کد خبر: ۲۹۵۱
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
ميرزا بهاء به پيروي از سيد باب خود را امي معرفي كرده، و گفته ها و نوشته هاي خود را مي خواهد آسماني و الهي و از طريق وحي و الهام معرفي نمايد.
گروه بهائیت-فرقه نیوز، ميرزا بهاء به پيروي از سيد باب خود را امي معرفي كرده، و گفته ها و نوشته هاي خود را مي خواهد آسماني و الهي و از طريق وحي و الهام معرفي نمايد.

پيروان ميرزا بهاء نيز براي اثبات اين امر مجبور شده اند حرفهاي متناقض و سخنهاي موهوم و خنده آوري بگويند.

در نظر اجمالي «ص 7» مي گويد: ايشان از سلاله ي نجباء و بزرگان و وزراء و اهل نور مازندران بوده اند، و در عهد صباوت و شباب به هيچ وجه تحصيل علم و تلمذ در مدرسه اي نفرمودند و به شغلي نيز مشغول نبودند...

اين نويسنده متوجه نشده است كه: جواني كه از خانواده بزرگان و وزراء مي باشد، چگونه متصور است كه مدت بيست و هفت سال از عمر مبارك او بگذرد و در اين مدت نه تحصيل علمي كند و نه به شغلي مشغول باشد، يعني يك چنين جوان بزرگ زاده و نجيبي 27 سال ايام جواني خود را به بيكاري و ناداني و بوالهوسي سپري كند!!

و عبدالبهاء در مكاتيب «ج 3 ص 347» گويد: نزد جميع اعاظم و علماي ايران در تهران مسلم است كه حضرت بهاء الله در مكتبي نبودند و در مدرسه اي تعليم نگرفتند از بدو طفوليت روش و سلوكي ديگر داشتند، با وجود اين علماء و فضلاي ملل شرق بر علم و فضل و دانايي و كمالات خارق العاده او شهادت دادند.

گذشته از شهادت علماء و اشخاص با اطلاع: بر فضل اجمالي ميرزا نوشته هاي خود ميرزا بهاء تنها معرف و كاملترين ميزان و برهان مقامات علمي و كمالي او است، و از حالات و جريان مذاكرات و ملاقاتهاي او كه مربوط به اوائل امر او و در كتاب هاي خودشان مذكور است: فهميده مي شود كه ميرزا بهاء به اندازه معمول و لازم از ادبيات فارسي و مختصري از لغات عربي اطلاع داشته است.

در رساله ايام تسعه «ص 75» مربوط به نامه ملاحسين در 28 سالگي ميرزا بهاء گويد: حضرت بهاءالله به هر دوي ما فرمود بنشينيد لوله كاغذ را باز كردند و به مندرجات او نظري افكنده بعضي از جملات آن را به صداي بلند ما خواندند، من از ملاحت آواز و ظرافت نغمه بهاءالله مجذوب شدم بعد از قرائت چند فقره به برادر خود توجه نموده گفتند موسي چه مي گويي هر كس به حقيقت قرآن قائل باشد و اين كلمات را از طرف خدا نداند از راه عدالت و انصاف بر كنار است.

از كتاب ايقان و بديع كه نوشته هاي اوليه او است فهميده مي شود كه: ميرزا بهاء اطلاعات علمي و مخصوصا اطلاعات عرفاني را به اندازه لازم و ضروري تحصيل كرده بود، و اما در قسمت ادبيات عربي كم مايه و كم نصيب بوده است، و جملات عربي اين دو كتاب كه سرا پا غلط و مغشوش است اين ملب را ثابت مي كند.

و اما شهادت علماء بر كمالات خارق العاده ايشان: از خود جملات ميرزا بهاء در اشراقات «ص 142» معلوم و روشن مي شود: حال علماي شيعه طرا بر منابر به سب و لعن حق مشغول، سبحان الله دوست آبادي هم متابعت آن قوم را نمود و بر منبر ارتقاء جست و تكلم نمود به آنچه كه لوح صيحه زد و قلم نوحه كرد.

پس به قول ميرزا بهاء علماي شيعه در ايران و عراق همگي مشغول سب و لعن او هستند، و به جاي شهادت بر كمالات خارق العاده ايشان در دانش و فضيلت و تقوي: معتقد به كمالات خارق العاده ايشان هستند از جهت تزوير و دروغگويي و اضلال مردم و دعويهاي پوچ.

در كتاب تنبيه النائمين «رساله عمه ص 4» مي نويسد: جناب ميرزا ابوي «خطاب به عبدالبهاء است» كه از بدايت عمر كه به حد بلوغ رسيد، به واسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب اشتغال به درس و اهتمام به درس داشته، آني خود را از تحصيل مقدمات فارغ نمي گذاشتند، پس از تحصيل مقدمات عربيت و ادبيت به علم حكمت و مطالب عرفان مائل گرديده كه به فوائد اين دو نائل آيند، چنان كه اغلب روز و شب ايشان به معاشرت حكماي ذيشان و مجالست عرفاء و درويشان مشغول بود.

و در رساله ايام تسعه (376) گويد: در آن سنوات (در بغداد) از جميع جهات علماء به حضور مبارك مشرف مي شدند و سؤالات علميه مي نمودند و اجوبه شافيه كافيه مي شنيدند و اين مرحله سبب اشتهار صيت جمال مبارك در اطراف شد.

و در تلخيص تاريخ نبيل (89) در ذيل مسافرت ملاحسين بشرويي به طهران مي نويسد: ملاحسين از ملا محمد معلم نوري پرسيد: آيا امروز از فاميل ميرزا بزرگ نوري كسي هست كه معروف باشد و در شهرت و اخلاق و آداب و علوم قائم مقام او محسوب شود؟ گفت آري در ميان پسران او يكي از همه ممتازتر و در رفتار شبيه به پدر است... و اسم مباركش حسين علي است خط شكسته نستعليق را خوب مي نويسد... و سن مباركش 28 سال است... حضرت بهاءالله لوله كاغذ را (كه ملا حسين به او فرستاده بود به وسيله ي همين ملا محمد) باز كردند، و به مندرجات او نظر افكنده بعضي از جملات آن را به صداي بلند براي ما خواندند، من از ملاحت او و ظرافت نغمه ي بهاءالله مجذوب شدم، بعد از قرائت چند فقره به برادر خود توجه نموده گفتند: آيا هر كس به حقيقت قرآن قائل باشد و اين كلمات را از طرف خدا نداند از راه عدالت و انصاف بر كنار است؟ از اين جملات مطالبي فهميده مي شود:
1 - تصريح كرده است كه ميرزا بهاء در 28 سالگي خط شكسته نستعليق را خوب مي نوشته است، و هر بچه دانش آموزي تشخيص مي دهد كه كتاب و املاء خوب مستلزم تشخيص كلمات و خواندن و فهميدن و تحصيل علم است.

2 - تصريح شده است كه: ميرزا بهاء نوشته بشرويي را به نغمه مليح و جالب مي خوانده است، و اين عمل به اصطلاح امروز مستلزم حداقل نه كلاس تحصيل است، و امروز محصلين مدارس قبل از كلاس نهم و بلكه قبل از گرفتن ديپلم قدرت خواندن يك انشاء قديم و يا نامه يكي از فضلاء را كه روي بلاغت و عبارت پردازي نوشته شده است ندارند.

3 - معلوم مي شود كه: نوشته بشرويي مسجع و با قافيه و به طرز آيات بوده است كه ميرزا بهاء روي مغالطه كاري خواسته است حقيقت قرآن را به همان صورت قرآن و جملات مسجع آن نمودار كند.

4 - جناب ميرزا بهاء روي خيال خام خود كه تصور مي كرد امتياز و اعجاز قرآن مجيد روي همان جمله بندي مخصوص آن به طرز آيات مي باشد: در صدد آمده است كه از جهت لفظ و معني صنعت آيه ساختن را ياد بگيرد، و روي اين نظر براي تكميل مقامات عرفان و مراتب علوم و معاني اخلاقي دو سال تمام به صورت درويشي و به نام درويش محمد در سليمانيه و در ميان دراويش و صوفيه زندگي كرد، سپس مدت مديدي آيه ساختن را تمرين كرده و جملات عربي به طرز آيات درست مي كرد.

شوقي افندي در كتاب قرن بديع (ص 136) گويد: باز نبيل از قول ميرزا آقاجان كه در آن اوقات كاتب وحي بوده مي نويسد - صدها هزار بيت از آيات كه از سماء مشيت رب البينات نازل و اغلب به خط مبارك تحرير يافته بود حسب الامر در شط زوراء ريخته شد و محو گرديد، حضرت بهاءالله مشاهد مي فرمودند كه اين عبد در اجراي دستور مبارك و ريختن آثار در شط دچار تردد و تحيرم، مؤكدا فرمودند: بريز، در اين أحيان احدي لايق اصغاء اين نغمات نه، و اين كيفيت مخصوص يكبار و دوبار نبود بلكه به كرات و مرات امر به ريختن اوراق در شط فرمودند.

جناب نبيل و جناب شوقي افندي تصور نكرده اند كه آيات نازله از آسمان نبايد عبث و بي مورد و بر خلاف صلاح و نياز ملت باشد، آنهم نه يك آيه و ده آيه و صد آيه صدها بلكه صدها هزار بيت و به كرات و مرات، اما عذرتراشي به اينكه كسي در اين احيان لائق اصغاء اين آيات و نغمات نيست: همه تشخيص مي دهند كه عذر بدتر از گناه مي باشد. اولا - در اين صورت چرا بي مورد و بدون مقتضي آيه نازل شده است، آيا اين عمل عبث و لغو نيست! ثانيا - مطالب و موضوعاتي كه در اين صدها هزار آيات از آنها بحث شده است، آيا مربوط به چه بوده است كه در اين عصر تشعشع علوم فلسفه و معارف الهيه كسي قابل فهم آنها نبوده است؟ ثالثا - اگر در زمان ميرزا بهاء و در محيط او كسي قابل و مستعد نبوده است كه آن مطالب را بفهمد: آيا در زمانهاي آينده و در محيطهاي ديگر نيز چنين بوده است!!

پس خوب بود كه: ميرزا بهاء بالصراحة مي گفت - من مشغول تمرين آيه ساختن هستم و اين آيات مانند خطي كه دانش آموز تمرين مي كند و سپس باطل مي كند، مي باشد، و لازمست همه آنها را به شط دجله بريزيم.

و اما موضوع مسافرت ميرزا بهاء به سوي سليمانيه: از مطالبي است كه نمي توانند منكر آن شوند.
و ما در جلد اول (117) به طور اجمال از اين موضوع بحث كرديم.

در اين جا نيز چند قسمت از نوشته هاي اين طائفه را در پيرامون اين مسافرت نقل مي كنيم، تا خوانندگان محترم به هر طوري كه مي فهمند محاكمه و بررسي كنند.

در قاموس توقيع (ج 2 ص 72) مي نويسد: تكيه مولانا خالد كه جمال مبارك در اوقات تشريف فرمايي از سركلو به سليمانيه در آن به سر مي برده اند، امروز موجود و معمور و محل تحصيل طلاب علوم و خانقاه دراويش است.

شوقي افندي در كتاب قرن بديع (ص 112) گويد.
اين بود كه يوم 12 رجب 1270 هجري... به هيئت شخص مسافر در نهايت سادگي و بساطت در حالي كه جز كشكول و يكدست لباس تعويضي چيز ديگر همراه نداشتند به نام درويش محمد سر به صحاري گذاشتند.

و در صفحه (116) گويد: جمال اقدس ابهي چون به سلمانيه نزول اجلال فرمودند در بدو امر نظر به سكوت و ملاحظه اي كه مرعي مي داشتند احدي تصور فضل و كمال و علم و احاطه اي در هيكل مبارك نمي نمودند تا آنكه بر حسب تصادف يكي از آثار قلمي مبارك كه به خط بسيار مرغوب مرقوم شده بود... به دست سائر تلاميذ و اساتيذ آن حوزه علميه افتاد كل از ملاحظه آن خط در شگفت و حيرت ماندند.

و در صفحه (117) گويد: حوزه مذكور به سبب دارا بودن موقوفات بسيار و تكاياي بي شمار... نام و شهرتي به سزا داشت و از آن معهد علميه بود كه بسياري از افاضل اهل سنت و جماعت براي نشر تعاليم روحانيه و تبليغ اصول و مبادي دينيه قيام نموده بودند.

و در صفحه (125) گويد: اين بود كه با شيوخ سليمانيه كه در اين هنگام در زمره مخلصين و محبين پرشور و نشور آن حضرت وارد، توديع و در تاريخ 12 رجب 1272 پس از دو سال كامل به دارالسلام بغداد نزول اجلال فرمودند.
بايد از آقايان پرسيد كه: پيغمبر قرن اتم چگونه به صورت درويش و به نام عوضي درويش محمد سر به صحاري مي گذارد؟ و چگونه اين درويش محمد سر از تكيه سليمانيه در مي آورد؟ و اگر مقصد او اعتزال و فرار از مردم و مخفي داشتن خود بوده است چگونه به مركز دراويش و مجمع عرفاء و روحانيون متوجه شده و در ميان آنان سكني مي كند؟ و آيا اثر قلمي ايشان كه به خط بسيار مرغوب نوشته بود با امي بودن ايشان سازگار مي شود؟ و آيا جملات (تصور فضل و كمال و علم و احاطه در هيكل: به دست سائر تلاميذ و اساتيذ) دلالت به تحصيلات و مقام علمي و تلمذ ميرزا نمي كند؟
به هر صورت: اينها مطالبي است كه بايد مورد توجه و دقت قرار گيرد.
آري ممكن است امي بودن سيد باب و ميرزا بهاء را از اين راه تصحيح كنيم كه: چون سيد باب به طوري كه نقل شد تمام علوم ادبي و فقهي و اصولي و فلسفي و منطق را از مقام اعتبار و ارزش ساقط كرده، و بلكه پيروان خود را از تحصيل اين علوم نهي نموده است، از اين لحاظ سيد باب امي است.
و بالاتر از اين آن كه: سيد باب امر كرده است به احراق و از بين بردن تمام كتابهاي گذشته، و روي اين نظر همه علوم معقول و منقول از لحاظ مكتب سيد باب از مرحله اعتبار ساقط است.
و چون ميرزا بهاء از پيروان سيد باب بوده است: قهرا تمام تحصيلات و مطالعات او نيز باطل و بي ارزش خواهد بود.
در اين صورت نه تنها سيد باب و ميرزا بهاء امي هستند، بلكه تمام شاگردان مكتب سيد باب امي بوده، و وظيفه خواهند داشت كه اوراق دفاتر تحصيلات خود را به آب بطلان بشويند.
و براي اينكه خوانندگان محترم از اين جريان تعجب نكنند، رجوع نمايند به جلد اول (ص 144).

 

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار