کد خبر: ۵۰۵۹
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
مدعیان عصر غیبت/
اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعیان بیشتر از نوع متمهدین ـ مدعیان شخص مهدی(ع) ـ بودند، اما این بار پس از ولادت حضرت، و دقیقاً از اواخر عصر غیبت صغری، نغمه های مدعیان «بابیت» و «سفارت» امام، ساز شد.
212

به گزارش فرقه نیوز، اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعیان بیشتر از نوع متمهدین ـ مدعیان شخص مهدی(ع) ـ بودند، اما این بار پس از ولادت حضرت، و دقیقاً از اواخر عصر غیبت صغری، نغمه های مدعیان «بابیت» و «سفارت» امام، ساز شد. با اینکه حضرت چهار نماینده یکی پس از دیگری معین فرموده بود، باز کسانی بودند که به موازات آنان ادعای نیابت و سفارت حضرت را داشتند؛ با اینکه نامه هایی از جانب امام(ع) در رد و تکذیب آن ها صادر شده بود.

ادعای سفارت حضرت از زمان شیخ محمدبن عثمان عمروی، سفیر دوم امام مهدی(ع)، آغاز شد. نخستین مدعی بابیت امام، « ابو محمد شریعی بود و در پی او محمد ابن نصیر نمیری موسس طریقه نصیریه است که حضرت صاحب الامر او را لعن نمود و حسین ابن منصور حلاج صوفی معروف و ابو جعفر محمد ابن علی شلمغانی معروف به ابن ابی الغراقر و ابوبکر محمد ابن احمد عثمان بغدادی و احمد ابن هلال کوفی و ابو دلف مجنون محمد ابن مظفر عبدالله ابن میمون قداح در سال 251 مدعی نیابت [امام]حاضر شد و یحیی ابن ذکرویه در سال 281 مدعی باب شدو احمد ابن حسین رازی و سید شرف الدین ابراهیم، نخست مدعی باب امام بودند و سپس ادعای امامت کردند. حسین ابن علی اصفهانی و علی ابن محمد سجستانی بغدادی و سید محمد هندی مدعی باب شدند. عباس فاطمی در اواخر قرن هفتم و درویش رضا عبدالله حسان المهدی در 1899 خود را باب، سپس مهدی موعود اعلان نمود. محمد احمد ابن عبدالله سودانی صوفی، [مدعی] اول بابیت امام [شد.] و سپس اعلام نمود مهدی است و خلاصه سید علی محمد شیرازی با باب بودن ادعایش را آغاز کرد و تا الوهیت پیش رفت. در این اواخر صوفیان نعمت اللهی برای جنید بغدادی، مدعی نیابت شده اند» شیخ طوسی در کتاب الغیبه، در بابی مستقل به نام و مشخصات برخی از این مدعیان اشاره کرده اند.

متمهدین صوفی

عرفان های تکلیف گریز، همان صورت امروزین طریقت های مستقل از شریعت متصوفه سنتی است. روشن است که همه جریان های خرافه گرا و از جمله صوفیه، تمام موفقیت خود را مرهون زودباوری کسانی است که میزان عقل و وحی را در سنجش و راستی آزمایی اعمال و سخنان اعجاب آور آنان نادیده می گیرند. «ذکر این نکته در شناخت ماهیت صوفیه ضروری است که از اولین اصول این طایفه «تفرّس» است. صوفیه بر مبنای این اصل، ابتدا اشخاص بُله و زودباور را به دام می اندازند. حُمقاء خریداران همیشگی سخنان اعجاب آور آنها هستند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: ما رَفَعَ الله رایه ضلال الّا و قد لفّ علیه اناس سفهاء.»

تأمل و بررسی ـ هرچند گذرا ـ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت می کند که جعل بسیاری از القاب این طایفه، ریشه در ادعاهای گزاف آنان در امر ولایت و مهدویت دارد؛ برای مثال، می توان از عناوین «قطب»، «غوث» و «غوث اعظم» نام برد؛ چنانکه جواد نوربخش، رهبر یکی از سلاسل صوفیه نعمت اللهی، در وجه تسمیه «قطب» می نویسد: «از آن رو که انسان کامل است و جهان علم و معرفت الهی پیرامون محور وجود او می چرخد»!! در حالیکه این معنا تنها برای ائمه اطهار(ع) تحقق می یابد.

برخی از فرق صوفیه با تقسیم بالسویه «ولایت» میان رهبران خود و امامان معصوم(ع)، به جعل «ولایت قمریه» و «ولایت جزئیه» اقطاب، در عرض «ولایت شمسیه» و «ولایت کلیه» ائمه معصومین (ع)، دست یازیده تا بدین ترتیب هم «پدیده ولایت بدون امامت»را رسمیت بخشیده باشند و هم ماهیت عقیدتی فرقه ها ی خود را بیش از پیش نمایان کنند. طرح عنوان «عالم صغیر» برای قطب در مقابل عالم کبیر؛ یعنی امام معصوم(ع)، نشان دیگری از گزافه گویی برخی از طوایف صوفیه می کند تا آنجا که در شأن «عالم صغیر» می نویسند: «پس آن اخباری که در غیبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغیر [قطب] جاری خواهد بود»!!

از آن رو که خاستگاه و رستنگاه تصوف، جهان و جغرافیای تسنن بوده است، فرق دراویش به تأسی از مکتب خلفاء، بعضاً به «ولایت نوعیه» رهبران خود معتقدند و لذا چندانکه باید به «ولایت شخصیه» ائمه اطهار(علیهم السلام) وقعی نمی نهند! این انحراف، زمینه ساز ظهور متمهدین صوفی گردید. در تاریخ تصوف کسانی که ادعای «مهدویت نوعیه» کرده اند، کم نبوده اند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درویش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشیه و ذهبیه از سلاسل معرفیه ـ به نام مهدی موعود خروج کرد اما به دست امیر تیمور گورکانی گرفتار و تأدیب گردید!

در این زمینه بازخوانی نوشته های صوفیه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شایان تأمل است. می توان با خواندن نوشته یکی از دراویش ذهبی در وصف سرکرده فراماسونر فرقه ذهبیه اغتشاشیه احمدیه، به عمق فاجعه پی برد، آنجا که می نگارد: «رکن رکین و بلد امین، وارث اقطاب الولایه و الهدایه مروج الشریعه الغراء المصطفوی و قائد الطریقه البیضاء المرتضوی، کهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاولیا الکاملین، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دکتر حاج عبدالحمید گنجویان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علینا و علی جمیع المسلمین انوار هدایته و ولایته...» !!! القابی که در جهان هستی، برازنده کسی جز حضرت ولی الله الاعظم (عج ) نیست!

البته مدعیات متصوفه، به ذکر این موارد پایان نمی پذیرد، بلکه این تنها مشتی نمونه از خرمن ادعاهای بسیار آنهاست و امید آن داریم که در نوشته ای مستقل به بررسی و تحلیل مستند عقاید و آداب صوفیه در این زمینه بپردازیم.

 

ادامه دارد...

مطلب مرتبط

 
 
 
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار