به گزارش فرقه نیوز؛ معنویت مفهوم مبهمی است که همین ابهام شرایط خوبی را برای نامگذاری یک پدیده مبهم ایجاد میکند. همچنین معنویت به معنای کاوشی درونی غالباً در مقابل مادیت، فیزیک و پدیدههای عینی قرار دادهشده است. با این تفاسیر معنویت خارج از چارچوب دین، معنای زیادی مییابد. در همین راستا واژه معنویت با ویژگیهایی نظیر تقابل مفهومی با مادیت، نهادینه نشدن، ابهام و عمومیتی که نسبت به مفاهیمی نظیر دین، مذهب و عرفان دارد، موجب گزینش آن برای عنوان گذاری و تعریف جنبشهای بهاصطلاح معنوی نوین شده است.
جنبشهای نوظهور با نامهای مختلف در عرف آکادمیک بینالملل ازجمله" جنبشهای نوپدید دینی" قلمداد میشوند و با علامت اختصاری NRM بدانها اشاره میگردد که در بعد از جنگ جهانی دوم، نمود عینی یافته و در دهههای شصت و هفتاد میلادی به اوج خود رسید.
جنبشهای نوظهور معنوی، بسته به محیط جغرافیایی محل فعالیت خود و ارتباطی که با کشورهای مختلف دارند نیز مورد ارزشگذاری قرار میگیرند. برای مثال فرقه فالونکونگ در آمریکا را میتوان مثال زد که امکانات فراوانی برای اشاعه و فعالیت آن در آمریکا به جهت ضدیت با حکومت چین فراهم شد. درحالیکه به جهت رویکرد سیاسی فرقه، فعالیت آن در کشور چین بهطور کل ممنوع و مورد برخورد جدی است.
دلایل گرایش به جنبشهای نوظهور معنوی
در دهههای اخیر بر اساس آمار ارائهشده، بهراحتی اعتماد عمومی به نهاد کلیسا در جامعه آمریکا کاهشیافته و نهادهایی چون نیروهای نظامی جای آن را گرفتهاند. تا اواخر دهه 80، مذاهب اصلی از بالاترین میزان اعتماد مردم آمریکا بهرهمند بودند و در رأس نهادهای مورد اعتماد قرار داشتند.
وجود مانع یا مشکلی که به طرز معمولی قابلحل به نظر نمیرسد مانند یک بیماری لاعلاج و...اعتقاد عدهای را مبنی بر اینکه دینهای سنتی کسالتآور، خستهکننده، کلیگو و فاقد راهکار مشخص برای تضمین میل به سعادت و خالی از عواطف و احساسات پرشورند را تحت تأثیر قرار میدهد. نهادینه شدن آموزهها و باورهای دین رسمی برای فرد در جامعه، مانند اینکه فرد کاتولیک واقعی و معتقد نباشد یا شناخت و اعتقاد جدی به مبانی اسلامی نداشته باشد نیز در این مسئله میتواند نقشآفرین باشد. از سوی دیگر این تفکر که جویندگان فرقهها میتوانند رابطهای نزدیکتر و عارفانه باخدا یا ماورای طبیعت داشته باشند حائز اهمیت است. نکته دیگر ضعفهای شخصیتی است که افراد را متمایل به پیشنهادهای وسوسه کننده فرقهها و جنبشهای نوظهور معنوی میکند. فریب خوردن در پیوستن به جامعهای دوستانه و پرمحبت و وفادار در جنبشهای نوظهور دینی، ماجراجویی، پیدا کردن خود حقیقی افراد، هویتیابی، و... مواردی است که بهکرات در فریبخوردههای فرقهها مشاهدهشده است.
نظام سرمایهداری، آنتیتزی برای مکاتب نوظهور
ایالاتمتحده آمریکا یکی از بزرگترین آبشخورهای زایش و صدور جنبشها و فرقههای نوظهور معنوی است. گفته میشود در آمریکا بیش از 6 هزار فرقه وجود دارد و بیش از نیمی از آنها محصول یکی دو دهه اخیرند. پرستش آزادی فردی در آمریکا، هر چیزی را که شبیه یک مذهب دولتی باشد طرد میکند، البته بهاستثنای حرمتی که برای قانون اساسی قائلاند. امروز به نام این آزادی تعداد اجتماعات مذهبی و فرقههای مختلف پدید آمدهاند که هریک دارای پرستشگاههای خاص و سازمان ویژه و وفادارانی هستند و برای پیشی گرفتن از حریفان، دست به رقابتی پرخرج میزنند.
بر اساس آخرین آمار و اطلاعات بهدستآمده چهار هزار فرقه شبهمذهبی در جهان وجود دارد که دو هزار و پانصد فرقه بهطور رسمی به ثبت رسیدهاند که از این تعداد تنها در ایالاتمتحده آمریکا بیش از هزار فرقه به ثبت رسیده است.
دهه 1960 میلادی را دهه انفجار جنبشهای معنوی و فرقهای در دنیا خاصه در آمریکا میدانند. جنبشهای موسیقایی که از اواسط تا اواخر دهه1970 به وجود آمد و پیشرفت کرد دو عنصر" یورش علیه جامعه طبقاتی و اشرافی" را در بر میگرفت. اعضای گروه " سکس پیستولز" از مشخصترین عناصر این جنبش بودند که تهاجمی نواختن موسیقی با رفتار غیرقابلقبول بر روی صحنه و آهنگهای دارای جهتگیری متغیر سیاسی درآمیخته بود.
مشابه این جهتگیری سیاسی و انتقاد به بنیانهای اجتماعی آمریکا در تعریف جنبش هنری اجتماعی موسوم به "رپ" نیز وجود دارد. رپ موسیقی و رقص و نمود اجتماعی نشأتگرفته از موسیقی دیسکوی دهه 70 است که در دهه 80 میلادی ابتدا در مراکز شهری مهم آمریکا جان گرفت.
در اواخر دهه 1960 میلادی ایالاتمتحده وضعیتی را تجربه میکرد که معمولاً فرقههای جدید بیشتر در آن سر بر میآوردند. درحالیکه ملت در گذار از تغییرات عظیم اجتماعی و سیاسی بود، فرهنگ مواد مخدر، راهپیماییهای اعتراضی، تظاهرات علیه جنگ ویتنام، نافرمانیهای مدنی، شورشهای دانشجویی، انقلاب جنسی و سقوط ارزشهای خانوادگی، فضای اجتماعی برای ظهور رهبران فرقهای آماده میگردید.
دهه 1950-1960 تبلیغات زیادی حول فضیلت و حسن مصرفگرایی در جامعه آمریکا صورت گرفت و این روند تا به آنجا بود که خود منجر به شکلگیری موج ضد مصرفگرایی از آغاز دهه 1960 میلادی به بعد گردید. جنبش و موجی که نمودهای آن را حتی در آثار هنری ازجمله نقاشیها، گفتمانهای روشنفکری ضد نظام سرمایهداری در داخل جامعه آمریکا میتوان یافت و بیراه نخواهد بود که یکی از دلایل ظهور یکباره جنبشهای معنوی در دهه 60 میلادی را نوعی واکنش به فرهنگ مادی و مصرف مدار شهروند آمریکایی بدانیم.
بنیادگرایی کلیسا در امریکا
در ایالاتمتحده، دولت از کلیسا جداست، ولی از مذهب جدا نیست. بااینهمه مذهب آمریکایی از آغاز، با تعصب فاصله داشته است. کلیساها هم در همین حال بهعنوان تجهیز خود در برابر التقاطی گری مؤمنان خویش، معمولاً روش سخت و مدارا ناپذیری پیش میگیرند و بهآسانی منحرفشدگان و مرتدان را تکفیر و از مذاهب اخراج میکنند. علت افزایش تعداد فرقهها و جماعاتی که با کلیسا قطع رابطه کردهاند و گروههای فرعی که یا زود از بین رفته و یا کلیساهای کامل جداگانه ایجاد کردهاند، همین امر است. امروز در آمریکا بیش از هشتاد نوع کلیسا یا جوامع مذهبی ملی دارای بیش از 50000 عضو هستند که هرکدام صاحب روحانیت و سلسلهمراتب مذهبی و اصول سخت فعالیتهای خاص خویش هستند، اما فرقهها و جامعههای انشعابی خودسر تعدادشان به هزاران مورد میرسد.
دستهای از مردم شهرهای بزرگ آمریکا (خصوصاً نسل جوان) مرجعیتها و اتوریتههای گذشته را رها کرده و از منابع تازه بنا بر شبه عرفانهای عاطفی و عاشقانه مجموعههایی کسالتآور، خستهکننده، کلیگو و فاقد راهکار مشخص برای تضمین میل به سعادت، پیروی میکنند.
جالب اینکه تعداد زیادی از فرقههای نوظهور قابلیت انطباق بالایی برای همسویی با این شاخصهای مدرنیسم آمریکایی دارند. لذا پر بیراه نخواهد بود اگر شهروند امروز آمریکایی بهجای ادیان سنتی، بهسوی فرقههای نوظهور سرازیر شود. ناگفته نماند که برخی ظهور اندیشههای پستمدرن در دهه 60 میلادی را ازجمله دلایل شیوع و رواج جنبشهای نوظهور معنوی و فرقهها در آمریکا میدانند.
در همین رابطه بسیاری از جنبشهای معنوی که 1960 به بعد در ایالاتمتحده مطرح گردید بهنوعی وامدار اندیشههای شرقی بهویژه تفکر و مکتب مبتنی بر بودیسم بود.
سازوکارهای خاص دولت ایالاتمتحده در منع کمک دولتی به سازمانهای دارای جهتگیری سیاسی منجر شده که حتی گروههای دینی مشروع در آمریکا مانند کلیساهای مبلغ مسیحیت برای هرچه بیشتر به دست آوردن مخاطب و افزودن برشمار مراجعهکنندگان خود دست به نوآوری و ابداع بزنند. در این میان غیرممکن نخواهد بود که برخی ابداعات و بدعتها تا آنجا پیش رود که خود تبدیل به نحله و فرقهای جدید شود.
سبک زندگی آمریکایی
این سبک زندگی با نگاه انبساطی فرهنگی که دارد؛ مانع از تبدیل فرقهها به تهدیدی جدی برای ایالاتمتحده آمریکا میگردد. عمده افرادی که به درون جامعه آمریکا وارد میشوند، هویت مستقل دینی خود را بازسازی مینمایند. همین اقدامات است که منجر به رشد اقلیت گرایی دینی در این دوره به حداقل ممکن برسد و آمریکایی شدن در اولویت نخست اقلیتهای دینی قرار گیرد.
فردگرایی، مجوز رشد فرقه
یکی از کلیدهای فهم گوناگونی فرقهها و جنبشهای معنوی در آمریکا و فهم وجود آزادی نسبی فعالیتهای شهروندان این کشور، توجه به مفهوم " فردگرایی" و نهادینگیاش در این کشور است. به همین شکل الگوی مذهب در آمریکا نیز تا حد بسیاری متأثر از فردگرایی آمریکایی است در این الگو هر کلیسا یا فرقه مذهبی را میتوان یافت.
اگر انواع کلیسا و فرقههای مذهبی در ایالاتمتحده فراوان است، به علت آزادی بسیار رایج مذاهب نیست، بلکه اگر چنین بود دیگر کشورهای غربی هم باید با چنین وفوری روبرو بودند. درواقع علت این هست که تعلقات مذهبی متفاوت با دیگران پاسخگوی این نیاز آمریکاییان است که مایلاند خود را در ارتباط با دیگران، مشخص و متمایز سازند. یعنی اوج غرور یک آمریکایی در پیرو فرقه بودن آن بیان میشود.
تهدید تأثیرات داخلی اداره جهانی فرقهها
ازجمله تهدیدات جنبشهای نوظهور معنوی برای کشور آمریکا نقش و رسالتی است که این کشور برای صدور و جهانی کردن فرقهها در خارج از خاک ایالاتمتحده، تعریف نموده است. زیرا آنجا که دولتهای آمریکا در قالبهای مختلف اقدام به تبلیغ فرقهها و جنبشها میکنند (فرضاً از طریق هالیوود شو و کنسرتهای موسیقی) یا سایر کشورها را ملزم به رعایت حقوقی برای اقلیتهای فرقهای مینمایند. مانند آنچه در چین، ایران و برخی از کشورهای آفریقایی رخ میدهد، این مدیریت جهانی نمیتواند خالی از آسیبهایی در داخل آمریکا باشد.
به خطر افتادن سکولاریسم آمریکایی
برخی موج جنبشهای نوظهور را بدون در نظر داشتن خاستگاههای مختلف آن بشارتدهنده رویکرد جدید دینی و معنوی در آمریکا میدانند چنانکه ضمن تعارض با مفهوم سکولاریسم، زمینه تضعیف آن در جامعه آمریکا را فراهم میکند.
فارغ از آنکه مکانیسمهای دفاعی آمریکا را برای تحکیم وحدت ملی در نظر آوریم، روند رو به افزایش جنبشهای نوظهور معنوی به همراه استمرار آن در سالیان متمادی، تولید خورده فرهنگی توسعه یابنده را رقم میزند. چنین خردهفرهنگ رو به رشدی، آرامآرام بر قدرت هژمونیک خود میافزاید.
یکی دیگر از تهدیدات متوجه هویت دینی ایالاتمتحده، جابجا نمودن مفهوم دین با واژه معنویت است. موضوعی که متأسفانه در ایران نیز شیوع یافته و بسیاری متوجه پیامدهای زیانبار این جابجایی نیستند.
وجه غیر جهادی فرقههای نوظهور حاضر در آمریکا
فرقههای نوظهور معنوی نوعاً فاقد روحیه جهادی هستند و دارای زمینههای لازم برای ارضای نفسانیات میباشند. در بیشتر این فرقهها ذلت پذیری، انفعال و خودباختگی در برابر فرهنگ غرب کاملاً مشهور است. شاید به همین دلیل است که آمریکا مامن فرقههای نوظهور دینی بوده و حساسیتی بر فعالیت آزادانه آنها ندارد، در حالی که نسبت به گروههای جهادی تکفیری همچون القاعده که آنها نیز به لحاظ عملکرد نوعی فرقه محسوب میشوند، این درب گشاده به روی آنها باز نیست.
مطالعه دقیق فرقهها و جنبشهای معنوی در چند دهه اخیر نیز گویای تغییر و تحولات خاصی در تیپولوژی افراد جذبشده به فرقه و عملکرد سازمانهایی که به عضویت درآمدند میباشند. چنانکه الگوی جذب جوانان آمریکایی در سالهای 1960-1970 بسیار متفاوتتر از سالهای بعد بوده، بهطوریکه در دهههای 60 و 70 نوعی آرمانگرایی و مبارزه با مدرنیسم در خلال اهداف و مرامهای این جوانان میتوانست یافت شود. لیکن در سالهای 1980 و 1990 گویا جنبشها و فرقهها با حرافی و به صورتی عمومی و فراگیر، افراد را مسحور و مجاب به دنبالهروی از خود میکنند.
مذهبی بودن جامعه آمریکا و تأثیر کنترلی آن
در خصوص مذهبی بودن مردم ایالاتمتحده تحقیقات موسسه "پیو" در سال 2010 نشان میدهد که این کشور مذهبیترین ملت را در میان ملل توسعهیافته غرب دارد و از هر ده آمریکایی بالغ، شش نفر به اهمیت مذهب در زندگی روزمره خود اذعان کرده و از هر ده نفر، چهار نفر گفتهاند که حداقل هفتهای یکبار در مراسم مذهبی شرکت میکنند. جامعه آمریکا در قرنهای 17 و 18 بسیار مذهبی بوده و از تنوع بسیاری برخوردار بوده است.
طبق یک نظرسنجی از موسسه گالوپ بر روی یک نمونه جمعیت در سطح ملی آمریکا طی سال 1979، یکسوم بزرگسالان اظهار داشتند که تجربه گرویدن به یک ایمان دینی جدید را داشتهاند.
چماق قوانین و دستورهای قانون اساسی
باوجود زندگی سه هزار فرقه در آمریکا، بازیگری هوشمندانهای توسط ساختار سیاسی آمریکا بهواسطه اهرم قانون، برای کنترل اجتماعی صورت میگیرد. جالب اینکه همان قانونی که در مواردی مجوز برخی فعالیتها را میدهد با زیرکی و برخی جهتگیریها، زمینه تعطیلی و تخطئه بسیاری از فعالیتهای معنوی را فراهم میکند.
جنبشهای معنوی نوظهور نیز در عین تبلیغات، عضوگیری، فلسفهبافی و فضاسازیهایی که انجام میدهند در عمل قواعد بازی در این کشور را رعایت میکنند و جز موارد محدود، کمتر به بحران و مسئله امنیتی برای ایالاتمتحده تبدیل میشوند.
رقیق بودن موضعگیری سیاسی جنبشهای نوظهور معنوی در آمریکا و کنارهگیری رسمی و عملی آنها از حوزه سیاست یکی از دلایل و جوازها برای امکان ظهور و بروز این گروهها در فضای اجتماعی ایالاتمتحده آمریکاست.
نقشه پراکندگی فضای مذهبها در آمریکا الگوی زیبایی را به نمایش میگذارد. این الگو دقیقاً با الگوی ناحیههای فرهنگی و مهاجرت در آمریکا همخوانی دارد. فدرالیسم آمریکا این امتیاز را برای مدیریت سیاسی جنبشهای نوظهور معنوی نیز داشته که دولت مرکزی را از ارائه موضعگیریهای قاطع و رسمی بری نموده، چراکه اگر بنا به مصالح مادی یا سیاسی قرار به میدان دادن و آزادی عمل یک فرقه یا جنبش خاص باشد. دولت مرکزی میتواند با احاله دادن فعالیت آن جنبش در ایالتی خاص، آن را ناشی از اختیارات یک ایالت فدرالی بداند نه موضع رسمی حکومت.
آمریکا برمدار منطق دلار
منطق آمریکا نگاه تساهل آمیزی به فرقهها و جنبشهای معنوی دارد چون فرقهها به نحوی پولساز هستند. با این تفاسیر این فرقهها امکان فعالیت و تبلیغ مییابند.
والدین بهعنوان اهرم فشار
یکی از شگردهای محدودکننده در آمریکا برای مقابله و محدود کردن رفتارهای فرقهای و ظهور جنبشهای نوظهور معنوی، مدد گرفتن و حساس نمودن والدین بر عملکرد فرزندانشان است. همچنین از آنها بهعنوان اهرم فشار و جمعیتی اعتراضی علیه فرقهها بهعنوان راهزنان "آرامش روزمره معنوی" فرزندانشان استفاده میشود.
تأسیس نهادها و انجمنهای ضد فرقهای
در دهه 1970 میلادی سازمانهای متعددی برای مقابله با گروههای غیرمتداول دینی در این کشور تأسیس گردید. بهویژه بعد از خودکشی گروهی 917 نفری از اعضای گروه معبد مردم، تنفر شدیدی در میان مردم آمریکا علیه این گروهها به وجود آمد. اولین سازمانی که علیه این گروهها در ایالاتمتحده آمریکا در سال 1972 م به وجود آمد سازمان " فری کاگ " نام داشت.
جنبشهای نوظهور معنوی و معماهای سیاست خارجی آمریکا
فرقهها در برابر تفکر سنتی رایج، مولود قدرتها و سرویسهای اطلاعاتی
هستند. مشاهده عملکرد دهها فرقه و جنبش ریزودرشت در سطح دنیا به طرز
آشکاری ردپای ایالاتمتحده آمریکا را درصحنه گردانی بسیاری از این جنبشها،
نشان میدهد. یکی از قدیمیترین شیوههای ایالاتمتحده در برخورد با
جنبشهای معنوی با خاستگاه غیر آمریکایی، نقش ترانزیستوری و جابجا کنندگی
این کشور است. رویکرد خارجی آمریکا به جنبشهای نوظهور معنوی تمایل آمریکا
به انزوا و آرامش شهروندان سایر کشورها نسبت به تغییر و تحولات اجتماعی است
چنانکه با برگزیدن این جنبشهای نوظهور که فاقد جنبه بسیج گری هستند و در
برابر دخالتهای آمریکا در یک کشور چندان میلی به صحنه آمدن ندارند./دیده بان