کد خبر: ۱۸۰۴۹
تاریخ انتشار: 12 ارديبهشت - 1403 09:58
دولت 75 ساله اسرائیل، این روزها بیش از هر زمان دیگری به دنبال هویت و تاریخ سازی برای خود است. بر همین اساس بر پایه یک ادعا، به تاریخ ایران چنگ انداخته است.

دولت 75 ساله اسرائیل، این روزها بیش از هر زمان دیگری به دنبال هویت و تاریخ سازی برای خود است. بر همین اساس بر پایه یک ادعا، به تاریخ ایران چنگ انداخته است. صهیونیست ها همچنین برای بقای خود علاوه بر هویت سازی، نیازمند قدرتی همه جانبه هستند. یکی از مهم ترین اقدامات آن ها برای رسیدن به این خواسته خود تفرقه افکنی در بین کشورهای منطقه و ترویج تفکر آرمان خواهی و ملی گرایی در ذهن و باور مردم است؛ تفکری که وحدت اسلامی را بزرگترین دشمن خود می داند و برای از هم گسستن آن تمام تلاش خود را می کند.

در این رابطه خبرنگار فرقه نیوز گفتگویی با حجت الاسلام دکتر علی مصلح، مدیرگروه رشته زرتشت و باستان گرایی حوزه علمیه قم و امام جمعه بندر ریگ داشته که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

سوال: در چند روز گذشته و پس از حمله موشکی ایران به اسرائیل، شاهد نصب بیلبوردهایی با مضمون «7 آبان 1407 و پایان نظام جمهوری اسلامی ایران» در اسرائیل بودیم. به نظر شما علت انتخاب این تاریخ چیست؟

7 آبان یادآور آزادی یهودیان توسط کوروش در بابل است. یهودیان صهیونیست چنانکه شیمون پرز در سخنرانی خود اعلام کرد معتقدند که کوروش دوم یک صهیونیست بوده و او اول کسی است که به یاری یهود شتافت و پس از آزادی آنان در بابل ، آنان را به سرزمین بیت المقدس گسیل داشت و سرزمین اسرائیل را به آنان سپرد. و برای ساخت معابدشان در اورشلیم به آنان پول و جواهرات داد.

در سال 1335 کنگره یهودیان جهان در استکهلم سوئد برگزار شد. در این کنگره، یهودیان تصمیم گرفتند برای اصالت بخشیدن به اسراییل،  تاریخ آزادی خود به دست کوروش را سنگ بنای اصالت اسراییل بگذارند ولذا کوروش را به عنوان منجی و سنگ بنای تاریخ اسراییل مطرح کردند.

سفیر اسراییل در سازمان ملل، در یک سخنرانی گفت :« ای کاش یک کوروش جدید در ایران ظهور کند و مسئولان جمهوری اسلامی باید از کوروش درس حقوق بشر بگیرند. »

آنها منتظرند همانگونه که کوروش به یهودیان خدمت کرد، ایرانیان نیز به صهیونیست خدمت کنند. به همین خاطر یهودیان سال های متمادی به دنبال احیای جریان باستان گرای کوروش محور بوده اند. و در واقع بیش از آن که تاریخ نویسان ایرانی، کوروش را محور باستانی خود بدانند و در کتب تاریخی خود از او یاد کنند، یهود و صهیونیست در عصر حاضر به این پادشاه ایرانی پرداخته است.

به همین دلیل به نظر می رسد تاریخ اعلامی توسط اسرائیل، پندار بنیان اسرائیل در 2500 سال پیش به حمایت کوروش است. باستان گرای غافل ایرانی که گمان می کند این تاریخ شاهنشاهی و بخش مهمی از هویت ایرانی است با این پندار همراهی می کند.

 

سوال: پس با این تفسیر می توان فهمید که علت نشر و ترویج باستان گرایی به خصوص پرداختن به شخصیت کوروش در تقابل با فرهنگ و حاکمیت اسلامی در سال های اخیر توسط رسانه های معاند و شبکه های فارسی زبان چه بوده؟

بله همینطور است.

جا دارد گریزی به دوران پهلوی و یک واقعه تاریخی داشته باشیم. زمانی که شجاع الدین شفا به شاه پیشنهاد برگزاری جشن های 2500 ساله را داد، شاه ابتدا چندان موافق آن نبود. چرا که در آن زمان کوروش جایگاهی که اکنون در بین ایرانیان دارد، را نداشت. 12 سال طول کشید تا زمینه های برگزاری جشن های 2500 ساله فراهم شد. کنگره ایران شناسان برگزار شد و ایران شناسان و مستشرقان به این کنگره آمدند . از آن ها خواستند تا تاریخی از ایران بنا بر روایت یونانی یهودی که کوروش به عنوان سر سلسله و بنیان گذار و پادشاه بزرگ ایران باستان است را مرقوم کنند. پس از آن بود که جریان باستان گرای کوروش محور شکل گرفت و در متون درسی و نمایشنامه ها عنوان و نام کوروش برجسته شد.

در اوایل انقلاب با رویکرد انقلابی امام راحل، جامعه از فضای باستان گرایی فاصله گرفت و باستان گرایان و کوروش گرایان  به نوعی به حاشیه رانده شده و این گفتمان در جامعه کم رنگ شد. حدود 3 دهه بعد از انقلاب در دولت نهم با ریاست مشایی بر سازمان میراث فرهنگی، این جریان بار دیگر احیا شد. پس از آن دول غربی که گمان نمی کردند دگر بار از روزنه کوروش گرایی می توانند به انقلاب و اسلام ضربه وارد کنند، دوباره حرکت جدیدی را آغاز کردند. در واقع جرقه دوباره باستانگرایی از جریان مکتب ایرانی در دولت نهم زده شد.

پس از آن بی بی سی برنامه ای را تحت عنوان «بزرگان ایران زمین» تولید کرد. برنامه ای کاملا تصنعی که از میان 50 شخصیت ایران از دوران باستان تا به امروز، به گزینش مؤثرترین افراد در هویت ایرانی پرداخت و از میان بزرگان ایران زمین، کوروش به عنوان بزرگترین شخصیت ایران زمین معرفی شد.

همچنین در سال 95 بی بی سی برنامه ای با عنوان «مهمانی بزرگ شاه» با تکیه بر جشن های 2500 و خرج و مخارج و هزینه های این جشن تولید کرد که به نوعی یک جنگ زرگری بود. بی بی سی قصد داشت از دل این جنگ زرگری با تهییج مردم، نام و یاد پاسارگاد و کوروش را بار دیگر زنده کند. 7 آبان آن سال جریان باستان گرا در پاسارگاد جمع شد و برای اولین بار شعارهای هنجارشکنانه را سر دادند. به نظر می رسد پشت تمام این جریان علاوه بر اهداف اسلام ستیزانه، اهدافی موافق با اهداف صهیونیستی نهفته است.

 چرا اسرائیل تاریخ 7 آبان 1407 را پایان ایران می داند؟ / اسرائیل به دنبال هویت سازی با بزرگان تاریخ ایران است

سوال: در فتنه سال 88 عده ای شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر دادند و تاکنون نیز این شعار به روایت های مختلف توسط به اصطلاح روشنفکران داخلی تکرار شده است. اتاق فکر این شعارها کجاست؟ افرادی که در این سال ها این شعار را تکرار کرده اند، چه دستاوردهایی را بدست آورده اند؟

برای پاسخ به این پرسش باید به دوران عثمانی بپردازیم. عثمانی در دوره ای، امپراتوری بزرگ اسلامی بود که داعیه خلافت اسلامی را داشت، تا جایی که تا دل اروپا پیش رفت. اما چه شد که این امپراتوری به این عظمت به زیر کشیده و تکه تکه شد؟

زمانی که لویی نهم در حکومت عثمانی به اسارت گرفته می شود و در یک پیام سرگشاده برای ملت خود بیان می کند که مسلمانان شعارهایی مثل «جنگ جنگ تا شهادت»، «یا جنگ یا پیروزی» و ... دارند. به همین دلیل نمی توان با آن ها به امید پیروزی جنگید. آنان کسانی هستند که تا دل اروپا پیش رفته و قسطنطنیه را هم تصاحب کرده اند و نام آن را «اسلام بول» گذارده اند. اگر بخواهند به چیزی افتخار کنند به اسلامشان افتخار می کنند. بر همین اساس لویی نهم عنوان کرد برای شکست مسلمانان باید با باورهای آن ها مقابله کرد.

بنابراین جریان ملی گرایی که از دل اومانیسم و دنیای غرب شکل گرفته بود، جریان مبارزه با دین را به جان جامعه اسلامی انداختند. چنان که به کُردها گفتند که کُرد یک ملت است و ملت تا دولت نداشته باشد به آرمان شهر خود نمی رسد و شما کُردها زیر بیرق ترکان عثمانی چه می کنید؟ به عرب ها گفتند خلافت اسلامی همواره در اختیار عرب ها بوده و زیر بیرق ترکان عثمانی چه می خواهید؟

این جریان کاری کرد که امپراتوری بزرگ عثمانی از درون متلاشی و به 15 کشور مجزا از جمله عربستان، ترکیه، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و ... که تجربه کشورداری را نداشتند تقسیم و تبدیل شد. تا سال‌ها به این کشورها القا می کردند که هر آن، ممکن است کشورهای همسایه شما به دنبال امپراتوری عثمانی و تجاوز به خاک شما باشند. همین موضوع باعث شد تا این کشورها به چشم دشمن به یکدیگر نگاه کنند. این جریان تفرقه افکن کاری کرد که این کشورها که روزگاری قدرتمند بودند، حالا تن به استثمار قدرت های جهانی بدهند.

در این شرایط نظام استعمار اسرائیل را در دل کشورهای اسلامی ایجاد کرد. و آن ناسیونالیسم و ملی گرایی بود که نگذارد مبارزه جدی دنیای اسلام در مقابل این فتنه صهیونیستی شکل بگیرد. چنانکه به مصر گفتند تو مصری هستی و به فکر آرمان شهر خودت باش و تو را چه به فلسطین و اسراییل! به اردنی، سوری، لبنانی و ... نیز همین حرف‌ها را زدند. به ایرانی ها نیز همین ادبیات را القا کردند که «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران». این تفکر را در ذهن ایرانی ها انداختند که چرا من ایرانی باید برای کیلومترها آنطرف تر هزینه کنم؟ چرا پول من باید در فلسطین خرج شود؟

در این میان امام راحل از دول اسلامی خواستند که توبه کنند و غده سرطانی اسرائیل را از دل دنیای اسلام بیرون کنند. امام خمینی (ره) از آغاز مبارزاتشان همواره به دنبال این بودند که کشورهای اسلامی یکبار دیگر قدرت واحدی در مقابل استکبار جهانی شکل دهند.

بنابراین تا زمانی که تفکر ملی گرایی زنده باشد به این معنا که منافع ملی به منافع دنیای اسلام ترجیح داده شود، این وضعیت همچنان باقی خواهد ماند و پشت صحنه این جریان و نفع برنده از آن نیز کسی نیست جز جریان صهیونیست جهانی.

 

سوال: مساله ملی گرایی در نظر و منظومه فکری رهبر انقلاب چگونه تعریف می شود؟ با توجه به تغییر آرایش سیاسی جریان های ملی گرا از ابتدای انقلاب تاکنون، آیا تفاوتی بین دیدگاه های ایشان با دیدگاه های امام راحل وجود دارد؟

ملی گرایی تعاریف بسیاری دارد. یعنی ملی گرایی یک حالت سیال دارد و به واسطه تنوع ساحت های آن اشکال گوناگونی به خود می­گیرد. دیدگاهی که مرحوم امام به ملی گرایی داشتند، مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید دارند. و آن اینست که ملی گرایی قابلیت نجات دنیای اسلام را ندارد. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب افرادی که از ایدئولوژی و پیام های اسلام بی بهره بودند در دام ملی گرایی افتادند؛ ما که اسلام را داریم نیازی به این ایدئولوژی نداریم.

وقتی امام راحل فرمودند که ملی گرایی اساس بدبختی اسلام است، این به معنای نداشتن حب وطن نیست. هم ایشان و هم شهدا نسبت به وطن غیرت داشتند. اما ملی گرایی که از دل دنیای اومانیسم شکل گرفته و اهداف دنیای مدرنیته اومانیستی را دنبال می کند، گفتمانش با حب وطن متفاوت است و جز دین ستیزی و تفرقه افکنی نتیجه ای به بار نمی­آورد.

شهید مرتضی مطهری ملی گرایی را به ملی گرایی خوب و ملی گرایی بد تقسیم می­کند. به اعتقاد ایشان جایی که ملی گرایی، موجبات وفاق را فراهم کند ملی گرایی خوب و در جایی که اهداف اختلاف افکنانه داشته باشد، ملی گرایی بد است.

مقام معظم رهبری نیز همین دیدگاه را نسبت به ملی گرایی دارند. در واقع نه تنها امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب هیچ ارتباط و میانه ای با جریان ملی گرای اسلام ستیز که شاکله کلی دنیای اسلام را نمی بیند و اهداف کوتاه مدت ملی را به اهداف دنیای اسلام ترجیح می دهد، ندارند، بلکه در مقابل این جریان نیز می ایستند.

در مقابل از ابتدای انقلاب تاکنون هم امام راحل و هم رهبر معظم انقلاب، ملت را ید واحده دیده اند و برای گذر از مشکلات و نیل به اهداف انقلاب در تمام عرصه ها، ملت ایران یک پارچه را به مقابله با استکبار فراخوانده اند. همچنین رفتاری یکسان در برخورد با اقلیت ها در کشور داشته و حقوق شهروندی را برای تمام جامعه ایران قائل هستند که در این جامعه بینی، اقلیت ها در استضعاف نیستند.

 

سوال: با این تفاسیر جنابعالی، به نظر شما در خصوص ملی گرایی چه ملاحظاتی در حوزه های رسانه ای و هنری باید در نظر گرفته شوند؟

یکی از موضوعاتی که صهیونیست آن را دنبال می کند تفرقه افکنی در جهان اسلام است. در واقع صهیونیست به دنبال آن است که به کشورهای منطقه به گونه ای القا کند که ایران در این یاری کردن ملل اسلامی، قصد دفاع از اسلام را نداشته بلکه به دنبال احیاء امپراتوری خود در منطقه است و می خواهد بر مردم و کشورهای منطقه مسلط شود، چنانکه در دوران کورش هخامنشی امپراتوری داشته است.

اینکه توفیقات جبهه مقاومت و حرکت یک دست ایران و گروه های جهادی در لبنان و عراق و یمن را که با اندیشه دفاع از مظلوم و نصرت اسلام در مقابل جبهه کفر و صهیونیست شکل گرفته را برای اندیشه های ملی گرایانه و به نام ایرانیت صرف کنیم، مورد طمع صهیونیست و جبهه کفر است.

اگر رسانه ها و مسئولان نظام ایران اسلامی همان ادبیات ملی گرایانه مدنظر صهیونیست را بکار ببندد، در واقع ضربه ای به اهداف فراملی و اهداف دنیای اسلام که در تقابل با استکبار و صهیونیست جهانی است، وارد می آورند.

هر کدام از جریان های ملی گرا و اقتدارگرا که جایگاه رهبری را یادآور داریوش کبیر دانسته و ایشان را با کوروش مقایسه کنند و رهبری را احیاء کننده امپراتوری ایران در زمان کوروش بدانند، در حقیقت در پازل دشمن بازی کرده اند. استفاده از این ادبیات از سوی رسانه ها و افراد دارای تریبون، رفتن به سمت اختلاف افکنی در دنیای اسلام علیه ایران و شکل گیری ایران هراسی است که باید به جد از آن پرهیز کرد.

پایان/
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: