کد خبر: ۳۱۸۶
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
انديشة انسان‌محوري عرفان‌هاي نوظهور، يكي از ويژگي‌هاي اصلي اين عرفان‌هاست. آنها به «انسان» توجه می‌کنند و هر آنچه توصيه می‌نمایند در جهت رفاه و آرامش اوست.
23132123

فرقه نیوز- بخش عرفان های نوظهور، انديشة انسان‌محوري عرفان‌هاي نوظهور، يكي از ويژگي‌هاي اصلي اين عرفان‌هاست. آنها به «انسان» توجه می‌کنند و هر آنچه توصيه می‌نمایند در جهت رفاه و آرامش اوست. اگر براي مراقبه «طريقي» ارائه مي‌شود، اگر براي ايجاد آرامش حركتي توصيه مي‌شود و اگر دستورالعملي براي ايجاد شادي داده مي‌شود، همگی برای تحقق اهداف انساني است و هيچ‌كدام براي رسيدن به خداوند نيست. اساساً در اين عرفان‌ها خداوند جايي ندارد و نمي‌توان نشاني از آن پيدا كرد. منظور از خداوند، خداي واحد و يكتايي است كه در دين اسلام، مسلمانان به آن معتقدند.

اين نوع نگرش به انسان، با آسيب‌هايي همراه است. اين آسيب‌ها گاهي فردي است و گاهي اجتماعي.

یکی از آسیب های فردی انسان محوری در عرفان های نوظهور فرد گرایی و دعوت به خود است.

فردگرايي به‌معناي «گوشه‌نشيني» و «دوري از اجتماع» يكي از مهم‌ترين توصيه‌هاي عرفان‌هاي نوظهور به پيروان خود است. آنان غالباً خود را دارای كرامات و قدرت‌هاي فوق‌العاده نشان مي‌دهند، به شيوه‌هایي گوناگون سعي مي‌كنند به مخاطبان خود بقبولانند كه ولي‌نعمت و صاحب‌اختيارشان هستند. البته گاهي كارهاي خارق‌العادۀ‌ آنان سبب فريب بسياري از افراد ساده‌لوح مي‌شود. آنها غالباً خود را داراي قدرت‌هاي تكويني مي‌دانند كه همة موجودات عالم به اذن و اراده آنان در حال فعاليت هستند. صاحبان اين انديشه نه‌تنها خود را محور معرفي مي‌كنند، بلكه مريدان خود را به گوشه‌گيري و كُنج‌نشيني ترغيب مي‌كنند. اهداف آنان در اجتماع و در جمع تعريف نمي‌شود، بلكه در خلوت و تنهايي دنبال می‌شوند.

اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه بسياري از اين آموزه‌ها برمبناي انديشۀ سياسي و اهدافی خاص ارائه مي‌شوند. اين آموزه‌ها دقيقاً برخلاف آموز‌های اسلام است كه به «اجتماع» اهمیت مي‌دهد، سعادت «فرد» را در گرو سعادت «جامعه» می‌داند، بر جمع‌بودن تأكيد فراواني دارد و بيشتر عبادات خود را در غالب جمعي تعريف نموده و ثواب بيشتري بر آن مترتب مي‌سازد. عباداتي كه به‌صورت جمعي انجام می‌شود، در اسلام ارزشی فراوان دارد؛ مانند: به‌جا آوردن نماز، حج و برخي ادعيه‌ها، از جمله دعاي كميل، ندبه و مراسم شب‌هاي قدر که برگزار كردن جمعی آن توصيه شده است.

در ادامه به نمونه‌هايي از فردگرايي و توصيه به آن در عرفان‌واره‌های نوظهور اشاره مي‌كنيم.

الف. فردگرايي در انديشة اكنكار

اكنكار تأكيد می‌کند که رسيدن به واقعيت، از طريق جهانِ خارج امكان‌پذير نيست و بايد به درون خود مراجعه كرد. بازگشت به‌خود نيز مستلزم دوري از اجتماع است تا بتوان درون خود را پيدا كرد؛ چرا که در همهمة جهان خارج، درون شكوفا نمي‌شود. پال توئيچل دربارۀ «دين و جهان درون» چنين مي‌گويد:

حال بازمی‌گردیم به مبحث دین، بهتر است بگويیم که دین برای هیچ‌کس نمی‌تواند به مسجد و کلیسا رفتن یا تشکیلاتِ سازمان‌یافته‌ای خلاصه شود که همه در جهان بیرون از او است،‌ بلکه دین عبارت است [از] تجربه‌ای که یک فرد [در] درون خود می‌کند. برای رسیدن به این تجربه،‌ شخص باید به درون خود و به اقالیم معنوی پای گذارد.[1]

او در جايي ديگر براي توجه‌دادن به درون، چنين تصريح مي‌كند:

پس با تو می‌گویم، ای فرزند که برای روبه‌روشدن با خدا باید از طریق اِک مبادرت کنی و نور و صوت را به دست آوری و ردّ آن را بگیری تا تو را به منشأ حقیقتِ همۀ حقیقت‌ها راهبر شود. آن شاهراهی که راه رسیدن به خانۀ معنوی خدا است، درون هر فرد تعبیه شده. ما باید به درون کالبد و از میان روح به خدا، آن روح متعال دست یابیم.[2]

وی براي اينكه بتواند افراد را به‌درون خود دعوت كند، راه‌هاي رسيدن به خدا را مسدود می‌داند، آنها را کارآمد و اثربخش نمي‌داند و معتقد است:

«به‌سوی خدا به‌روش اِک» یک روش عملی است و نمی‌تواند از کتاب‌ها فراگرفته شود یا از آنان که کتاب‌ها را می‌دانند.[3]

«گوشه‌نشيني» از موضوعاتی است که پال توئيچل به آن تأكيد می‌کند و آن را به‌عنوانِ تمريني مهم به طرفدارانش توصيه مي‌كند:

باید در سکوت بنشینی و نام‌های «سوگماد» را زمزمه کنی. این تمرین سلاحی است در مقابل همۀ خطرات. ذکر کلمۀ رمزی است برای وارد شدن به طبقات معنوی، به ذهنِ و کالبد قوّت و بقا می‌بخشد و آن را در هنگام مشکلات و مصیبت‌ها حفظ می‌کند، روح را به‌خدا نزدیک می‌کند و شادی به‌دست می‌دهد؛ در حالی ‌که هنوز در این طبقه به‌سَر می‌بری.[4]

در ادامه، داستان و شرح‌حال «قديسي» را بیان می‌کند كه توانسته با «گوشه‌نشيني» به روح متعال دست یابد:

این را بدین‌سان برایت به نمایش درمی‌آورم که داستان قدیسی را برایت می‌گویم که برای خدا تلاش بسیار کرد، [به] شدت و در تنهايی و سکوت، گوشۀ خرقۀ آن روح متعال را به‌دست گرفت و با انگشتانی که التماس می‌کردند از آن آویخت و استدعا کرد که از چنگش نگریزد. آنگاه بیدار شد و دریافت که این جامۀ خودش بود که بدان درآویخته بود. می‌بینی؟[5]

ب. فردگرايي در انديشۀ كريشنا مورتي

كريشنا مورتي معتقد است اصولاً تا زماني‌ كه فرد به عقيدۀ خاصي پايبند است، نمي‌تواند «روحية جمعي» داشته باشد. بنابراين هرگز نمی‌تواند با گروه يا عقيده‌ای معين همكاري کند:

همكاري از راه همانندشدن با يك گروه، ايدة معين و كشوري خاص، هرگز به‌وجود نخواهد آمد. اعتقاد، همكاري به‌وجود نمي‌آورد؛ برعكسْ جدايي مي‌آفريند.[6]

 

 

 

 

پی نوشت:

[1] . پال توئيچل، سرزمين‌هاي دور، ترجمۀ هوشنگ اهرپور، تهران، دنياي كتاب، 1377، ص171.

[2] . همان، ص152.

[3] . همو، بيگانه‌اي بر لب رودخانه، ترجمة هوشنگ اهرپور، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص150.

[4] . همان.

[5] . پال توئيچل، بيگانه‌اي بر لب رودخانه، ترجمۀ هوشنگ اهرپور، ص163.

[6] . كريشنامورتي، اولین و آخرین رهایی، ترجمۀ قاسم كبيري، تهران، مجيد، 1370، ص153.

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: