين راه را نپيموده است. من از اعماق دل اين موفقيت را به شما تبريك ميگويم». [60]
احمد حسن هلال مصري نيز با ارسال نامهاي به علامه مبني بر گرايش به تشيع به واسطه مطالعهي آثار علامه مينويسد: به تحقيق، كتابهاي شما بينظير است و قدرت نفوذ بسياري دارد. در طريق و روش آنها اثر غريبي است درآگاه نمودن به سوي حق و شيوهي استواري است براي مدرسهي اهل بيت (عليهم السلام). [61]
سخن پاياني
بيترديد بازتاب گسترده آثار علامه و تأثيرات شگرف آن بيانگر اين حقيقت است كه اسلام در هر عصر و دورهاي به عالمان بزرگي چون ايشان نيازمند است تا عَلَم مبارزه با اتهامات دروغين و كجرويها را به دوش گرفته و پيام ارزشمند اسلام و حقايق والاي مكتب اهل بيت(ع) را در تمامي جهان طنين انداز نمايد.
در حقيقت مرحوم علامه سيد مرتضي عسكري نشان داد كه مي توان يك تنه به جنگ تحريفات و انحرافات ديني رفته، مسير هدايت را پيش روي هزاران هزار انسان ديگر قرار داد.
به اميد روزي كه پيام والا و ارزشمند اسلام در تمامي جهان، تشنگان زلال معرفت الهي را سيراب نمايد.
فهرست منابع و مآخذ
كتابها
1. عسكري، مرتضي، در راه وحدت، ترجمه و نگارش سردارنيا. واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، زمستان 1361.
2. شيخ معتصم، سيد احمد، حقيقت گمشده، ترجمهي سيد محمدرضا مهري، بنياد معارف اسلامي قم، چاپ اول، زمستان 1377.
3. عسكري، مرتضي، عبدالله بن سباء و ديگر افسانههاي تاريخي، ترجمه احمد فهري زنجاني، محمدصادق نجمي و هاشم هريسي، مجمع علمي اسلامي، چاپ چهارم، 1370.
4. عسكري، مرتضي، دورالائمة في احياء السنة، اعداد القبة الثقافية، 1416ق.
5. رضوي، سيدمرتضي، گفت و شنود با مردان انديشه در قاهره، ترجمه ابوذر بيدا، مكتبة النجاح، تهران، چاپ اول، 1362.
6. كتاب گفتمان مهدويت، سخرانيهاي گفتمان اول و دوم، سخنراني علامه عسكري، بوستان كتاب قم، 1381.
7. عسكري، مرتضي، نقش عايشه در تاريخ اسلام، ترجمه عطاء الله سردارنيا، مجمع علمي اسلامي، چاپ پنجم، 1371.
8. عسكري، مرتضي، نقش ائمه در احياء دين، مجمع علمي اسلامي، چاپ دوم، 1370.
9. عسكري، سيد مرتضي، ولايت علي در قرآن كريم و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)، مركز فرهنگي انتشاراتي منير، چاپ سوم، 1382.
10. عسكري، سيد مرتضي، يكصد و پنجاه صحابي ساختگي، ترجمه ع. م. سردارنيا، مجمع علمي اسلامي، چاپ دوم، 1367.
مجلات و روزنامهها
نشريه اخبار شيعيان شماره دهم.
نشريه انديشه صادق، شماره دهم.
نشريه ايران، مورخ 17/6/78.
مجله پژوهش و حوزه، شماره نهم، بهار 1381.
مجله علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.
نشريه راه مردم، مورخ 7/4/79.
روزنامه خراسان، دوشنبه دوم مهر، 1386.
مصاحبهها
مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.
مصاحبه با دكتر وكيلي، شهريور 86.
مصاحبه با دكتر تيجاني در سيماي جمهوري اسلامي ايران، برنامه ماه عسل، 27 رمضان، سال 1386.
اينترنت
سايت ايسنا، خبرگزاري دانشجويان ايران، كد خبر 14966-8606
سايت تبيان، مورخ 28/6/86.
خبرگزاري فارس، مهر 86.
خبرگزاري قرآني ايران.
[1] - عسكری، سید مرتضی، یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، ترجمة عطاء محمد سردارنیا، 1/20- 26.
[2] - مجلة علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.
[3] - ر.ک : نقش عایشه در تاریخ اسلام، ترجمة عطاء الله سردارنیا، ص5 و 10.
[4] - علامه عسكری، ترجمه عبدالله بن سباء،1/14.
[5] - همان،1/12.
[6] - رضوی، سید مرتضی، گفت و شنود با مردان اندیشه در قاهره، ص22-29.
[7] - مجله علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.
[8] - علامه عسكری، ولایت علی (ع) در قرآن کریم و سنت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم)، ص23-24.
[9] - اینترنت، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، کد خبر 14966- 08606
[10] - مجله علوم حدیث، شماره 20 تابستان 1380، ص84.
[11] - در بخش دوم همین مقاله به بررسی این ویژگیها خواهیم پرداخت.
[12] - روزنامۀ خراسان، دوشنبه دوم مهر 1386.
[13] - مجلة علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.
[14] - روزنامۀ خراسان، دوشنبه دوم مهر 1386.
[15] - علامه عسكری، در راه وحدت، ترجمه و نگارش سردارنیا.
[16] - عسكری، سید مرتضی، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ترجمه سردارنیا، نجمی و هریسی، جاودان،1/ 34-36.
[17] - مجله اخبار شیعیان، شماره 10 .
[18] - گفتگو با علامه عسكری، نشریه راه مردم، 7/4/79.
[19] - برای نمونه میتوان به تأسیس "مجمع علمی اسلامی" برای نشر آثار توسط علامه و نیز آزاد گذاردن نشر و چاپ آثار علامه توسط خودشان اشاره داشت.
[20] - نشریه اخبار شیعیان، شماره 10، ص6.
[21] - مصاحبه با آقای کاظمی، شهریور 86.
[22] - مصاحبه با علامه عسكری، مجلۀ علوم حدیث، شماره دوم، تابستان 1380.
[23] - علامه عسكری، عبدالله بن سبا، ترجمه آقایان: زنجانی، نجمی، هریسی، 1/19.
[24] - مصاحبه با علامه عسكری، نشریه اخبار شیعیان، شماره دهم.
[25] - مصاحبه با آقای کاظمی، شهریور 86.
[26] - علامه عسكری، عبدالله بن سباء، ترجمه: زنجانی، نجمی، هریسی،1/10.
[27] - مصاحبه با علامه عسكری، مجلۀ علوم حدیث، شماره 20، تابستان 1380.
[28] - مجله پژوهش و حوزه، سال سوم، شماره نهم، بهار 1381، ص63.
[29] - همان.
[30] - علامه عسكري، ولايت علي در قرآن كريم و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)، ص21.
[31] - همان، ص15.
[32] - نشريه ايران، مورخ 17/6/78.
[33] - شيخ معتصم سيد احمد، حقيقت گمشده، ترجمه سيد محمد رضا محوي، ص34.
[34] - ولايت علي در قرآن كريم و سنت پيامبر «صلي الله عليه و آله وسلم»، ص13.
[35] - مجله پژوهش و حوزه، سال سوم، شماره 9، بهار 1381.
[36] - نشريه انديشه صادق، شماره 10.
[37] - نشريه ايران، مورخ 17/6/78.
[38] - عسكري، مرتضي، دور الائمة في احياء السنة، ص51.
[39] - نقل از سخنان احمد عابدي عسكري، اينترنت، خبرگزاري فارس، مهر 86.
[40] - نشريه اخبار شيعيان شماره 10.
[41] - اينترنت، سايت بازتاب.
[42] - اينترنت، سايت تبيان، مورخ 28/6/86.
[43] - مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.
[44] - نشريه اخبار شيعيان، شماره دهم.
[45] - مصاحبه با دكتر وكيلي، شهريور 86.
[46] - مجله علوم حديث، شماره دوم، تابستان 1380.
[47] - ذكر اين نكته لازم است كه اين مسئله به علت ضعف آثار ساير علماي شيعه نبوده و در ادامهي مقاله به بررسي اين عوامل اشاره خواهد شد.
[48] - زيرا متأسفانه اكثر كساني كه در اين زمينه دست به قلم شده اند، نتوانستهاند بر تعصبات كور خود غلبه نمايند.
[49] - عسكري، سيد مرتضي، احاديث ام المؤمنين عايشه، ترجمه عطاء الله سردارنيا.، 1/371.
[50] - مصاحبه با آقاي كاظمي، شهريور 86.
[51] - نامه دكتر حامد حنفي به علامه عسكري، ر.ک: به نقش عايشه در تاريخ اسلام، ترجمه عطاء الله سردارنيا،1/ 22.
[52] - ر.ک: همان، 1/ 22.
[53] - روزنامهي خراسان، دوشنبه دوم مهر، 1386.
[54] - علامه عسكري، نقش ائمه در احياء دين،1/ 217.
[55] - همان.
[56] - علامه عسكري، عبدالله بن سباء، ترجمة: فهري زنجاني، نجمي، هريسي،1/12.
[57] - مصاحبه با دكتر تيجاني در سيماي جمهوري اسلامي ايران، برنامه ماه عسل، 27 رمضان، سال 1386.
[58] - سخنراني حجت الاسلام و المسلمين دري نجف آبادي، سايت خبرگزاري قرآني ايران.
[59] - ر.ک: يكصد و پنجاه صحابي ساختگي، ترجمه عطاء الله سردارنيا، 3/13.
[60] - عسكري، مرتضي، عبدالله بن سباء، ترجمه زنجاني، هريسي، نجمي، ج1.
[61] - عسكري، مرتضي، دورالائمة في احياء السنة، ص52.