کد خبر: ۱۲۶۲
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21

جعفریان، رسول - جریان وهابیت و سلفی گری در حال تبدیل شدن به یک جریان گسترده و با نفوذ در جهان اسلام شده است؛ مسأله ای که پیامدهای زیادی برای خاورمیانه؛ بویژه طوایف مخالف آنان از سنیان معتدل و شیعیان و صوفیان دارد. شناخت این جریان نیازمند تحقیقات گسترده و شفاف است.

 

کتاب «السلفیة الجامیة»‌ مجموعه مقالاتی است که در باره جریان سلفی در سعودی نوشته شده است. یکی از مقالات این مجموعه با عنوان «جامیة‌ السعودیة‌ و الموقف من الجماعات الاخری»‌ از فهد الشقیران است که به بحث از دو گرایش سلفی معارض در سعودی پرداخته است. این گزارش می تواند ما را از نزدیک در جریان بخش کوچکی از منازعات فکری درون گروهی سلفی ها در سعودی قرار داده و در عین حال، ارتباط آنان را با اخوان المسلمین نشان دهد. آنچه در پی می آید خلاصه آن مقاله است:

\"\"
 

25. از اواخر دهه شصت تا اواخر دهه هشتاد میلادی، سیل عالمان و دبیران اخوانی، وضعیت تعلیم و تربیت در سعودی را متحول کردند. این حرکت در حالی بود که علمای سعودی قادر به ایجاد این تحول نبودند. اقدام به متحول کردن نظام تعلیم و تربیت در سعودی، پانزده سال زمان می خواست تا نتایجش آشکار شود. آنچه پدید آمد ترکیبی از آموزه های محمد بن عبدالوهاب با اندیشه های اخوان المسلمین بود. در پایان دهه هشتاد، سعودی مواجه با حرکت مهدویت در مسجد الحرام بود که علاقه به احیای اهل حدیث داشتند و متمایل به نوعی سلفی گری جدید بودند، جریانی که پدر خواندگی آن را ناصرالدین البانی سوری بر عهده داشت. این جماعت همزمان شاگردان بن باز هم بودند که البته از دو سال به این سوی، موقعیت مردمی خود را با وابسته شدن به حکومت از دست داده بود.
ماجرای اشغال مسجد الحرام در نوامبر 1979 خاتمه یافت و پس از آن نوعی خلق و خوی سیاسی محافظه کار پدید آمد، این حسی بود که از سال 1982 به تدریج تمامی موسسات و دوایر حکومتی و علمایی سعودی را در برگرفت و بسیاری از دانشجویان و استادان با این گرایش این مراکز را در اختیار گرفتند.
در این دوره، به تدریج مسائل سیاسی مطرح شد و با توجه به این که چنین گرایشی در این موسسات پدید آمده بود، نخستین مجادله سیاسی شکل گرفت که می توان آثار آن را در نوارهای سخنرانی مشاهده کرد.
از اوائل دهه هشتاد تا اواخر آن یک عالم یمنی با نام مقبل الوادعی و دیگری ناصرالدین البانی به تأثیر گذاری روی سلفیان شهرت یافتند و گرایش محافظه کار را که مخالف با جریان اشغال مسجدالحرام بود، تقویت کردند. این ترکیب فکری جدید چیزی بود که در میان استادان دانشگاه اسلامی مدینه رواج یافت. در این با نام افرادی مانند سلمان العوده مدرس دانشگاه محمد بن سعود در قصیم، سفر الحوالی استاد عقیده در دانشگاه ام القری و ناصر العمر استاد دانشگاه محمد بن سعود در ریاض بر می خوریم. از میان اینها نام محمد امان الجامی مهم است که در مسجد النبوی درس می‌داد و بسرعت جریانی با نام جامی ها به نام وی پدید آمد.
این گروه، برخلاف اشغالگران مسجد الحرام، اصل تابعیت از حکومت را مطرح کرده و سخت به آن پایبند بودند دانشجویانی از سراسر بلاد اسلامی به دانشگاه مدینه آمده و در سایه این تفکر رشد می کردند. این گرایش را به نام جامیین می نامیدند که اشاره به همان محمد امان الجامی بود.
در مقابل این جریان، جریان سروریها بود که منسوب به محمد سور نایف بود که یک سوری جدا شده از اخوان المسلمین بود و به سعودی آمده تا سال 1979 یازده سال مشغول تدریس در این کشور بود. این شخص بعدها به لندن تبعید شد. جریان یاد شده به عنوان قطبیین هم شناخته می شد که اشاره به نفوذ افکار سید قطب در آنهاست.این منازعه در طول دهه نود در سعودی با شدت تمام ادامه داشت.
از سوی دیگر باید به این نکته توجه کرد که از دهه شصت موج ورود بادیه نشینان برای تحصیل علوم دینی به مراکز شهری آغاز شد. اینها به نوعی برابر جریانی بودند که در مرکز عربستان در نجد تسلط داشت و نمی خواست هیمنه آن را بپذیرد. این صداهای جدید برابر صدای قدیمی سلفی های وهابی، نوعی فضای تقابل و نقد را فراهم آورده بود.
از پس از ماجرای 1979 در مسجد الحرام، به تدریج جریان سلفی حکومتی بر اوضاع مسلط شده و استادان قدیمی تر را از حوزه تدریس دور کرده، آنها را بازنشسته کردند و مجموعه بزرگی از داعیان و فارغ التحصیلان دانشگاهی جدید را در راستای افکار و گرایش خود پدید آوردند.
اکنون آن اتحادی که در دهه شصت تا هشتاد میان اخوان المسلمین و وهابیت ایجاد شده بود، از بین رفته و جای خود را به منازعه جدی میان دو گروه متأثر از سلفی ها و گروه سلفی های حکومت سعودی داده بود. مصاحبه نایف بن عبدالعزیز با مجله السیاسه کویتی در نوامبر 2002 نشانی از این تعارض داشت آنجا که اظهار کرد اخوان المسلمین، عامل اصلی مشکلات بوده و اساس جریان تکفیری به شمار می‌آیند. البته این اشاره به افرادی بود که گرچه به عنوان اخوانی شناخته نمی شدند اما گفته می شد که پنهانی دارای این گرایش ها هستند. بدین ترتیب سلفی های حکومتی با نام جامیین و سلفی های مخالف به نام سروری ها شناخته شده و هر کدام از این عناوین را مخالفانشان به آنان می دادند.
حالا بحرانی میان جامی ها و سروری ها پدید آمده بود. وقتی جنگ خلیج فارس آغاز شد، جامی ها در کنار حکومت قرار گرفتند و استعانت به دول کفر اروپایی را مجاز شمردند. در حالی که سروری ها با آن مخالف بودند. از نظر علمی هم تعارضی میان آنان آغاز شد و آثاری علیه یکدیگر می نوشتند. ربیع هادی مدخلی از سوی جامی ها کتابی نوشت با عنوان منهج اهل السنه فی نقد الرجال و الکتب و الطوائف، و در این سوی احمد الصویان مدیر مجله البیان کتابی با عنوان منهج اهل السنه و الجماعه فی تقویم الرجال و مولفاتهم نوشت. بکر ابوزید هم که از هیئت کبار العلماء بود کتابی در میانه آن دو تالیف کرد.
اختلافات این دو گروه سلفی که هر دو به اقوال سلف تمسک می کردند، در برخی از اولویت ها بود نه اصل روش و استناد به سلف. همین طور بر سر خروج بر والیان و حاکمان با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. حکومت سعودی حامی و جانبدار تفکر جامی ها بود، تفکری که موسس آن محمد امان بن علی جامی، یک طلبه حبشی بود که از سال 1949 وارد حلقه های درس در مکه شد و به تدریج به بن باز نزدیک شد. بعدها خود از نویسندگان چیره دست شده و شاگردانی چون ربیع بن هادی و علی بن محمد فقیهی را پرورش داد. آثار این جماعت، تأکید بر اطاعت از ولات امر بود و در حالی که عالمان مخالف وی تحت فشار بودند، کتب این گروه در مدارس توزیع می شد. شاگردان وی که در حرم نبوی و تدریس در آن تسلط یافتند، روی سروری ها فشار زیادی آوردند. گروه وی به عنوان سلفیه مدینه شهرت یافتند. این گروه روز به روز به حکومت نزدیک تر شدند و بن باز نیز حامی آنان بود. آنان در آثار خود تلاش داشتند تا انحرافات سید قطب را نشان دهند و بحث در باره سید قطب محور منازعات فکری این دوره بود. زمانی که ربیع هادی از بکر ابوزید عقیده اش را در باره سید قطب و آثار وی پرسید و او از وی ستایش کرد، اینها حمله تندی علیه این عالم که عضو هیئت کبار العلماء بود کردند. آنان به برخی از منازعات قدیمی هم روی آورده سید قطب را اشعری خواندند و گفتند که او اهل حدیث نبوده است.
در این شرایط بود که جامی ها مقالات و کتابهای زیادی علیه سروری ها یا قطبی ها نوشته و به خصوص در باره طاعت از ولات امر اظهار می کردند که اینها تابع محمد بن عبدالوهاب نیستند. آنان این جماعت را اخوانی و سروری و خارجی می نامیدند. در کنار سروری ها، به جماعة التبلیغ هم حمله کرده و علیه آنها نیز مطالبی می نوشتند. ربیع هادی مقبلی فتاوای زیادی علیه جماعه التبلیغ داشت. آنها ابن عثیمین را هم متهم به دفاع از جماعة‌التبلیغ کردند و از وی به خاطر این که گمراهی آنان را بیان نمی کند انتقاد کردند.
یک رساله کوچک با عنوان «اقوال علماء السنة فی جماعة ‌الاخوان المسلمین»‌ حاوی فتاوی بن باز، البانی، بن عثیمین، صالح الفوزان، صالح اللحیدان و عده ای دیگر علیه اخوانی ها منتشر کردند. بن باز گفته بود که اخوانی ها به خاطر این که روی مسأله توحید تکیه نکرده و آن را تبیین نمی کنند گمراه هستند. آنها به عقیده صحیحی که اهل سنت و جماعت دارند پایبند نیستند. بدین ترتیب دهها رساله از این قبیل انتشار یافت و انتقاداتی را متوجه اخوان المسلمین کرد.
ربیع هادی رسما نوشت که اخوانی المسلمین و جماعة التبلیغ اهل بدعت و ضلالت هستند. او آنان را از غلات مرجئه دانست و سخن آنان را بدتر از سخن مرجیان قدیم تلقی کرد. همین که آنها اجازه می دهند گروه های مختلف حضور داشته باشند، به معنای این است که حق را متکثر می دانند.
در این زمینه رساله های فراوانی علیه سروری ها و بویژه علیه شخص محمد سرور نوشته شد که از میان آنها می توان به کتاب عصام برقاوی (ابومحمد المقدسی) اشاره کرد با عنوان «الرد المیسور علی مجازفات الشیخ محمد سرور ...». کتاب دیگری با عنوان «القطبیة هی الفتنه فاعرفوها» قطبی گری فتنه است آن را بشناسید از دیگر آثاری است که علیه تفکر سروری نوشته شد.
یکی از مهم ترین نقاط اختلاف، بحث اطاعت از ولات امر بود. آیا والیان اشتباه می کنند یا خیر. جامی ها بر اساس روایاتی که در صحیح بخاری و مسلم و دیگر آثار بود، اطاعت بلاشرط را از حکومت لازم و واجب می دانند در حالی که سروری ها روی اشتباهات ولات امر تامل دارند. همین که عده ای موسسه دفاع از حقوق شرعی را درست کردند، صدای جامی ها درآمد که این نقض اصل اطاعت از ولات است. عدنانی که کتاب القطبیه را نوشته، خطای مهم آنان را همین می داند که آنان خروج بر سلطان را می پذیرند.
بعد از یک دوره تسلط جامی ها، سروری ها دوباره سر برآوردند و با استفاده از کانال های ماهواره‌ای به انتشار آراء خود پرداخته و در شرایط جدید زمینه نفوذ پیدا کرده‌اند. در حال حاضر ادبیات جامی که زمانی با توسط کاست های فراوان انتشار می یافت، بسیار محدود شده و حضور جدی در صحنه ندارد.
در واقع جامی ها گرفتار نوعی جمود بودند و نگاهشان ثابت بود و نمی توانستند با تحولات سیاسی جلو بیایند در حالی که سروری ها آمادگی بیشتری برای همراهی با شرایط سیاسی متفاوت و متغیر داشتند. مشکل جامی ها این بود که خود را در دایره چند بحث و نگاه، محدود کرده بودند در حالی که سروری ها به نوعی «فقه واقع» توجه داشتند. جریان ها و جنبش های اسلامی بیشتر از سروری ها می تواند منبعث باشد تا جامی ها که محدود در برخی مباحث عقیدتی هستند.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: