کد خبر: ۳۳۰۰
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
بی شک هیچ عاقلی پیدا نخواهد شد که تردیدی در زشتی و قبح اختلاف و تفرقه و حُسن اتحاد و همدلی داشته باشد. و بقول اصولیون اتحاد و اختلاف از اموری است که اقتضای حسن و قبح عقلی دارد و با قبول این قول دیگر برای اثبات حسن و قبح آنها نیاز چندانی به آیات و روایات نیست.
فرقه نیوز-بخش صوفیه و دراویش، بی شک هیچ عاقلی پیدا نخواهد شد که تردیدی در زشتی و قبح اختلاف و تفرقه و حُسن اتحاد و همدلی داشته باشد. و بقول اصولیون اتحاد و اختلاف از اموری است که اقتضای حسن و قبح عقلی دارد و با قبول این قول دیگر برای اثبات حسن و قبح آنها نیاز چندانی به آیات و روایات نیست. البته در این باب آیات و روایات متعدد و فراوانی است که حسن اتحاد و قبح اختلاف را تبیین نموده اند.

بعنوان نمونه چند آیه و روایت در این باب ارائه می شود:

اما آیات:

آیه اول: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا.[1] « همگى به ريسمان خدا، چنگ زنيد، و متفرق نشوید»

آیه دوم: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ.[2] «و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند پس از آنكه نشانه‏هاى روشن به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند.»

آیه سوم: إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ.[3] «كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند، و به دسته‏هاى گوناگون تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطه‏اى با آنها ندارى! سر و كار آنها تنها با خداست سپس خدا آنها را از آنچه انجام مى‏دادند، با خبر مى‏كند.»

آیه چهارم: وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ.[4]  « گروهى ديگر از منافقین كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان)، و (تقويت) كفر، و تفرقه‏افكنى ميان مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود آنها سوگند ياد مى‏كنند كه جز نيكى (و خدمت)، نظرى نداشته‏ايم! امّا خداوند گواهى مى‏دهد كه آنها دروغگو هستند»

و آیات متعدد دیگری که این مختصر مجال پرداخت به آن را ندارد. [5]

اما روایات:

روایت اول: قال رسول الله (ص): لا تختلفوا فإنّ من كان قبلكم اختلفوا فهلكوا.[6]« اختلاف مورزيد، چرا كه پيشينيانتان اختلاف ورزيدند و هلاك شدند»

روایت دوم: فَإِيَّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِيمَا تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِي‏.[7] «مبادا در دين دو رويى ورزيد، كه همبستگى و وحدت در راه حق «گر چه كراهت داشته باشيد» از پراكندگى در راه باطل «گرچه مورد علاقه شما باشد» بهتر است زيرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه آيندگان، چيزى را با تفرقه عطا نفرموده است.»

روایت سوم: وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُم‏.[8]« سوگند به خدا مى‏دانستم كه مردم‏ شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد. زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد!»

و روایات فراوان دیگری که هم شنیده اید و شنیده ایم.

پس اختلافی در حسن اتحاد و قبح اختلاف نیست و همگان بر این امر متفقند مگر کسانی که نان و نامشان در گرو اختلاف و تفرقه است. آنان برای رسیدن به اهداف خویش همواره در شیپور تفرقه دمیده اند و امت را متفرق ساخته اند و این، مطلب جدیدی نیست و در طول تاریخ این موضوع تکرار شده است. چنانکه خداوند یکی از ویژگی های فرعون را اختلاف در بین قوم خود بیان می کند.[9]

در این میان نکته بسیار مهم و عجیب اثبات حسن و امتیاز برای تفرقه توسط کسانی است که نان از تفرقه مردم می خورند و عجیب تر اینکه استدلال آنان به روایاتی است که یا آنها را نفهمیده یا نخواسته اند بفهمند. و چقدر امیر بیان (ع) زیبا فرموده اند: قَالَ علی (ع): لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاس‏.[10] «اگر جاهل سکوت می کرد مردم دچار اختلاف نمی شدند»

اما روایاتی که بر اثر جهل یا عمد طرفدار و مُثبِت تفرقه معرفی شده اند:

روایت اول: وَ رُوِيَ عَنْهُ (ص) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: مَا وَجَدْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْعَمَلُ لَكُمْ بِهِ وَ لَا عُذْرَ لَكُمْ فِي تَرْكِهِ وَ مَا لَمْ يَكُنْ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَتْ فِي سُنَّةٍ مِنِّي فَلَا عُذْرَ لَكُمْ فِي تَرْكِ سُنَّتِي وَ مَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ سُنَّةٌ مِنِّي فَمَا قَالَ أَصْحَابِي فَقُولُوا إِنَّمَا مَثَلُ أَصْحَابِي فِيكُمْ كَمَثَلِ النُّجُومِ بِأَيِّهَا أُخِذَ اهْتُدِيَ وَ بِأَيِّ أَقَاوِيلِ أَصْحَابِي أَخَذْتُمْ اهْتَدَيْتُمْ وَ اخْتِلَافُ أَصْحَابِي لَكُمْ رَحْمَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَصْحَابُكَ؟ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي‏.[11]« از امام صادق عليه السّلام نقل است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: آنچه در كتاب خدا يافتيد بدان عمل كنيد و هيچ عذرى در ترك آن نداريد، و آنچه در قرآن نبود در سنّت و روش من بوده و عمل بدان مفروض و غير قابل ترك است، و آنچه كه در سنّت من نبود آنچه صحابه گفتند بدان عمل كنيد، هر آينه أصحاب من در ميان شما مانند ستارگانند به هر كدام اقتدا كنيد هدايت شويد، و هر سخن ايشان را اخذ كنيد راه يابيد، و اختلاف اصحابم براى شما موجب رحمت است.يكى پرسيد: اى رسول خدا، أصحاب شما كيانند؟ فرمود: أهل بيتم.»

روایت دوم:

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: اخْتِلَافُ أَصْحَابِي لَكُمْ رَحْمَةٌ وَ قَالَ: إِذَا كَانَ ذَلِكَ جَمَعْتُكُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ وَ سُئِلَ عَنِ اخْتِلَافِ أَصْحَابِنَا؟ فَقَالَ (ع): أَنَا فَعَلْتُ ذَلِكَ بِكُمْ، لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَأُخِذَ بِرِقَابِكُم‏.[12]«از حضرت ابى الحسن عليه السّلام نقل كرده، امام عليه السّلام فرمودند: اختلاف بين اصحاب من براى شما رحمت است و نيز فرمودند: هنگامى كه اصحاب من بينشان اختلاف باشد من شما را بر امر واحدى متّفق خواهم نمود. و از آن جناب راجع به اختلاف اصحاب و سبب آن پرسيدم؟ حضرت فرمودند: من اين اختلاف را بين اصحاب انداخته‏ام و جهتش آن است اگر متّفق باشيد و بين شما اختلافى نباشد دشمنان گردنتان را خواهند زد.»

روایت سوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ وَ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَشَدَّ عَلَيَّ مِنِ اخْتِلَافِ أَصْحَابِنَا قَالَ ذَلِكَ مِنْ قِبَلِي‏.[13]« از محمّد بن بشير و حريز از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، حريز مى‏گويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرض كردم: امرى بر من سخت‏تر از اين نيست كه بين اصحاب ما اختلاف مى‏باشد؟ امام عليه السّلام فرمودند: اين اختلاف از جانب من بوده و من بين آنها اختلاف انداخته‏ام.

اما تفسیر این روایات:

روایت اول که اختلاف در بین اهل بیت را رحمت ذکر می کند، مفسرین من جمله مرحوم شیخ صدوق –علیه الرحمه- دالّ بر تقیّه می دانند و در واقع تقیّه موجب رحمت برای شیعیان می باشد که باعث حفظ مذهب و دین آنان می گردد.[14]

با یک دقت علمی روایت دوم و سوم نیز بر همین محمل حمل می شوند و در واقع این یک تاکتیک از ناحیه خود ائمه بوده برای حفظ شیعه و هیچ ارتباطی به تفرقه در زمان ما آن هم از نوع فرقه گرایی ندارد.

و اگر قرار باشد هر کس در هر جا اشتباهی کرد و خبطی مرتکب شد، بخصوص اگر از ناحیه رهبر فرقه باشد آن را مصداق این روایات بداند دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد آمد.

و از همه عجیب تر ارتباط دادن چرت در نماز و رو از قبله برگرداندن و بر باسن دیگری سجده کردن و  قرائت اشتباه و پرش قورباغه ای و هزاران بدعت دیگر را به این روایات است و چه سخت و صعب است وظیفه کسانی که هر روز باید با ماله ای خرابکاری رهبران خویش را هموار کرده و کلاهی دیگر برای سر پیروان خود ببافند.

در پایان دعای رسول الله (ص) را متذکر می شویم و از خدا می خواهیم که: اللّهم إنّى أعوذ بك من الشّقاق و النّفاق و سوء الأخلاق. خداوندا من از تفرقه و نفاق و اخلاق بد به تو پناه مى‏برم‏.

 

پی نوشت:

[1] - آل‏عمران : 103  

[2] - آل‏عمران : 105  

[3] - الأنعام : 159  

[4] - التوبة : 107  

[5] - بعنوان نمونه رجوع شود به آیات: طه : 94، الروم : 32، الشورى : 13

[6] - کنزالعمال، ص 894

[7] - نهج البلاغه، خطبه 176

[8] - همان، خطبه 25

[9] - إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً. القصص : 4  

[10] - بحار الأنوار، ج‏75، ص: 81

[11] - احمد بن على بن ابى طالب طَبرِسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 355. این روایت را مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار ، ج‏2، ص: 220 نیز آورده است

[12] - َعلل الشرائع، ج‏2، ص: 395

[13] - همان

[14] - قال محمد بن الحسين بن بابويه القمي رضوان الله عليه إن أهل البيت لا يختلفون و لكن يفتون الشيعة بمر الحق و ربما أفتوهم بالتقية فما يختلف من قولهم فهو للتقية و التقية رحمة للشيعة.« شيخ صدوق- عليه الرّحمه- گويد: بى‏شكّ أهل بيت اختلاف نمى‏كنند بلكه شيعيان را به دستور حقّ فتوا مى‏دهند، و گاهى فتوايشان جنبه تقيّه دارد و ريشه اختلاف همان مسأله تقيّه در گفتار است، و تقيّه موجب رحمت براى شيعيان مى‏باشد.»  / بحار الأنوار، ج‏2، ص: 220

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار