کد خبر: ۱۶۵۴۲
تاریخ انتشار: 02 اسفند - 1397 11:36
اختصاصی
یکی از مسائلی که در ایجاد محتوای دین جدید بدان توجه می شود، آموزه های مشترک است.

به گزارش فرقه نیوز: دین جدید هر چه باشد، ناگزیر باید عناصر مشترک ادیان را در خود داشته باشد تا مقبولیت جهانی پیدا کند و مردم آن را جایگزینی برای دین اصلی خود بدانند. هم چنین لازم است آموزه هایی سازگار و بلکه مفید به حال نظام سرمایه داری و تمدن جدید داشته باشد، تا بتواند اهداف مورد نظر را تأمین و ضرورت های تداوم این تمدن را برآورده سازد.[1] یکی از مسائلی که در ایجاد محتوای دین جدید بدان توجه شد، آموزه های مشترک بود. آنها می بایست آموزه های ادیان و فرق را بررسی می کردند و مشترکات آن را پیدا می کردند تا بتوانند بر اساس آن آموزه هایی را طراحی کنند که مدافعه نداشته و تمام ادیان نیز آن را بپذیرند. روشن است که آموزه هایی مورد توجه قرار می گرفت که در راستای اهداف دین جدید باشد.

مشترکات ادیان و فرق

یک: مهربانی و رحمت

يكي از شيرينترين و دلپذيرترين مفاهيم و واژه هاي زندگي بشر است. دوست داشتن و محبوب بودن، هر دو مورد علاقه، محبوب و مطلوب انسان هاست. مهرورزي، نه تنها در روابط انساني داراي ارزش است، بلكه ريشه در مهرورزي الهي دارد. انسان و جهان مرهون و مديون مهرورزي خدا هستند و بدون رحمت الهي، نه مخلوقي وجود دارد و نه خلقتي، نه پيامآوري ظهور ميكند، نه كتابي از آسمان نازل ميگردد و نه انسان، راهي به سوي زندگي مييابد. خداوند، كانون مركزي همه رحمتها، محبتها و مهرورزيهاست و آفرينش، ريشه در رحمت و مهرورزي خدا دارد. او هم بهترين حبيب است و هم بهترين محبوب؛ هم رحيم است و هم رحمان.

خلقت، آيتي از مهرباني خداست و رسالت، شاهدي ديگر بر مهربانيهاي او و نزول قرآن كريم و ديگر كتابهاي آسماني، نشانههاي رحمت عام او ميباشند كه زمينه را براي بهرهگيري از رحمت خاص الهي فراهم ميآورند. از این رو محبت و مهر ورزی یکی از نیازهای فطری بشر به شمار می رود و گم شده بشر امروز است. اگر بتوان بر این امر مسلط شد و مهربانیت را ترویج داد، خواهید توانست احساسات انسان ها را مدیریت کنید. این همان چیزی است که عرفان های نوظهور به دنبال آن هستند، و تلاش می کنند آموزه های خود را بر محور محبت و مهربانی قرار دهند.

مهربانی و رحمت یکی از مشترکات تمام ادیان است. و از آن جهت که نیاز بشرِ دور افتاده از محبت نیز هست، مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که آن را در مقابل ابعاد قهرآمیز و مبارزه جویانه ادیان قرار داد. هر دینی که بر جنبه مبارزه و برخوردهای قهر آمیز تأکید می کرد به بهانه مهربان نبودن و رحمت نداشتن به حاشیه کشانده می شد. در این میان بیشتر هجمه به دین اسلام شد و اسلام هراسی به عنوان یکی از اهداف در دستور کار قرار گرفت. این در حالی اتفاق می افتاد که مهربان ترین و رحمانی ترین دین، دین اسلام است، تا جایی که پیامبر اسلام(صل الله علیه و آله) برای تکمیل کردن مکارم اخلاق مبعوث شد که از مصادیق روشن آن گسترش رحمت و مهربانی در میان انسان هاست. در اسلام بیش از آنکه به احکام و شرعیات تأکید شود به اخلاقیات، مهربانی و رحمت تأکید شده است. در مقابل اسلام دین مسیحیت به عنوان دینی مهربان و همراه با رحمت معرفی شد. به هر روی بخشی از مشترکات ادیان که بیشتر ماهیت اخلاقی داشت، از دیگر بخش ها جدا شد و در ساختار دین جدید قرار گرفت.

باید دانست، دین نوین که سنگ رحمت و مهربانی را به سینه می زند، برای رسیدن به حقیقت نیست بلکه معتقد است خطایی که تاکنون زندگی را به تباهی و سیاهی کشیده، حق جویی بوده است.

در دین نوین جهانی چنین تلقین می شود که حق باوری و اعتقاد راسخ به حقیقت ثابت، عامل تعصّب، ستیز، نزاع، آشوب و رنج است. و اگر همه در پی کام جویی باشند، بدون این که نگرانی حق و حقیقت را در دل بپرورند، به راستی کامیاب خواهند شد. حق جویی، اضطراب، تنفر، جنگ، خشونت، رنج و هزاران مشکل ایجاد می کند، در حالی که با کام جویی، صلح و صفا و عیش و عشرت و خوشی و بهشت پدید می آید. بنابراین کامیابی با حق و حقیقت به دست نمی آید، بلکه این حق و حقیقت است که با کامیابی به دست می آید. از دل چنین تلقینی این اندیشه زاده شد، اهمیّتی ندارد یک دین یا مکتب معنویت گرا چه می گوید، مهم این است که بتواند آنچه را که بشر می خواهد و بدان نیازمند و محتاج است ایجاد نماید.

دو: شکوفایی معنوی

انسان نمی تواند بدون معنویت دوام آورد. تمدّن منهای معنویت برای بشر همانند خشکی برای ماهی است که زندگی در آن محال است. انسان معاصر، با گذشت چند قرن معنویت ستیزی، امروز، تشنه وآشفته، همچون قحطی زدگان به سنّت های معنوی و ابعاد عرفانی ادیان پناه آورده و هرکس بخشی از آن را برگرفته وگروهی را گرد خویش آورده است. تمدّن جدید در قرن بیستم وضعیت بسیار ناپایداری را تجربه کرده است. از این رو، طراحان دین جهانی و نیروهای سلطه گر آن، تصمیم گرفتند که نقطه ی ضعف سلطه گری خود را که روی خرابه های معنویت و دین بنا شده بود، به نقطه ی قوّت خویش تبدیل کنند. به این منظور، به نتیجه رسیدند که برای ترمیم و تقویت استیلای خود از معنویت بهره برداری کنند؛ زیرا معنویت ویژگی های بسیار مناسبی دارد:

ü نخست آن که، ابزار جذّابی است که افکار عمومی هم با آن موافق است.

ü دوم آن که، شامل موضوعاتی است که تمام ابنای بشر در طول تاریخ، به آن دلبستگی داشته و دارند و می تواند زمینه ساز مقبولیت سلطه ای فرا فرهنگی و جهانی باشد.

ü سوم آن که، در قیاس با گذشته ی معنویت ستیز تمدّن غرب، تحوّل و تنوّع رضایت بخشی را برای اهالی تمدّن غرب ایجاد می کند. از همین رو، به فکر طراحی جریان ها و فرقه های معنویت گرایی افتادند که در گستره ای وسیع و تنوّعی جذّاب، مردم را برای مدّت زیادی سرگرم سازد.

از این جهت رشد و شکوفایی معنوی که از دیگر مشترکات ادیان به شمار می رود، در دین نوین جهانی مورد توجه قرار گرفت. اما تعریف آن دستخوش تغییر شد. در دین جهانی، معنویت: همان خوشی و آرامشی است که تاکنون بشر به خطا آن را در دین داری، اعتقادات مذهبی می جست، در حالی که این معنویت در درون او وجود داشت و او به سادگی می توانست با کنار گذاشتن همه ی دغدغه ها، افکار، تعصّبات و اعتقادات به آن برسد. بنابراین معنویت یک امر دورنی است و ربطی به دین و مذهب ندارد.

در این دین، معنویت، جوهره ی اصیل خود که سرشار از معرفت و شعور متعالی است خالی شده است؛ اگر چه کلماتی نظیر شعور، آگاهی و بینش همواره در آنها تکرار می شود. حقیقت این است که تمام کارکردهای به ظاهر مطلوب این معنویت در تأمین شادی و آرامش در راستای کارکرد نهایی تثبیت نظام سلطه گری موجود در جهان و منصرف کردن بشر از ضعف ها و زجرهای تمدّن تهی غرب است. این معنویت با پیش رو گذاشتن پاسخی پوچ به نیاز بنیادین حیات بشر، تنها، هدفی محافظه کارانه در راستای حفظ وضع موجود را دنبال می کند. معنویت های امروزی، نوعی سرگرمی برای سلطه پذیران است تا نسبت به شرایط سرشار از ستم و تباهی و فساد احساس بهتری پیدا کنند و این اوضاع غیر انسانی و غیر الهی برایشان تحمل پذیرتر شود.

در دین نوین جهانی، انسان در رشد معنوی می تواند تا آنجا پیش برود که به جایگاه خدایی برسد و بشود خدا. در واقع انسان با رشد معنوی خدای نهفته درون خود را بیدار می کند. برای تبیین و ایجاد جایگاه مناسب در دین جدید، مذاهبی مانند بودا و اکنکار مورد توجه قرار گرفت، تا جایی که رهبران بودا به عنوان رهبران معنوی جهان معرفی شدند.

در عرفان اکنکار جایگاه انسان خدایی، بسیار پر رنگ است. در اکنکار اعتقاد بر این است که انسان می تواند خدا شود و به درجه سوگماد برسد. این اعتقاد بر خلاف آموزه های دین اسلام است. انسان در عرفان اسلامی می تواند به قرب الهی برسد اما نمی تواند خدا شود.

سه: دنیا و امور دنیایی

توجه به دنیا و امور دنیایی از مشترکات دیگر ادیان است که بسیار مورد توجه دین جهانی قرار گرفت. انسان محوری و لذت طلبی از اهداف غرب در تولید دین نوین جهانی است. توجه دادن انسان به این دنیا و محور قرار دادن نیازهای این دنیایی، در اندیشه های افراد سرشناس فراوانی ترویج شد. نویسندگانی مانند برایان ترسی، وین دایر، اکهارت توله، انتونی رابینز و ... در همین راستا آثار فراوانی وارد بازار نشر کردند. آنچه در آثار این نویسندگان مورد توجه قرار گرفته، این است که انسان را محصور نیازهای دنیایی کنند. از عناوین آثار این نویسندگان به خوبی به این امر پی خواهید برد. میلیونرهای یک شبه، راز موفقیت، خود واقعی، چگونه پولدار شوید، پدر پولدار پدر بی پول، قورباغه ات را قورت بده، راز و ... عناوین برخی از این آثار است.

بسیاری از فراعلم ها و اندیشه های فراروانشناسی، در همین راستا عمل می کنند. هدف تولید محتوا برای دین نوین جهانی است. دینی که نباید مخاطبینش را هیچ گاه از این دنیا فراتر ببرد. بسیاری از عرفان های نوظهور و جنبش های نوین معنوی، از انرژی و نیروی کیهانی و نظریه کوانتوم استفاده می کنند و می کوشند نیروی خلاق هستی، یا به عبارتی خدا را به معنای همین انرژی کیهانی در نظر بگیرند. نیرو یا شعور سیالی که بر اساس تئوری های متافیزیکی، هرکس از درون خود با آن مرتبط است و با قدرت و فعال کردن قانون جذب یا استفاده از قانون انعکاس، می تواند از آن استفاده کند. این گونه گفته می شود که نتیجه ارتباط با این خدای جدید که نیروی بی کران و شعور نامحدود هستی تصور می شود، نوعی مثبت نگری و بر انگیختن هیجانات مثبت نظیر عشق، آرامش، شادمانی، موفقیت و امید است.



[1] . به سوی یک دین جهانی، حمید رضا مظاهری سیف، ص90.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار