کد خبر: ۳۶۷۸
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
دین از سرچشمه‌های فرهنگ در جوامع بشری است و صلاح و فساد هر جامعه، به صلاح و فساد اندیشه دینی در آن جامعه وابسته است. امام حسین(ع) به عنوان مظهر اسلام ناب محمدی، با قیام افشاگرانه خود بر تفسیرها و برداشت‌های رایج از دین خط بطلان کشید و با احیای دین حقیقی، وجوه پویا، سازنده و جهت دهنده این راه را برای مردم نمایان ساخت.
سیدالشهدا(ع) مظهر اسلام ناب محمدی

فرقه نیوز - بخش سایر فرق، عاشورا حادثه‌ای نبود که در یک نیم روز اتفاق بیفتد؛ بلکه نهضت حسینی واقعه‌ای است که پیامدها و آثار آن تا امروز در تاریخ، فرهنگ، فکر و عمل مسلمانان گسترده شده و تا قیامت نیز امتداد خواهد یافت.

قیام اصلاحی امام حسین(ع) ریشه در نهضت‌های اصلاحی پیامبران داشت؛ زیرا ایشان وارث پیامبران بود و در این راه جان خویش را تقدیم کرد تا مفاسد برچیده شود و حرکت عاشورا در شرایط محدود و کنترل‌‌های دقیق دشمن، برنامه ریزی دقیقی را برای مبارزه با ظلم و فساد انجام داد. قیام عاشورا شورشی کور و بی‌‌هدف نبود؛ بلکه نهضتی حساب شده و با برنامه بود که امام حسین(ع) با پیش بینی همه احتمالات و صورت‌‌های واقعه، برای اصلاح امت اسلام چاره اندیشی دقیقی انجام دادند که در طول تاریخ، الگوی مبارزه در دل یک قدرت مسلط باطل به شمار می‌‌آید.

نهضت حسینی، الگوی حرکت‌های مبارزاتی موفق بوده و برنامه احیاگرانه‌ای نسبت به دین و جلوه‌های گوناگون آن داشته است تا بدین وسیله دین برپا شود، سیره پیامبر اکرم(ص) سرمشق عملی مسلمانان گردد و عزت دین خدا به جامعه بازگردد.

اگر ماهیت سیاسی و مبارزاتی قیام عاشورا برای جهانیان به خوبی ترسیم شود، در میان انسان‌های آزاده و ملت‌های در بند و آزادی‌خواه، هوادران و شاگردان بسیاری خواهد یافت و هیچ مستکبر، طاغوت و متجاوزی نمی‌خواهد در میان ملت‌ها به‌ویژه نسل جوان آنان، نام و یاد واقعه‌هایی همچون عاشورا جوشان و خروشان باشد که در اثر آن بیداری، بیزاری از دشمن، معرفت دینی، عشق به ولایت، شجاعت، فداکاری و هزاران شعله دیگر ساطع می‌شود.

قیام عاشورا محل خیزش انگیزه‌ها، حساسیت‌ها، حضورها، مجاهدت‌ها، ایثارگری‌ها، پاکدامنی‌ها، زهد، اخلاص و استقلال است که برخاسته از ایمان و یقین است و در طول تاریخ، نوک پیکان هجوم مستکبران از بین بردن ایمان مردم و جوانان بوده است؛ چنان که رهبر معظم انقلاب در کنار طرح «عبرت‌های عاشورا» و نگاه به «وضعیت خواص و تأثیر آنها در سرنوشت جامعه» سه هشدار در این عرصه به ملت دارند؛

1. هشدار به خواص در اجرای نقش مؤثر خود در مقابله هجمه دشمنان

2. هشدار به جوانان، دانشجویان و مسؤلان در مراقبت از ابتلا به بیماری خطرناکی با نام روشنفکری وابسته مزدور و عقب مانده از ملت و دست‌هایی که درکارند تا روشنفکری دینی زاییده انقلاب را به حالت قبل از انقلاب رجعت دهند

3. هشدار به مسؤلان در خصوص مطبوعاتی که با گردانندگی دست‌های آلوده و دارای پیشینه‌های سوء فکری و سیاسی، آزادی مورد نظر غرب را که همان آزادی استعماری و حیوانی که منشأ تمام فسادها، گناهان بزرگ و منکرهاست، ترویج می‌کنند.(امانتداران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری، موسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، ص11-12)

واقعه کربلا به ما می آموزد که در صحنه‌های زندگی، در پیروی‌ها، حمایتها، دوستی‌ها، دشمنی‌ها و موضع‌گیری‌ها، بر اساس شناخت عمیق و بصیرت عمل کنیم و با یقین و اطمینان به درستی کار و حقانیت مسیر حق، راسخ و ثابت قدم بمانیم.

 

 

سیمای عزت در حماسه حسینی

عزت حقیقی که برخاسته از عبودیت حق است، انسان را در راه حق پایدار و شکست ناپذیر می‌سازد و نهضت حسینی برترین نمونه چنین عزتی است. این عزت در گام به گام حماسه حسینی جلوه دارد. عزت به معنای عظمت بزرگواری، ارجمندی و سر افرازی است و در معنای دقیق‌تر، همان شناخت انسان به حقیقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.(لغتنامه دهخدا، ماده عزت)

 

عزت در اصل به معنای صلابت و شکست ناپذیری است.(تفسیرالمیزان، ج17، ص22)

عزت را به معنای «اقتدار» نیز تفسیر کرده‌اند که در اسماء الهی نیز به چشم می‌خورد؛ نامی که بیش از 88 بار در قرآن کریم از آن یاد شده است. هو العزیز الحکیم، هو العزیز العلیم، الی صراط العزیز الحمید و... .(مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، ج4، ص26)

بنابراین «عزت» در حوزه‌های گسترده‌ای همچون جامعه، معنای اقتدار و عظمت دارد و در حوزه‌های شخصی به مفهوم ارجمندی و سربلندی است و ذلت مفهوم متضاد آن است. «تعز من تشاء و تذل من تشاء.»(آل عمران/26) کلمه عزت در کلام امام حسین(ع) در مقابل ذلت آمده است که فرمودند: «مرگ با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.»(مناقب آل ابی طالب، ج4، ص89)

 

جلوه‌های عزتمندی در نهضت حسینی

سید الشهدا(ع) از هنگامی که که ولید بن عتبه والی مدینه مأمور شد از ایشان بیعت بگیرد، تا زمانی که  همه یارانش به شهادت رسیدند و خود پذیرای شهادت شد، پیوسته یک مطلب را تکرار می‌کرد و آن پیام «عزت» و حماسه «عزتمندی» بود.

1. امام حسین(ع) در پاسخ به درخواست محمد بن حنفیه که از سر خیر خواهی به آن حضرت توصیه کرد برای خودداری از بیعت با یزید، به جایی دور ازدسترس برود، مردم را به یاری خویش بطلبد و از جنگی نابرابر و کشته شدن بپرهیزد، فرمودند: «برادرم، به خدا سوگند اگر در تمام دنیا هیچ پناهگاه و مأمنی نباشد، هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.»(مقتل خوارزمی، ج1، ص188)

2. هنگامی که حربن یزید ریاحی فرمانده سپاه کوفه راه را بر امام حسین(ع) بست، از حرکت کاروان جلوگیری کرد و حضرت را از مرگ بیم داد، امام حسین(ع) چنین فرمودند: «شأن من شأن کسی نیست که از مرگ بهراسد؛ چقدر مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق سبک و راحت است؛ مرگ در راه عزت جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت، جز مرگی فاقد حیات نیست؛ آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ تیرت به خطا رفته است و گمانت تباه است؛ من کسی نیستم که از مرگ بهراسم؛ منش و همت من بزرگ‌تر از آن است که از ترس مرگ به زیر بار ستم روم؛ آیا شما بر بیش از کشتن من توانایی دارید؟ آفرین و درود به کشته شدن در راه خدا! در حالی که شما قادر به نابودی عظمت من و محو عزت و شرف نیستید؛ پس در این صورت باکی از کشته شدن ندارم.»(احقاق الحقه و ازهال الباطل، ج11، ص601)

 

علل و عوامل زمینه ساز قیام عاشورا

بنا به فرموده رهبر معظم انقلاب، عوامل زمینه ساز قیام عاشورا بایستی شناسایی شود تا جامعه اسلامی ما دچار چنین وضعیتی نشود. چنان که در این زمینه فرمودند: «...باید ببینیم آن جامعه اسلامی چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید...؛ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرمؤمنان(ع) در همان شهری که ایشان حکومت می‌کرد، سرهای پسران حضرت علی(ع) را به اسارت در آن می‌گردانند...؛ جامعه‌ای را که پیامبر(ص) ساخته بود، بعد از مدت چند سال به آن وضع دچار شد و لذا جامعه ما باید خیلی مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود؛ عبرت اینجاست. ما باید آن بیماری را بشناسیم و آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.»(روزنامه کیهان، 23/4/1371)

 

1. انحراف در اصل دین(تحریف اسلام)

تحریف یک مکتب بزرگ‌ترین خطر برای آن مکتب و بدترین نوع تحریف است که رهبران و سیاستمداران آن مکتب، بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با قوانین و تعالیم آن مکتب بدانند.

این خطر بزرگ در زمان امام حسین(ع) توسط دستگاه اموی اسلام را تهدید می‌کرد؛ چنان‌ که معاویه به یکی از استاندارانش به نام مغیره بن شعبه می‌گوید: «هر روز در جهان اسلام پنج بار به نام این مرد هاشمی(پیامبر اسلام) فریاد می‌کنند و می‌گویند: «اشهد ان محمد رسول الله» اکنون با این وضع، جز آن‌که نام او بمیرد، چه راهی باقی مانده است؟!»(مروج الذهب، ص454)

یزید نیز با تمسک به شعر، اعتقاد درونی خود را درباره انکار رسالت پیامبر اکرم(ص) بیان کرد و گفت: «فرزندان هاشم با فرمانروایی بازی کردند؛ نه خبری از آسمان آمده و نه وحی نازل شده!»(حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 187)

اینجاست که امام حسین(ع) آیه استرجاع بر زبان جاری کرده و فرمودند: «انا لله‏ و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی ‏رسول الله یقول: الخلافة محرمة علی آلأبی سفیان؛ هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که مى‌فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است.»( بحارالانوار، ج 1، ص 184)

به هر صورت تحریف اسلام ناب محمدی، وارونه و پوسته­ای ساختن دین، از برنامه‌هایی بود که در عصر امام حسین(ع) به اوج خود رسیده بود. حضرت در نامه‌ای به مردم بصره این مهم را اشاره کرده و می‌نویسند: «...شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دعوت می‌کنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم که دیگر سنت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است...»(حیاة الامام الحسین بن علی، ج 2، ص 322)

امام حسین(ع) در مجموع کلمات و سخنرانی‌های خود که در هجرت بزرگ خویش از مدینه تا کربلا بر زبان آوردند، دو نکته اصلی و محوری را به عنوان مبانی اعتقادی نهضت خویش برشمرده‌اند:

1. احیای دین

2. مقاومت و تقابل با حاکمیت یزید

امام خمینی(ره) در تعبیر زیبایی، اوضاع زمان امام حسین(ع) را چنین بیان فرمودند: «در صدر اسلام دو اسلام وجود داشت؛ اسلام بنی امیه و اسلام ناب محمدی(ص) و دشمنان در لوای اسلام بنی امیه، در صدد نابودی اسلام بودند؛ در زمان ما نیز عنوان اسلام آمریکایی و اسلام ناب مطرح شده است؛ اسلام آمریکایی یعنی اسلام منهای سیاست، منهای مبارزه و مجاهده، منهای حکومت و نظام اجراء.» اگر ما از قضیه صدر اسلام عبرت نگیریم، ممکن است اسلامی مثل اسلام خوارج در مقابل اسلام ناب محمدی مطرح شود و حقیقت دین نزد بشر مشتبه و وارونه جلوه داده شود.(جلوه‌های سبز و سرخ عاشورا، محمد بابا پور گل افشانی،قم، آل صمد، ص207)

وقتی چنین قرائت ارتجاعی و یا متجددانه‌ای از دین ارائه داده شود، دینداران واقعی باید به قربانگاه شهادت بروند و مردم نیز در این رهگذر، تماشاگر یا بی‌تفاوت خواهد ماند؛ همان طور که دعبل خزاعی، فاجعه گرداندن سرهای شهدا کربلا  را این طور تصویر کرده است.

رأس ابن بنـــت محمد و وصیه             یا للــرجال علی قناه یرفع

و المسلمون بمنظر و بمسمع             لا جازع من ذاو لا متخشع

«سر پسر پیامبر(ص) و جانشین او برنیزه بلند است؛ مسلمانان می‌بینند و می‌شنوند، اما کسی ناله‌ای نمی‌کند و افسوس نمی‌خورد.»(جلوه‌های سبز و سرخ عاشورا، محمد بابا پور گل افشانی،قم، آل صمد، ص208)

کراچکی در رساله‌ای با عنوان «کتاب التعجب» می‌نویسد: «خانواده‌هایی در شام پس از حادثه کربلا به عناوین مختلفی معروف شدند...؛ بنوسراویل فرزندان کسانی بودند که لباس امام حسین(ع) را برداشته بودند؛ بنوالسراج فرزند آنهایی بودند که روی زین اسب نشسته و بر پیکر امام حسین(ع) اسب تاختند؛ برخی از آنان نعل اسب خود را به قیمت گرانی به مردم فروختند و مردم نعل اسبان را برسر در خانه خود می‌زدند و به آن افتخار می‌کردند!»

کراچی نوشته است که این رسم تا زمان او نیز باقی بوده است؛ عده‌ای از مردم نیز به تقلید از آنها، نعل‌های دیگری را بر در خانه خود می‌زدند.

بنواسنان نیز نیزه‌ای را که سر امام حسین(ع) برآن بود، حمل می‌کردند و بنومکبری پشت سر نیزه داران امام حسین(ع) حرکت می‌کردند و تکبیر می‌گفتند.»(همان، ص209)

یکی از علمای یهود در مجلس یزید، او را سرزنش کرد و گفت: «...این پسر دختر پیامبر(ص) شما بود که بدین سرعت او را کشتیدید؟ و با فرزندان او این گونه رفتار می‌کنید، اگر فرزندی از موسی در میان ما باقی مانده بود، او را می‌ستودیم.»(کشف الغمه،ج2، ص159)

حضرت زینب(س) در کوفه، اشاره‌ای به مردم کرد و فرمود: خاموش باشید، نفس‌هاى مردم در سینه‏ها حبس و زنگ‌ها از صدا افتادند و بعد فرمودند: «حمد و ستایش مخصوص خداوند است و درود بر جدّم محمّد(ص) و آل طاهرینش.

امّا بعد، اى اهل کوفه! اى اهل نیرنگ و بى‏وفائى! آیا مى‏گریید؟! هرگز اشک شما پایان نپذیرفته ناله‏تان فرو ننشیند، شما مانند پیرزنی هستید تافته خود را واتابیده، که همواره سوگندهایتان را وسیله درآمد میان خود قرار مى‏دهید.

آیا در شما جز چاپلوسى و آلودگى به تباهى و ارتجاع و کینه‏توزى و تملّقى چون تملّق کنیزان و رنج و درد دشمنان هست؟! یا در میان شما چراگاهى به گستره یک خرابه یا قطعه نقره‏اى که در لحد گورى نهفته مى‏باشید؟ چه چیز بدى نفس شما از پیش فرستاده که خشم خدا را بر شما فرود آورده و جاودانه در عذاب خواهید بود.

آیا مى‏گریید و ناله از جگر برمى‏آورید؟! آرى به خدا که باید بسیار بگریید و کم بخندید، به طور قطع که همه عار و ننگ‌ها را براى خود جمع کردید که هرگز تکّه‏هاى این عار و ننگ را شستشو نتوانید داد! چگونه مى‏توانید خون‏ زاده خاتم نبوّت، معدن رسالت، سیّد جوانان بهشت، پناه نیکان، فریادرس محرومان، حجت بر شما و جریان بخش سنّت خود را بشویید.

چه گناه سنگینى را به دوش گرفتید؛ دورى و تباهى از آن شما باد! تلاش شما زیان‌بار، دست‌هایتان بریده و کالایتان قرین خسران باد؛ به خشم خدا بازگشت نموده و داغ ذلّت و بیچارگى بر شما نهاده شد.

واى بر شما اى کوفیان! آیا مى‏دانید که چه جگرى از رسول اللَّه را پاره پاره کردید؟ چه زنان گرامى از پیامبر را از پرده بیرون کشیدید؛ چه خونى از پیامبر را ریخته و چه حرمت او را دریدید؟! به طور قطع به بلاها و سختى سیاه و ناگوارى دامن زدید!

در روایتى این گونه نیز آمده است: به زشتى و حماقتى به پهناى برجستگی‌هاى زمین و آسمان روى آوردید؛ آیا به شگفت آمدید از این که آسمان خون بارید و هر آینه عذاب آخرت خوارکننده‏تر است و شما یارى نمى‏شوید؛ این مهلت(اندک) را خفیف مى‏پندارید؛ خون‌خواهى دستخوش از دست رفتن نشود و خدا و پروردگارتان در کمین‌گاه است.

راوى گوید: به خدا سوگند، مردم را مى‏دیدم که چون سرگشتگان مى‏گریستند و دست‌ها را بر دهان‌هایشان نهاده بودند.

پیر مردى را دیدم که در کنارم ایستاده مى‏گریست و ریش وى از اشکش خیس شده بود و مى‏گفت: پدر و مادرم فدایتان، پیران شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل‌هایند و هرگز خوار نگردیده‌اید؛ کسى را توان برابرى با شما نیست.»(لهوف، ابن طاووس، على بن موسى،ترجمه میر ابو طالبى ،قو،ص170-171)

 

2. انحراف در اصل ولایت

ولایت همان مقام اولی به نفس بودن بر افراد و مدیریت همه شئون جامعه بر اساس قانون الهی و دور ساختن قدرت و حکومت طاغوتیان و محو سلطه مستکبران از صحنه سیاست است.(از فرازهای خطبه امام حسین(ع) در منی) ولایت، مفتاح و کلید اجرای همه احکام و «ولی» دلیل و هدایت کننده بر همه قوانین الهی است.(اصول کافی، ج2، ص18)

تمام فضایل و مناقب در ائمه هدی(ع) را باید مقدمه و سرآغاز تحقق ولایت بدانیم؛ همان گونه که امام حسین(ع) در منی هر آن‌چه را که خدا در قرآن و در شأن امام علی(ع) و خاندانش نازل کرده یا بر زبان پیامبرش جاری ساخته بود، در دفاع از ولایت فرو نگذاشت.

بنا به فرموده امام حسین(ع) نزول آیه «تطهیر» و اعلام جهانی قداست اهل بیت(ع) مقدمه‌ای است بر جریان غدیر خم. فرمان حضور اهل بیت(ع) در صحنه حساس و شور انگیز مباهله، نزول سوره مبارکه «هل اتی»، آیه مودت و همه فضایل قرآنی خاندان عصمت زیر بنای فرمان تبعیت از اولی الامر است.

این تفکر که ولایت، اختصاص به معصومین دارد و در زمان غیبت، قابل اعمال نیست و بی‌اساس است؛ زیرا نتیجه این نوع تفکر، به انزوا کشیدن احکام حیات بخش اسلام، تحریف شدن قوانین ثابت قرآن، تعطیل نمودن برنامه‌های جاودانی این کتاب جاودانی و محدود کردن اسلام به عبادت‌های فردی است.

اگر دشمنان به اصل«ولایت فقیه» که محور نظام اسلامی، مشروعیت بخش تمام سازمان‌ها ،نهادها، سیاست‌ها و تصمیم گیری‌ها است، ضربه وارد کند و یا آن را ازبین ببرد، باید شاهد حوادث خونینی مثل عاشورا باشیم.

 

 

3. ترک اصل امر به معروف و نهی از منکر

امام حسین(ع) درسرزمین منی سه عامل اصلی قیام خود را برشمردند که عامل اول، انحراف از اصل ولایت بود و به آن پرداختیم.

 عامل دوم را عدم اجرای امر به معروف و نهی از منکر مطرح کردند و مهاجران، انصار و بزرگان قوم را به خاطر مسامحه در این امر مهم که اساس اسلام بر آن استوار است، مورد ملامت و نکوهش قرار داده و فرمودند: «...خداوند در(توصیف مؤمنان) ابتدا امر به معروف و نهی از منکر را بیان می کند؛ زیرا می‌داند که امر به معروف و نهی از منکر، فریضه‌ای است که اگر چنان که حقش است به پای داشته شود، تمامی واجبات از آسان و دشوارش برپا شوند. امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است؛ همراه رد مظالم، مخالفت با ظالم، تقسیم بیت المال و غنائم، گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در مورد به سزای خود.»(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ترجه کتاب موسوعه کلمات امام حسین(ع) مشرقین، ص303-308)

این بیان حضرت، نخست پاسخ روشنی است به کسانی که امر به معروف و نهی از منکر که امری مهم و زیر بنایی است، در ابعاد کوچک، در جهت فردی و قولی و نه عملی آن کافی می‌دانند.

دوم دلیل دیگری است بر وجوب تشکیل حکومت اسلامی برای اجرای عملی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه.

سوم گواه این حقیقت است که  قیام و نهضت آن حضرت در مقابل حکومت یزید، به جهت اجرای فرائض الهی، اقامه نماز، زکات و امر به معروف و نهی از منکر بوده است.

بنابراین اگر اصل مهم امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ترک شود و مسلمانان و علما به این وظیفه مهم سیاسی و اجتماعی خود عمل نکنند، سستی کنند و یا از کنار انحراف‌ها و فسادهای اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی بی‌تفاوت عبور نمایند، همان گونه که قرآن بیان کرده، دچار نزول عذاب الهی، دور شدن از رحمت الهی، حاکم شدن ظالمان، ستمگران و نابودی جامعه اسلامی خواهند شد.

 

 

4. انحراف خواص امت

یکی از مهمترین عواملی که از نظر اجتماعی انگیزه اساسی در نهضت عاشورا به حساب می‌آید، خود باختگی سران مذهبی و نیز عدم احساس مسؤلیت در میان این قشر از جامعه اسلامی است.

امام حسین(ع) در منی انحراف این گروه خواص را سومین عامل قیام خود اعلام کردند و خطاب به آنها فرمودند: «شما ای گروه حاضر، ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید...، در خیابان‌ها مانند شاهان راه می‌روید، بیشتر حقوق الهی که به عهده داشتید فرو گذاشته‌اید، حق ضعفا را ضایع می‌کنیدع اما آنچه حق خود می‌پندارنید به طور کامل مطالبه می‌کنید! نه مالی در راه حقیقت بذل می‌کنید و در راه کسی که به شما روح و جان بخشید حاضر نیستید جان دهید و در راه خدا حاضر نیستید با اقوام و خویشان خویش در افتید و آرزوی بهشت خدا و همسایگی با پیامبران خدا را هم دارید، من از این بیمناکم همین الان خدا بر شما عذاب نازل کند...!

نابینایان، اشخاص کر و لال و زمین گیران ناتوان در همه شهرها بی‌سرپرست مانده‌اند و بر آنها ترحم نمی‌شود...! با چرب زبانی، چاپلوسی و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران ایمن می‌گردانید...! شما با این روحیه و رویه، توده ناتوان را به چنگال این ستمکاران گرفتار آوردید تا یکی برده‌وار سرکوفته باشد و دیگری بیچاره‌وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ حاکمان نیز در منجلاب سلطنت غوطه خوردند و با هوس بازی خویش، ننگ رسوایی به بار آوردند...»(تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول - قم، 1363، ص237-238)

سخنان جامع امام حسین(ع) به طور کامل بیانگر انحراف خواص است و با این که امام چنین سخنان هشدار دهنده، آگاهی بخش و تکان دهنده‌ای را مطرح نمودند، اما متأسفانه هیچ کدام به یاری حضرت نشتافتند و راه خود را رفتند.

اساس تمام  این چرخش‌ها از حق، فتنه‌ها، بحران‌ها و انحراف‌ها، رذیله «دنیاپرستی» است که امام حسین(ع) می‌فرماید: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم...؛ مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه زبان آنها است که برگردش تا آنجا حلقه می‌زنند که دنیاشان در فراخ باشد و هر گاه با بلا آزموده شوند، دینداران اندک هستند.»(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص399)

رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودند: «وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه آنچنان می‌شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌کند، از ترس جان، از دست دادن مال و دادن مقام و پست، منفور شدن و تنها ماندن، حاضر می‌شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند، وقتی این‌طور شد، اولش با شهادت حسین بن علی(ع) با آن وضع آغاز می‌شود و آخرش هم به بنی امیه و شاخه مروانی و بعد بنی عباس و سپس نیز سلطه سلاطین در دنیای اسلام تا به امروز می‌رسد.»(سخنرانی مقام معظم رهبری، 20/3/75)

بنابراین «دنیا پرستی» خطرناکترین لغزش‌گاه خواص است که جلوه‌های بسیاری همچون خودپرستی، مال پرستی، ریاست طلبی و ملاحظات خویشاوندی و دوستی دارد.

امام سجاد(ع) نیز در نامه‌ای به محمد بن شهاب زهری که عالم درباری آن زمان بود می‌نویسد: «به فردای خود با دقت بنگر؛ هنگامی که در مقابل خداوند می‌ایستی و از نعمت‌های خود از تو سؤال می‌کند که چگونه از آنها بهره بردی و نیز از حجت‌های خود از تو سؤال می‌کند که چگونه عمل کردی؟

خیال مکن که خداوند عذرهای تو را قبول می نماید و نسبت به تقصیرهای تو راضی خواهد شد. هیهات هیهات که هرگز چنین نیست؛ خداوند در کتاب خود، عالمان دینی را تهدید به مؤاخذه کرده و فرموده است: «لتبیّننه للناس و لاتکتمونه»(آل عمران / 187)

بدان که کوچکترین چیزی که کتمان می‌کنی و کمترین کاری که انجام می‌دهی، آن است که قبح ظلم و ظالم را زیبا نشان می‌دهی و با نزدیک شدن به او و اجابت خواسته‌هایش، راه گمراهی و هلاکت او را سهل و آسان می‌نمائی. پس بسیار خوف آن را دارم که تو در تحمل گناهت با خائنان همراه باشی و برای کمک‌هائی که در مقابل حمایتت از حاکمان ظالم دریافت می‌نمائی، مورد سوال و مواخذه قرار گیری.

آن‌چه را تو از حاکمان ظالم دریافت می‌کنی، هرگز مال تو نیست. تو با کسانی نزدیک شده‌ای که هیچ حقی را به ذی حقش ردّ نکرده‌اند و با نزدیک شدنت به آنان، هیچ باطلی را از بین نبرده‌ای و با کسانی دوستی می‌کنی که با خداوند دشمنی می‌نمایند.

آیا چنین نیست که با فراخوانى تو به دربار خود، مى‌خواهند تو را قطبى کنند تا آسیاب مظالمشان را بر محور تو به گردش درآورند و پلى کنند تا از آن به سوى ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهى خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود بکشانندت؟ در دل تو نسبت به علماى حقیقى تردید افکنده و به وسیله تو، دل مردم نادان را به خود جلب کنند.

...تو خود باید خود را بپایى، دیگرى نیست که تو را بپاید. باید خود را به عنوان کسى که به زودى مورد بازخواست الهى قرار خواهد گرفت، حسابرسى و مؤاخذه کنى.

...آیا جهل و غروی که در آن افتاده‌ای و فتنه و بلائی که مردم(به خاطر تو) در آن گرفتار شده‌اند را نمی‌بینی؟ تو مردم را گرفتار بلائی کرده‌ای که در اثر آن، آنان از کسب و کار مورد علاقه‌شان بازمانده و پیوسته می‌خواهند مانند تو گردند و به دانش تو یا به موقعیت تو دست پیدا کنند. پس قهرا به خاطر تو در دریائی عمیق و بلائی بیش از اندازه گرفتار شده‌اند.

...تو را چه شده است که از خواب زدگی بیدار نمی شوی؟ و از لغزش‌هایت طلب مغفرت نمی‌کنی و با خود نمی‌گوئی: به خدا قسم هیچ‌گاه برای خدا کاری نکردم، نه دین او را احیا نمودم و نه باطلی را به خاطر او از بین بردم. آیا این است شکر تو برای کسی که دانش کتاب خود را به تو عطا نمود؟

چه قدر می‌ترسم که تو جزو کسانی باشی که خداوند درباره آنان در کتاب خود فرموده است: «اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا»(مریم / 54) همانا آنچه را خداوند از کتاب و دانش آن به تو عطا نمود، ضایع نمودی؛ پس آن خدائی را حمد می‌کنیم که ما را از ابتلائی که تو را گرفتارش نمود عافیت بخشید والسلام.»(مکاتیب الأئمة(ع)؛ على، احمدى میانجى ،قم، ج‏3، ص181)

شهید مطهری درباره این وجه قیام امام حسین(ع) می‌گوید: «تا اینجا این نهضت ماهیت عکس العملی، آن هم عکس العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع دارد و به تعبیر دیگر ماهیتش ماهیت تقوا است؛ ماهیت قسمت اول «لا اله الا الله» یعنی «لا اله» است، منظور این‌که نهضت از سنخ تقوا است.

این است که هر انسانی در جامعه خودش با تقاضاهایی مواجه می‌شود که به شکل‌های مختلف در صورت شهوت، مقام، ترس و به صورت ارعاب است که باید در مقابل همه آنها بگوید «نه».(حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ص186)

 

ابعاد احیاگری و اصلاح طلبی در نهضت عاشورا

کلمه احیاء و احیا کردن به معنای زنده کردن و حیات بخشیدن، برگرداندن ارزش‌ها به جامعه و بیدار کردن انسان‌ها از خواب غفلت است و اصلاح یعنی سامان بخشیدن که در مقابل فساد به کار می‌رود.

آفت‏ها و تباهى‏ها در ارکان حکومت و جامعه پس از استقرار ارکان مخوف مذهب سالارى دروغین اموى وسعت و گسترش تأسف‏بارى یافت و زنگ‏هاى خطر را به صدا درآورد و ضرورت تحول و اصلاحات عمیق و ساختارى را فورى‏تر ساخت و نهضت اصلاح‏طلبانه عاشورا را حیاتى‏تر و سرنوشت‏سازتر نمود.

به همین جهت است که پیشواى نهضت اصلاح‏طلبانه عاشورا به صراحت مى‏فرماید: «اللّهمّ انّک تعلم انّه لم یکن الّذى کان منّا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک...؛ بار خدایا، تو خود مى‏دانى که آنچه از سوى ما اظهار و انجام مى‏شود، نه براى رقابت در قبضه قدرت و به دست آوردن پست و مقام است و نه به انگیزه دست‏یابى به ثروت و دارایى این دنیا؛ بلکه هدف این است که نشانه‏هاى دین راستین و نجات بخش تو را به جایگاه خود بازگردانیم و شهر و دیار بندگانت را از تباهى و بیداد و فریب اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده‏ات به نعمت امنیت و آسایش برسند و به آزادى و حقوق اساسى و انسانى خویش نایل آیند.»

و نیز در سفارشنامه‏ خویش مى‏نویسند: «و انّى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّى...؛ من نه به انگیزه خودخواهى و راحت‏طلبى قیام کرده‏ام و نه خوشگذرانى و نه براى تباهى و بیداد؛ بلکه در این اندیشه‏ام که امور جامعه و امت نیاى گران‌قدرم را اصلاح کنم و آفت‏هاى سعادت سوز را از خرمن هستى آنان بزدایم...»(بحار الانوار، ج44، ص329)

سفیر روشنفکر و دین‏شناس آن حضرت با مردم کوفه بر اساس این محورها برای امام حسین(ع) بیعت مى‏گرفت که می‌توان ابعاد احیاگری در نهضت عاشورا را در موارد ذیل نیز خلاصه کرد.

 

1. اصلاح سیاسی و مبارزه با سلطه باند اموی

عزم امام حسین(ع) برای اصلاح سیاسی در ساختار حکومتی و تحقق حکومت دینی با روی کار آمدن یزید آشکارتر شد؛ زیرا سلطه باند اموی گسترده‌تر و یزید بی‌پرواتر از پدر خویش به نابودی سنت پیامبر و اصول و ارزش‌های دینی پرداخته بود. از این‌رو در برابر بیعت خواهی یزید ایستاد و اظهار داشت: «همه از خداییم و به سوی او می‌رویم.»

بنابراین باید با اسلام خداحافظی کرد که امت اسلامی به فرمانروایی چون یزید گرفتار آمده است... . من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: خلافت بر دودمان ابوسفیان و فرزندان او حرام است، اگر معاویه را برمنبر من دیدید، شکمش را بشکافید؛ به خدا سوگند اهل مدینه او را بر منبر جدم دیدند و به فرمانش عمل نکردند، از این رو خدا آنان را به فرزندش یزید گرفتار کرد! خدا عذابش را در آتش بیفزاید.»(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص322-323)

اینجا است که امام(ع) اصلاح خود را متوجه ساختار حکومت و رهبری جامعه میکند و تمام تلاش خود را در جهت افشای حکومت ظالم و مستبد اموی به کار می‌گیرد و می‌فرماید: «فیا عجبا! و ما لی [لا] أعجب؟ و الارض من غاشّ‏ غشوم‏ و متصدّق ظلوم و عامل على المؤمنین بهم غیر رحیم؛ شگفتا! و چرا در شگفت نشوم؟! از این دغلکاران ستمگر و جیره دهندگان جفا پیشه و مأموران سنگدلى که به کسى رحم نمى‏کنند.»(الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، ج2، ص481)

و نیز فرمودند: «نحن‏ أهل‏ البیت‏ أولى‏ بولایة هذا الأمر علیکم من هؤلاء المدعین ما لیس لهم‏؛ ما خاندان پیامبر(ص) از اینها که ادعای دروغ دارند و با شما به ستم و دشمنی رفتار می‌کنند، به ولایت و رهبری برتریم.»(وقعة الطفّ، ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، قم ، ص 170)

 

2. اصلاح اجتماعی و فرهنگی

یکی از ابعاد اصلاح گری امام حسین(ع) مقابله با بدعت‌ها، پیدایش اختلافات طبقاتی و دور شدن و انحراف از سنت نبوی بوده است. امام حسین(ع) زمانی قیام کرد که به جای خانه ساده پیامبر(ص) و مسجد مدینه، کاخ سبز معاویه و قصرهای کوفه و شام خودنمایی می‌کرد و یزید، عیاشی که جز به شرابخواری، میمون بازی و شهوترانی به چیز دیگری نمی‌اندیشید! برای کسب مشروعیت حکومت خود، می‌خواست از بزرگان قوم، حتی از فرزندان پیامبر(ص) بیعت بگیرد.

سیدالشهدا(ع) به عنوان یک مصلح اجتماعی در نامه خود به سران قبایل بصره می‌نویسند: «شما را به کتاب و سنت پیامبر دعوت می‌کنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت‌ها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنوید و امر مرا اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد.»(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص356)

همچنین در جایی دیگر در مبارزه با نظام طبقاتی آن روز می‌فرمایند: «مَنْ‏ لَبِسَ‏ ثَوْباً یَشْهَرُهُ- کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّارِ؛ هر کس لباسی بپوشد تا از دیگران متمایز باشد، خداوند لباسی از آتش در قیامت بر او خواهد پوشید.»(اصول کافی، کلینی، ج6،ص445)

امام حسین(ع) در بیان اهمیت حق الناس و پرداخت دیون در صبح عاشورا به عمیر انصاری دستور می‌دهند که در میان چادرها و خیمه‌ها اعلام کند: «نادِ أَنْ لا یُقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی مَنْ ماتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ میان همه یارانم اعلام کن، هر کس دَیْنى بر عهده دارد، همراه من کشته نشود؛ زیرا هر کس از دنیا برود و دَیْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قیامت برداشته مى‌شود.»(احقاق الحق، ج 19، ص 429)

ایشان علامات شیعه را بر می‌شمرند و می‌فرمایند: «مَا مِنْ‏ شِیعَتِنَا إِلَّا صِدِّیقٌ شَهِیدٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ وَ عَامَّتُهُمْ یَمُوتُونَ عَلَى فِرَاشِهِم؛ علامت‏ شیعه دو چیز است؛ 1. صداقت 2. شهادت طلبی و در این صورت، حتی اگر در رختخواب بمیرند شهید هستند.»(المحاسن، احمد بن خالد، برقى، قم،ج‏1، ص163)

 

 

دیدگاه عاشورایی درباره نسبت حق با قدرت

در مکتب عاشورایی، هر جا قدرت هست، هر نوعی و به هر میزانی، به همان اندازه مسؤلیت و تکلیف است؛ تکلیف دائر مدار قدرت و قدرت ملازم با مسؤلیت و تکلیف است. قدرت غیر مسؤل و غیر مکلف، در فرهنگ عاشورایی وجود ندارد و قدرت در حوزه نظر، به حقیقت و در حوزه عمل به حقوق مشروط است؛ بنابراین قدرت اصالت ندارد و نمی‌تواند هدف باشد؛ بلکه وسیله است و ابزاری در خدمت حق و دفاع از حقیقت و خدمت به حقوق متقابل انسان‌ها، حقوق خدا و مردم محسوب می‌شود.

بنابراین این دو تعریف از قدرت منجر به یک نبرد مستمر تاریخی و عقیدتی می‌شود که گاهی یک طرف آن امام حسین(ع) و طرف دیگر آن یزید است که تا امروز ادامه داشته و دارد.(ر.ک.استاد رحیم پور)

 

پاسخ امام سجاد(ع) به شماتت دشمنان

مورخین نوشته‌اند: ابراهیم پسر طلحه(از بلواگران جنگ جمل) در شام بود؛ خود را به کاروان اسرای اهل بیت(ع) رساند؛ چون امام سجاد(ع) را دید، از حضرت پرسید: علی بن حسین(ع)! حالا چه کسی پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با امیرمؤمنان علی(ع) را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقام جویی چنین گفت.)

امام سجاد(ع) در پاسخ فرمودند: «اگر می‌خواهی بدانی پیروز واقعی کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.»(امالی شیخ طوسی،ج 2،ص 290)

پاسخ کوتاه اما کوبنده امام سجاد(ع) به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی ژرف به همراه داشت؛ به وی فهماندند که جنگ ما در گذشته و حال، برای عزت و قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید؛ بلکه قدرت از نگاه ما، وسیله و ابزاری برای بقا و تثبیت آرمان‌ها و حقیقت است؛ قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از مأذنه‌ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.

 

 

جمع بندی

دین از سرچشمه های فرهنگ در جوامع بشری است و صلاح و فساد هر جامعه، به صلاح و فساد اندیشه دینی در آن جامعه وابسته است؛ امام حسین(ع) به عنوان مظهر اسلام ناب محمدی، با قیام افشاگرانه خود، بر تفسیرها و برداشت‌های رایج از دین خط بطلان کشیدند و با احیای دین حقیقی، وجوه پویا، سازنده و جهت دهنده این راه را برای مردم نمایان ساختند.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار