کد خبر: ۲۰۵۳
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
از جمله اشكالاتي كه گاه و بيگاه از ناحيه گروه ها و فرقه هاي سكولار بخصوص طرفداران انجمن حجتيه بر ضد نظريه ارزشمند «ولايت فقيه» وارد مي شود اين است كه: چرا آيت الله العظمي بروجردي (ره) كه بزرگترين مرجع تقليد زمان خويش بودند و از قدرت و جايگاه والاي مردمي برخوردار بودند، در مقابل رژيم پهلوي قيام نكرده و حكومت اسلامي تشكيل ندادند، ولي امام خميني (ره) دست به اين اقدام زدند...
 انجمن حجتیه و شبهه ای بر ولایت فقیه/اشتباه آيت الله بروجردي يا امام خميني؟!!

فرقه نیوز-بخش انجمن حجتیه، از جمله اشكالاتي كه گاه و بيگاه از ناحيه گروه ها و فرقه هاي سكولار بخصوص طرفداران انجمن حجتيه[1] بر ضد نظريه ارزشمند «ولايت فقيه» وارد مي شود اين است كه: چرا آيت الله العظمي بروجردي (ره) كه بزرگترين مرجع تقليد زمان خويش بودند و از قدرت و جايگاه والاي مردمي برخوردار بودند، در مقابل رژيم پهلوي قيام نكرده و حكومت اسلامي تشكيل ندادند، ولي امام خميني (ره) دست به اين اقدام زدند و ضمن قيام بر عليه رژيم شاهنشاهي تئوري «ولايت فقيه» را اجرا نمودند؟

و معمولا همراه اين شبهه دو سئوال زير هم مطرح مي گردد:

اولاً: آيا اين دو روش متضاد و متقابل با يكديگر نيست؟

ثانياً: كدام يك از اين دو روش صحيح است؟ روش آيت الله بروجردي يا حضرت امام خميني(ره) يا واضح تر اينكه؛ كداميك از اين دو مرجع تقليد اشتباه كرده اند؟

براي جواب به اين اشكال ابتدا بايد به چند نكته تاريخي اشاره نمود؛

حضرت آيت الله بروجردي(ره) در سال 1254 ش متولد و در سال 1325 ش بعد از ارتحال سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) به مرجعيت رسيدند و در فروردين 1340 نيز از دنيا رفتند.

در واقع مرجعيت ايشان پنج سال بعد از به حكومت رسيدن محمد رضا شاه در شهريور 1320 بوده است و ايشان 15 سال بعد از مرجعيت از دنيا رفته اند.

اما اولين اقدامات صريح مخالف با اسلام محمد رضا پهلوي، در دي ماه 1340 يعني 9 ماه پس از ارتحال حضرت آيت الله بروجردي(ره) صورت گرفت. همان اقداماتي كه  هيأت حاكمه و مطبوعات آمريكا از آن  به «انقلاب سفيد» يا «انقلاب شاه و مردم» ياد نموده و آن را ستودند. حتي در بيستم بهمن همان سال، «چستر پاولز» ـ مشاور كندي در امور آسيا و آفريقاـ بعنوان اعلام حمايت امريكا از تصويب قانون اصلاحات ارضي به تهران سفر كرد. و در واقع اين اقدام محمد رضا، مقدمه اي بود براي اقدامات ضد ديني ديگر.

انقلاب سفيد محمد رضا در واقع طرحي بود كه مفاد آن شامل؛ الغای رژیم ارباب رعیتی، ملی کردن جنگلها، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش بود.

اما مرحله بعدي اين اقدامات بعد از سفر محمد رضا به آمريكا در سال 1341 صورت گرفت. محمد رضا كه در زمان حيات آيت الله بروجردي به خود جرأت مقابله با دين را نمي داد، پس از ارتحال ايشان كه ديگر قدرتي براي حوزه و مرجعيت قائل نبود، اقدامات خويش را در راه مقابله و تضاد با دين شروع نمود، وي ابتدا نخست وزير خودش اميني را كه تنها يك سال از نخست وزيريش گذشته بود، بركنار نمود و امير اسدالله عَلَم را بعنوان نخست وزير معرفي نمود.

البته خود محمد رضا در اصل اين طرح (مبارزه صريح و آشكار با قوانين دين) نقشي نداشت. اين طرح توسط آمريكا ريخته شده بود و قرار بود اسدالله عَلَم مجري آن باشد، اما زماني كه محمد رضا از آن با خبر شد، بخاطر نگراني از تاج و تخت خويش و ترس از اينكه اسدالله عَلَم جاي او را بگيرد، در سفري - غير برنامه ريزي شده- به آمريكا، آمادگي خويش را براي اجراي اين طرح اعلام نموده و رضايت آمريكا را براي اجراي اين طرح توسط خودش جلب نمود ولي شرط آمريكا نخست وزيري اسدالله عَلَم بود.

تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي جزء نخستين اقدامات كابينه اسدالله عَلَم بود كه نقش آمريكا در تصويب اين لايحه كاملا روشن است. اين لايحه در 14 مهر 1341 از تصويب كابينه امير اسدالله عَلَم گذشت و مطبوعات در 16 مهر آن را منتشر كردند.

لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي چه بود؟

درمتمم قانون اساسی مشروطیت و در اصول 91 و 92، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی با شرایط خاصی پیش بینی شده بود. آیین نامه اجرایی آن نیز در همان مجلس (شورای ملی اول) به تصویب رسید، اما به دلایلی هنوز اجرا نشده بود. بر اساس آیین نامه ی اجرایی مصوب مجلس در زمان مشروطیت، انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان باید دارای سه شرط زیر باشند:

1. باید متدین به دین حنیف اسلام باشند و فساد عقیده نداشته باشند.

2. هنگام سوگند باید به قرآن مجید سوگند یاد کنند.

3. طایفه زنان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.[2]

مطبوعات در شانزدهم مهر 1341 اعلام كردند كه در دولت لايحه جديدي به تصويب رسيده است كه شرايط فوق از آن برداشته شده است و متن لايحه مصوب جديد در روزنامه ها درج گرديد.

به موجب اين مصوبه كه در غياب مجلس، حكم قانون داشت، به زنان حق رأي داده مي‌شد و از شرايط انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان ، قيد سوگند به قرآن حذف مي‌شد و افراد مي‌توانستند با هر كتاب آسماني مراسم تحليف را به جاي آورند.

محمد رضا با اين تير دو نشانه را هدف گرفته بود: اول مخالفت صريح و روشن با اسلام و احكام آن و دوم، دموكراتيك نشان دادن رژيم خويش و سوء استفاده از زنان و تقابل آنان در مقابل دين و روحانيت.

برخورد حضرت امام:

امام ضمن مشورت با برخي از مراجع تقليد با ارسال تلگرافي براي محمد رضا [3]و اسدالله علم[4] خواستار لغو اين لايحه شد.

محمد رضا و دولت براي اين تلگراف ها اهميتي قائل نشدند، لذا حضرت امام ضمن سخنراني در درس خارج خود براي طلاب حوزه علميه در تاريخ 14 آبان 1341 [5]در تاريخ 15 آبان 41 دو تلگراف ديگر به محمد رضا[6] و اسدالله علم [7]ارسال و با تعابير سنگين تري، خواستار لغو اين لايحه گرديد.

البته امام به ارسال اين تلگراف ها اكتفا ننمودند و در سخنراني ها و پيام هاي متعدد پرده از اين نقشه شوم استعمار برداشتند. شاه و دولت كه با سدي محكم و غير قابل تصور به نام امام خميني و حوزه علميه برخورد نموده بود، ابتدا با حيله و نيرنگ و سپس با تهديد در صدد عقب راندن آنان شد ولي با بالا گرفتن اعتراضات و حمايت مردم در يك عقب نشيني تاكتيكي در يك ماه و نيم پس از تصويب اين لايحه (هفتم آذر 1341) آن را در دولت لغو نموده و خبر لغو را اين بار نه از طريق رسانه ها، بلكه فقط باچند تلگراف به مراجع قم - به استثناي امام رساندند.-[8] اما حضرت امام (ره) كه اين اقدام دولت را كافي نمي دانست، ضمن ارسال نامه به برخي مراجع و نهي آنان از انتشار اين مطلب[9] اظهار نظر خودشان را منوط به اعلام لغو از طريق رسانه هاي گروهي نمودند. با اين فشار از ناحيه حضرت امام(ره)  دولت در تاريخ دهم ديماه 1341، مجبور به اعلام لغو اين لايحه توسط دولت در روزنامه هاي عصر تهران شد. پس از اين اقدام، امام (ره) ضمن ارسال تلگراف تشكري به مردم از آنان خواست تا با هوشياري بيشتر مراقب اوضاع باشند.[10]

محمد رضا در صدد جبران اين شكست، براي تثبيت انقلاب سفيد خود و اصول ششگانه آن اعلام نمود كه انقلاب سفيد را در ششم بهمن ماه هماه سال به رفراندوم خواهد گذاشت تا مردم به آن راي دهند. با اين كار در واقع مي خواست، نظرات خويش را با زبان مردم بگويد و ملت را در مقابل روحانيت قرار دهد.

علما با فرستادن حاج آقا روح الله كمالوند، از علماء برجسته خرم آباد به دربار و گفتگو با محمد رضا، مراتب اعتراض خويش را به وي اعلام داشتند ولي محمد رضا كه شكست سختي در جريان لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي از حوزه علميه و حضرت امام(ره) دريافت كرده بود، با بي اعتنايي به نظر علماء، عزم خويش را براي اجراي رفراندم جزم نمود.

از اين طرف حضرت امام (ره) نيز با عدم عقب نشيني از مواضع خويش مخالفت خود را با اين رفراندم صراحتاً اعلام نمودند. ايشان ابتدااً مراتب اعتراض خويش را توسط سليمان بهبودي[11] به محمد رضا اعلام نمودند و با عدم توجه محمد رضا، به اشكال مختلف، مخالفت خويش را با اين امر اظهار نمودند.

ايشان در جواب استفتاء [12]برخي از متدينين تهران، پرده از ماهيت اين رفراندم برداشته[13] و آن را تحريم نمودند.

با انتشار اعلاميه تحريم اين رفراندم توسط حضرت امام (ره) و برخي ديگر از علماء، مخالفت هاي مردمي و تظاهرات بر عليه رژيم شاه شروع گرديد و دولت در صدد سركوبي تظاهرات برآمد.

دو روز قبل از رفراندم (4 بهمن 1341) شاه در اقدامي سياسي به قم مسافرت نمود. حضرت امام (ره) با آگاهي از نيت شوم شاه، استقبال از او را تحريم نمودند و شاه با عدم استقبال مردم، شكست ديگري را متحمل شد. و بالاخره در (6 بهمن 1341) رفراندم فرمايشي انقلاب سفيد صورت گرفت و طبق اعلام دولت با 000/600/5 راي موافق به تصويب مردم رسيد.

روز بعد از رفراندم مصادف بود با روز اول ماه مبارك رمضان. امام (ره) در اقدامي بديع و نو پيشنهاد تعطيلي برنامه هاي اختصاصي ماه رمضان را ارائه فرمودند كه با استقبال مردم روبرو گرديد، هر چه اين اعتصاب با خيانت برخي از متحجرين و قشري بين ها شكسته شد.

در همان ايام شاه با سخنراني جنجالي در پايگاه هوايي دزفول اعلان مبارزه و جنگ بر عليه حوزه علميه نمود و حتي روحانيون مبارز را به مرگ تهديد نمود.[14] از اين سخنراني شاه مي توان بعنوان اعلان رسمي دشمني با روحانيت و دين ياد كرد و اين سخنراني در واقع دستور سختگيري شديد بر حوزه علميه و ايجاد خفقان بخصوص در محيط هاي ديني بود و اين خود مقدمه اي براي اوج گيري مبارزات متدينين به رهبري حضرت امام (ره) بود.

در 22 اسفند 1341 امام (ره) طي پيامي به علما و روحانيون عيد آن سال را عزاي عمومي اعلام فرمودند.[15]

اما دوم فروردين سال 1342 مصادف با 25 شوال كه سالروز شهادت امام صادق (ع) بود، يادآور يكي از تلخ ترين فجايع تمام تاريخ ايران است.

در اين روز نظاميان با ورود به مدرسه فيضيه با سلاح گرم به عزاداران و سوگواران و طلاب حوزه علميه حمله نمودند و با به خاك و خون كشيدن آنان عده اي از آنان به شهادت رساندند و كتاب ها و وسايل شخصي آنها را به آتش كشيدند.

حضرت امام در پيامي به علماء تهران از حمله نظاميان چنين ياد مي كنند:

« حمله كماندوها و مأمورين انتظامىِ دولت با لباس مبدل و به معيت و پشتيبانى پاسبانها به مركز روحانيت خاطرات مغول را تجديد كرد. با اين تفاوت كه آنها به مملكت اجنبى حمله كردند، و اينها به ملت مسلمان خود. و روحانيون و طلاب بى‏پناه. در روز وفات امام صادق- عليه السلام- با شعار «جاويد شاه» به مركز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار حمله ناگهانى كردند؛ و در ظرف يكى دو ساعت تمام مدرسه فيضيه، دانشگاه امام زمان- صلوات اللَّه و سلامه عليه- را با وضع فجيعى، در محضر قريب بيست هزار مسلمان، غارت نمودند؛ و دربهاى تمام حجرات و شيشه‏ها را شكستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمين افكندند. دستها و سرها شكسته شد. عمامه طلاب و ساداتِ ذريه پيغمبر را جمع نموده آتش زدند؛ بچه‏هاى شانزده- هفده ساله را از پشت بام پرت كردند؛ كتابها و قرآنها را- چنانكه گفته شده- پاره كردند.[16]

و در همان پيام حضرت امام (ره) تقيه را حرام اعلام نموده و فرمودند:

«حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با اين احتمال، تقيه حرام است؛ و اظهار حقايق، واجب وَ لو بَلَغَ مَا بَلَغَ».[17]

و اين مقدمه اي بود براي قيام 15 خرداد 42 كه به دست عمال بهايي رژيم پهلوي و در رأس آنان سپهبد پرويز خسرواني، رئيس ژاندارمري مركز سركوب گرديد. از اين جريان كه ياد آور ظلم امويان و يزيديان بود، به حق مي توان بعنوان كربلاي ايران ياد نمود.

اما جواب شبهه:

حال با اين توضيح طولاني، يك بار ديگر به شبهه مطروحه باز مي گرديم «چرا آيت الله العظمي بروجردي (ره) كه بزرگترين مرجع تقليد زمان خويش بودند و از قدرت و جايگاه والاي مردمي برخوردار بودند در مقابل رژيم پهلوي قيام نكرده و حكومت اسلامي تشكيل ندادند، ولي امام خميني (ره) دست به اين اقدام زدند و ضمن قيام بر عليه رژيم شاهنشاهي تئوري «ولايت فقيه» را اجرا نمودند؟»

با يك نگاه به صدر اسلام، دقيقاً تكرار تاريخ را مي توان مشاهده نمود؛ اميرالمؤمنين (ع) در سال 40 ق به شهادت رسيدند، در سال 50 ق امام حسن مجتبي (ع) به شهادت رسيدند و در اين مدت ده سال (بين سالهاي 40 و 50 ق) را با صلح با معاويه سپري نمودند. از سال 50 تا سال 60 (سال فوت معاويه)، امام حسين(ع) نيز با معاويه در حال صلح بودند، اما چه شد كه به يكباره سياست امام حسين(ع) در سال 61 دگرگون شده و با يزيد به مبارزه برخواستند؟

جواب كاملاً مشخص است؛ معاويه با تمام عنادي كه با اسلام و احكام آن داشت، هيچ گاه به صورت علني و آشكار به مبارزه با احكام اسلامي نپرداخت و علي الظاهر خود نيز به آن پاي بند بود ولي يزيد يكباره و بصورت آشكارا و علني بناي مخالفت با احكام الهي را گذاشت، از اين رو حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) نيز، سياست مخالفت آشكار و علني را در پيش گرفتند.

دقيقاً اين تغيير را در سياست هاي محمد رضا پهلوي به خوبي مي توان مشاهده نمود. او تا قبل از سال 40 و در زمان حيات حضرت آيت الله بروجردي (ره)، با توجه به قدرت فوق العاده و نفوذ ايشان به خود جرأت مخالفت علني با احكام دين را نمي داد ولي با ارتحال ايشان ميدان را براي مبارزه با اسلام مهيا ديد و با انقلاب سفيد و تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در صدد مبارزه روشن و آشكار با اسلام بر آمد غافل از اينكه مرجعيت و روحانيت اصيل و مردم مسلمان، همواره در راه دفاع از دين آماده و جان بركفند.

امام خميني(ره) نيز با تغيير سياست رژيم پهلوي، سياست خويش را تغيير داده، ابتدااً با زبان نرم و ليّن و سپس با تهديد و بعد هم با قيام مانند جد خويش به مقابله با اين مبارزه با دين برخواستند و البته اين بار با مقاومت مردم ايران و تبعيت از رهبري ديني، نتيجه اي غير از نتيجه قيام امام حسين (ع) كه با بي وفايي مردم كوفه به شهادت امام حسين (ع) منجر شد، رقم خورد و قيام مردم در سال 1357 منجر به شكل گيري حكومت ديني گرديد.

با اين توضيح دو سئوال بعد هم روشن مي گردد كه:

اولاً: آيا اين دو روش متضاد و متقابل با يكديگر نيست؟

ثانياً: كدام يك از اين دو روش صحيح است؟ روش آيت الله بروجردي يا حضرت امام خميني(ره) يا واضح تر اينكه؛ كداميك از اين دو مرجع تقليد اشتباه كرده اند؟»

همانگونه كه نمي توان گفت؛ امام حسن (ع) يا امام حسين(ع) در اتخاذ سياست خويش در برابر بني اميه اشتباه كرده اند، نمي توان اتخاذ اين دو سياست را از ناحيه آيت الله العظمي بروجردي(ره) و حضرت امام(ره) اشتباه ناميد و اصولا اين دو روش تضاد و تقابلي با يكديگر نداشته و دو روي سكه سياست ديني هستند.

و سخن آخر اينكه؛ در همان زماني كه امام خميني(ره) مانند جد بزرگوارشان سيدالشهداء(ع) تقيه را در مقابل يزيد زمان جائز و روا نمي دانستند، گروه هايي من جمله انجمن حجتيه نه تنها مبارزه با يزيد را جائز نمي دانستند كه در دفاع از اين رژيم سفاك و مخالفت با انقلاب از هيچ گونه تلاشي مضايقه نمي كردند كه شرح آن در اسناد انقلاب، مثنوي هفتاد من كاغذ است و فرصت ديگري را مي طلبد.

حجت الاسلام مرتضی امین نیا

 


[1] - از تفاوت هاي انجمن حجتيه با ساير فرقه ها اين است كه اين گروه علي الظاهر اعتقاد به روحانيت و مرجعيت دارد و حركت و مشي آنان را قبول دارد كه اين هم خود جاي تامل دارد و در جاي خود بطلان اين ادعا ثابت خواهد شد، ولي ساير فرقه ها حتي در ظاهر هم مخالف مراجع و روحانيت اصيل هستند.

[2] - تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج1،ص357.

[3] - متن تلگراف به محمد رضا پهلوي(صحيفه امام، ج‏1، ص: 78)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

حضور مبارك اعليحضرت همايونى‏

پس از اهداى تحيت و دعا، به طورى كه در روزنامه‏ها منتشر است، دولت در انجمنهاى ايالتى و ولايتى، «اسلام» را در رأى دهندگان و منتخبين شرط نكرده؛ و به زنها حق رأى داده است. و اين امر موجب نگرانى علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايونى مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرماييد مطالبى را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمى مملكت است از برنامه‏هاى دولتى و حزبى حذف نمايند تا موجب دعاگويى ملت مسلمان شود.

الداعى: روح اللَّه الموسوي‏

[4] -  متن تلگراف به اسدالله علم (صحيفه امام، ج‏1، ص: 81)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

تهران- جناب آقاى اسد اللَّه عَلم، نخست وزير ايران‏

در تعطيل طولانى مجلسين ديده مى‏شود كه دولت اقداماتى را در نظر دارد كه مخالف شرع اقدس، و مباين صريح قانون اساسى است. مطمئن باشيد تخلف از قوانين اسلام و قانون اساسى و قوانين موضوعه مجلس شورا براى شخص جنابعالى و دولت ايجاد مسئوليت شديد در پيشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد كرد. ورود زنها به مجلسين و انجمنهاى ايالتى و ولايتى و شهردارى مخالف [است با] قوانين محكم اسلام كه تشخيص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست، و براى ديگران حق دخالت نيست. و فقهاى اسلام و مراجع مسلمين به حرمت آن فتوا داده و مى‏دهند. در اين صورت، حق رأى دادن به زنها و انتخاب آنها در همه مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسى است. و نيز قانون مجلس شورا، مصوب و موشّح ربيع الثانى 1325 قمرى، حق انتخاب شدن و انتخاب كردن را در انجمنهاى ايالتى و ولايتى و شهردارى از زنها سلب كرده است. مراجعه كنيد به مواد هفت و نُه قانون انجمنهاى ايالتى و ولايتى، و پانزده و هفده قانون انجمن بلديه (شهردارى). در اين صورت، چنين حقى به آنها دادن، تخلف از قانون است. و نيز الغاى شرط «اسلام» در انتخاب‏كننده و انتخاب شونده، كه در قانون مذكور قيد كرده، و تبديل قسم به قرآن مجيد را به «كتاب آسمانى» تخلف از قانون مذكور است؛ و خطرهاى بزرگى براى اسلام و استقلال مملكت دارد كه يا غفلتاً يا خداى نخواسته عمداً اقدام به اين امر شده است. اكنون كه اعليحضرت درخواست علماى اعلام را به دولت ارجاع فرموده‏اند و مسئوليت به دولت شما متوجه است، انتظار مى‏رود به تبعيت از قوانين محكم اسلام و قوانين مملكتى، اصلاح اين امر را به اسرع وقت نماييد، و مراقبت كنيد كه نظاير آن تكرار نشود. و اگر ابهامى در نظر جنابعالى است مشرّف به آستانه قم شويد تا هر گونه ابهامى حضوراً رفع شود، و مطالبى كه به صلاح مملكت است و نوشتنى نيست تذكر داده شود

در خاتمه يادآور مى‏شود كه علماى اعلام ايران و اعتاب مقدسه و ساير مسلمين، در امور مخالفه با شرعِ مطاع، ساكت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالى امور مخالفه با اسلام رسميت نخواهد پيدا كرد.

[5] -   بيانات امام خميني(ره) در جمع طلّاب (صحيفه امام، ج‏1، ص: 87)

ان شاء اللَّه موضوع لغو شركت نسوان در انتخابات درست مى‏شود؛ اگر درست نشد ما تنها نيستيم؛ تمام ملت ايران و عشاير و حتى ساير ملتهاى كشورهاى مسلمان و سنى پشتيبان ما هستند. ما باز هم اميدواريم كه دولت به اشتباه خود پى‏ببرد و جواب مساعد بدهد؛ مامورينى كه در مجلس حضور دارند اين مطلب را گزارش كنند تا دولت تصور نكند كه با فوت آيت الله بروجردى- رحمة الله عليه- ديگر اسلام بى‏دفاع شده است و مى‏توان به آن لطمه زد. هزاران آيت الله بروجردى به دين اسلام متكى بوده‏اند. دين به آيت الله‏ها تكيه ندارد. مراجع اسلام، علماى دين و پيشوايان مذهب در هر زمانى با تكيه بر اسلام با قلدرها مقابله كرده‏اند. امروز هم هر دست خيانتكارى كه براى لطمه زدن به اسلام دراز شود با قدرت اسلام قطع مى‏شود. مراجع اسلام ايران و نجف در مقابل تجاوز به احكام اسلام و خيانت به مسلمين ساكت نمى‏نشينند و در اين امر تنها نيستند، كليه مردم ايران، عشاير ايران، بلكه ملتهاى ساير كشورها پشتيبان مراجع دين هستند و اهانت به قرآن را تحمل نمى‏كنند. شما فعلًا آرامش را حفظ كنيد و بر سر كارهاى خود برويد. خداوند نياورد آن روزى را كه ما درسها را تعطيل كنيم و دستور تعطيل عمومى بدهيم. اگر روزى لازم شد كه وظيفه ملت معين شود به شما اعلام مى‏كنيم و وظيفه عموم مردم را تعيين خواهيم كرد؛ اما نه در اينجا، نه با اين جمعيت، بايد بيابانهاى قم را در نظر گرفت. آن اجتماع عظيم را در اين جاها نمى‏توان تشكيل داد. ولى ما اميدواريم كه دولت به اشتباه خود پى‏ببرد و بزودى جواب مساعد به ما بدهد و بى‏جهت موجب تشنج و التهاب در مملكت نشود. و من از همه شما آقايان محترم كه امروز دست از كسب و كار خود كشيديد و به اينجا آمديد، قدردانى و تشكر مى‏كنم و مى‏خواهم كه بر سر كار خود برگرديد و منتظر دستور مراجع خود باشيد. و السلام عليكم و رحمة الله‏.

[6] -   متن تلگراف امام (ره) به محمد رضا (صحيفه امام، ج‏1، ص: 88)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

حضور مبارك اعليحضرت همايونى‏

تلگراف مبنى بر آنكه اعليحضرت بيش از هر كس در حفظ شعائر مذهبى كوشا هستند، و تلگراف اين جانب را براى دولت ارسال داشتند، و توفيق اين جانب را در ترويج مقررات اسلامى و هدايت عوام خواستار شدند، موجب تشكر گرديد. البته ملت مسلمان ايران از اعليحضرت همين انتظار را دارند. فرموده اعليحضرت موافق است با آنچه از پيغمبر اسلام- صلى اللَّه عليه و آله- به ما رسيده: إِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِى امَّتِى فَليُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ؛ فَمَن لَم يَفعَل. فَعَلَيْهِ لَعنَةُ اللَّهِ . البته شغل روحانى، ارشاد و هدايت ملت است.

مع الأسف با آنكه به آقاى اسد اللَّه عَلم در اين بدعتى كه مى‏خواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد كردم، ايشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسى و قانون مجلس اعتنا نمودند، و نه امر ملوكانه را اطاعت كردند، و نه به نصيحت علماى اسلام توجه نمودند؛ و نه به خواست ملت مسلمان- كه طومارها و تلگرافات و مكاتيب «2» بسيار آنها از اقطار كشور نزد اين جانب و علماى اعلام قم و تهران موجود است- وقعى گذاشتند، و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و ساير شهرستانها و رشاد مفيد خطباى اسلام احترامى قائل شدند.

آقاى عَلم از نشر افكار عمومى در مطبوعات و انعكاس تلگرافات مسلمين و اظهار تظلم آنها به اعليحضرت و علماى ملت جلوگيرى كرده و مى‏كند؛ و بر خلاف قانون اساسى مطبوعات كشور را مختنق كرده؛ و به وسيله مأمورين در اطراف مملكت، ملت مسلمان را كه مى‏خواهند عرض حال خود را به اعليحضرت و علماى ملت برسانند ارعاب و تهديد مى‏كند. آقاى عَلم تخلف خود را از قانون اسلام و قانون اساسى اعلام و برملا نموده. آقاى اسد اللَّه عَلم گمان كرده با تبديل كردن قسم به قرآن مجيد به «كتاب آسمانى» ممكن است قرآن كريم را از رسميت انداخت؛ و اوستا و انجيل و بعض كتب ضاله را قرين آن يا به جاى آن قرار داد. اين شخص تخلف از قانون اساسى را به بهانه الزامات بين المللى شعار خود دانسته؛ با آنكه الزامات بين المللى مربوط به مذهب و قانون اساسى نيست. تشبث به الزامات بين المللى براى سركوبى قرآن كريم و اسلام و قانون اساسى و ملت، جرم بزرگ و «ذَنْبِ لا يُغْفَر» است.

اين جانب، به حكم خيرخواهى براى ملت اسلام، اعليحضرت را متوجه مى‏كنم به اينكه اطمينان نفرماييد به عناصرى كه با چاپلوسى و اظهار چاكرى و خانه‏زادى مى‏خواهند تمام كارهاى خلاف دين و قانون را كرده و به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسى را كه ضامن اساسى مليت و سلطنت است، با تصويبنامه‏هاى خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند تا نقشه‏هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى كنند. انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكيدْ، آقاى عَلم را ملزم فرماييد از قانون اسلام و قانون اساسى تبعيت كند، و از جسارتى كه به ساحت مقدس قرآن كريم نموده، استغفار نمايد و الّا ناگزيرم در نامه سرگشاده به اعليحضرت مطالب ديگرى را تذكر دهم. از خداوند تعالى استقلال ممالك اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت مى‏نمايم.

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[7] -  متن تلگراف دوم امام (ره) به اسدالله علم (صحيفه امام، ج‏1، ص: 90)

تهران- جناب آقاى اسد اللَّه عَلم‏

عطف به تلگراف سابق اشعار مى‏دارد، معلوم مى‏شود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند، توجه كنيد؛ و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام، و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است.

اگر گمان كرديد مى‏شود با زور چند روزه قرآن كريم را در عرض «اوستا» ى زرتشت، «انجيل» و بعض كتب ضاله قرار داد، و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم، تنها كتاب بزرگ آسمانى چند صد ميليون مسْلم جهان، افتاده‏ايد و كهنه‏پرستى را مى‏خواهيد تجديد كنيد، بسيار در اشتباه هستيد. اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مى‏شود پايه‏هاى قانون اساسى را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است، سست كرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد، بسيار در خطا هستيد.

اين جانب مجدداً به شما نصيحت مى‏كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد، و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد؛ و بدون موجب، مملكت را به خطر نيندازيد؛ و الّا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد. و السلام على من اتبع الهدى.

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[8] - انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص443.

[9] -  نامه امام(ره) به آيت الله مرعشي نجفي (صحيفه امام، ج‏1، ص: 100)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

به عرض عالى می‏رساند، از قرار مسموع تلگراف نخست وزير را مى‏خواهيد طبع و منتشر نماييد. «1» بنده صريحاً عرض مى‏كنم اين انتشار بر خلاف صلاح اسلام و حوزه علميه و خلاف صلاح خود جنابعالى است. من ميل ندارم آقايان هتك شوند. من ميل ندارم حوزه علميه قم اين قدر سبك و بى‏ارزش در بين دولت و ملت قلمداد شود. با هر وسيله‏اى هست از طبع و انتشار اين امر جلوگيرى كنيد تا خود دولت انتشار دهد. الآن تلفن كنيد مطبعه طبع نكند و يا منتشر نكنند. مى‏ترسم فسادى شود.

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[10] - تلگراف تشكر امام از ملت ايران (صحيفه امام، ج‏1، ص: 112)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

خدمت عموم برادران ايمانى- أيّدهم اللَّه تعالى‏

با كمال توقير معروض مى‏دارد، پس از اهداى سلام و تحيت، از احساسات پاك و عواطف عموم مسلمانان در اين امر حياتى- كه براى همه پيشامد كرده بود- تشكر مى‏كنم، و توفيق و سلامت و تأييد همه را از خداوند تعالى خواستارم. الحق در اين نهضت اسلامى خود را در پيشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر- عجل اللَّه تعالى فرجه- روسفيد نموديد. دست تواناى خداوند تعالى با شماست. اميد است از ثمرات اين نهضت دينى در دنيا و آخرت بهره‏مند شويد. قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد. ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بيش از پيش بيدار و هوشيار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر كنند، كه اگر خداى نخواسته دستهاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود قطع كنند. و السلام عليكم و رحمه الله و برکاته.

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[11] - از نزديكان دربار پهلوي

[12] -  حضور محترم حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين، آيت اللَّه العظمى فى الارضين، آقاى حاج آقا روح اللَّه خمينى- دام ظله العالى على رءوس الأنام‏ تقاضا داريم نظريه خودتان را در موضوع «تصويب ملى» كه در مطبوعات اعلام شده بيان فرماييد.

جمعى از متدينين تهران‏

[13] -  جواب امام (ره):  (صحيفه امام، ج‏1، ص: 135)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

هر چند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاى بهبودى «1» به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم، و مقبول واقع نشد؛ اينك بايد به تكليف شرعى عمل كنم. به نظر اين جانب اين رفراندم، كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسم «تصويب ملى» خوانده شده، رأى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است، در صورتى كه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مى‏كند. اين جانب عجالتاً از بعضى جنبه‏هاى شرعى آن، كه اساساً رفراندم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد، و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرف نظر مى‏كنم، فقط به پاره‏اى اشكالات اشاره می‏نمايم:

1- در قوانين ايران رفراندم پيش‏بينى نشده و تا كنون سابقه نداشته، جز يك مرتبه، آن‏ هم از طرف «مقاماتى غير قانونى» اعلام شد، و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند «1». معلوم نيست چرا آن وقت اين عمل «غير قانونى» بود، و امروز قانونى است!

2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد «2»؛ و اين امرى است كه بايد قانون معين كند.

3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يك يك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد، و در جرايد و وسايل تبليغاتى آراى موافق و مخالف منعكس شود و به مردم برسد؛ نه آنكه به طور مبهم، با چند روز فاصله، بدون اطلاع ملت اجرا شود.

4- رأى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازه‏اى باشد كه بفهمند به چه رأى مى‏دهند. بنا بر اين اكثريت قاطع حق رأى دادن در اين مورد را ندارند؛ و فقط بعضى اهالى شهرستانها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت رأى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بى‏چون و چرا مخالف هستند.

5- بايد رأى دادن در محيطِ آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميع انجام شود؛ و در ايران اين امر عملى نيست و اكثريت مردم را سازمانهاى دولتى در تمام نقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مى‏دهند.

اساساً پيش آوردن رفراندم براى آن است كه تخلفات قانونىِ قابل تعقيب كه ناچار مقامات مسئول گرفتار آن مى‏شوند، لوث شود. و كسانى كه در مقابل قانون و ملت مسئول هستند اعليحضرت را اغفال كرده‏اند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند. اينان اگر براى ملت مى‏خواهند كارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده‏ و نمى‏كنند تا با اجراى آن براى همه طبقات زندگى مرفه تأمين شود و در دنيا و در آخرت سعادتمند باشند؟! چرا صندوق تعاونى درست مى‏كنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟! با تأسيس اين چنين صندوق تعاونى، بازار ايران بكلى از دست مى‏رود و بازرگانان و كشاورزان به خاك سياه مى‏نشينند؛ و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلا مى‏شوند. اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد، مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مى‏كنند. به نظر مى‏رسد اين رفراندم اجبارى مقدمه براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى، براى اسلام و قرآن و مملكت احساس خطر كرده‏اند؛ و به نظر مى‏رسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مى‏خواهند به دست جمعى مردم ساده دلِ اغفال شده اجرا كنند. علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر كردند، به مردم مُسْلِم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد و استقلال مملكت را خواهانيم.    

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[14]- انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص452.

[15]- متن پيام امام به روحانيون و علماء حوزه علميه (صحيفه امام، ج‏1، ص: 156)

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام- دامت بركاتهم‏

 «أَعظَمَ اللَّهُ تَعَالَى أُجُورَكُم «1»». چنانچه اطلاع داريد دستگاه حاكمه مى‏خواهد با تمام كوشش به هَدمِ احكام ضروريه اسلام قيام؛ و به دنبال آن مطالبى است كه اسلام را به خطر مى‏اندازد. لذا اين جانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه- جلوس مى‏كنم و به مردم اعلام خطر مى‏نمايم. مقتضى است حضرات آقايان نيز همين رويه را اتخاذ فرمايند تا ملت مسلمان از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مسلمين اطلاع حاصل نمايند. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

[16] - صحيفه امام، ج‏1، ص: 177

[17] - همان، ص: 178

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار