کد خبر: ۱۴۲۳۱
تاریخ انتشار: 13 شهريور - 1395 07:37
اختصاصی
فرد حلقه ای بدلیل دریافت آگاهی ها و ادراکات باطنی که البته مردم غیرحلقه ای از داشتن آنها بی نصیب هستند، گمان میکند به لب و مغز دین و عرفان رسیده و چقدر این رسیدن به حقیقت را با جان و دل دوست میدارد


به گزارش فرقه نیوز؛

میتوان ادعا کرد ، افرادی وارد حلقه میشوند که از جهان بینی و ایدئولوژی محکم و قوی برخوردار نبوده اند. به همین خاطر اولین تعریف و دیدگاهی که آموزه های حلقه در مورد هستی، خداوند ، انسان ، عرفان و دین بیان میدارد را میپذیرند

این افراد شاید از قبل حتی مطالعات دینی و عرفانی هم داشته باشند اما در تطبیق بین مسائل موفق نبوده اند، و به همین جهت با تبیین این مسائل توسط حلقه، آن را قبول کرده و چون در نگاه اول منطقی به نظر میرسد آن را به صورت مسائل بدیهی میپذیرند، گویی حلقه به مثابه یک ایدئولوژی نجات بخش، پاسخ تمام مجهولات ذهن آنها را در مورد هستی داده است.

میتوان گفت که بعد از مدتی این افراد از پشت عینک حلقه به هستی و اطراف نگاه میکنند. یعنی تمام مفاهیم و تصورات از جمله: جهان هستی، خدا، دین، عرفان، اسلام و .... تحت تابعی از توابع حلقه قرار میگیرد. یعنی این افراد عینک حلقه را به چشم زده و با آن به جهان هستی و خداوند مینگرند.

یک فرد حلقه ای همیشه حسرت این را میخورد که چرا زودتر وارد این عرفان نشده است. او جهان بینی حلقه و آموزه های آن را تنها راه نگرش صحیح به خداوند، انسان، هستی و کائنات میبیند و سعی میکند هر تعریف و مفهوم دینی و علمی را بر این آموزه ها منطبق کند.

فرق است بین اینکه نگرش حلقه را بر عقل و عرفان و دین منطبق کنیم و اینکه عقل و عرفان و دین را بر حلقه منطبق کنیم.

فرد حلقه ای بدلیل دریافت آگاهی ها و ادراکات باطنی که البته مردم غیرحلقه ای از داشتن آنها بی نصیب هستند، گمان میکند به لب و مغز دین و عرفان رسیده و چقدر این رسیدن به حقیقت را با جان و دل دوست میدارد.

او رسیدن به خداوند و فهم حقایق عرفانی را ساده تر از آنی میپندارد که در جامعه تصور میشود. و هر لحظه خداوند را بخاطر ورود به این عرفان و دریافت این آگاهی ها شکر میگوید.

فرد حلقه ای از اینکه و در مسیر عرفان و کشف و شهود و موحد شدن قدم بر داشته و ارتباط تنگاتنگی با خداوند دارد، بسیار مشعوف است حتی اگر سخت ترین برون ریزی ها را داشته باشد. او این برون ریزی ها و خراب شدن های دم به دم را برای ساختن انسان و دنیایی جدید با جان و دل میخرد. (کوی خرابات)

در اوایل شروع کلاسها ، بشدت بسمت معنویت گرایش پیدا کرده و از اینکه از این خواب گران بیدار گردیده و با حقیقت هستی مواجه گردیده هر لحظه شور و شعفی درونی دارد .

او، افراد هم کیش خود را کسانی خاص میپندارد که لطف الهی شامل حالشان گشته و زودتر از دیگران از حقیقت هستی مطلع شده اند.

فرد حلقه ای راه رسیدن به خداوند را فقط از مسیر این حلقه ها میداند و در به این معتقد است یک بهائی همانقدر میتواند به خداوند تقرب پیدا کند که یک شیعه. و اگر نظری غیر از این بیان شود، آن را با عدالت خدا متناقض یافته سریعا رد میکند.

فرد حلقه ای، با وجود گناهان کوچک و بزرگ پس از ورود به این عرفان، بدون توبه ، خود را در معرض توجه خداوند یافته، و از این عمری که بی او به سر شده تاسف میخورد.

او در دل علاقه ای خاص و ویژه به آقای طاهری بعنوان راهنمای این مسیر پیدا کرده و از دست کسانی که با وی مخالفت نموده و باعث حبس وی شده اند بسیار ناراحت است.

فرد حلقه ای عرفان خود را در راستای عرفان اسلامی و شیعی میبیند و معتقد است تمام عرفای گذشته بدلیل اشتیاق زائد الوصف به حلقه های رحمانیت عام الهی متصل شده اند. بهمین دلیل اگر کتابی عرفانی بخواند، باز هم با عینک حلقه به آن مینگرد و سعی در تطبیق آنها دارد.

نکته بسیار مهم: عرفان اسلامی بر پایه معرفت نفس بنا گزارده شده و پایه عرفان حلقه بر پایه اتصال. در عرفان اسلامی شخص باید با مجاهدت و تلاش و کوشش مضاعف به وصال معشوق برسد و تسلیم اوامر و نواهی معشوق شود.. در عرفان حلقه نیازی به اینها نیست و شخص فقط باید تسلیم شعور کیهانی گردد.

و در بین این دو عرفان، فقط بعضی از الفاظ مشترکند... ولی از لحاظ معنایی کاملا با هم متفاوتند..

فرد حلقه ای چه اگر بیمار بوده و بعد از شرکت در کلاس ها به زعم خودش درمان گردیده و چه در این کلاسها به آگاهی های معنوی و عرفانی رسیده، رسالتی بر دوش خود احساس میکند که تمام افراد را باید بر سر این خوان الهی حلقه مهمان نموده و به تمامی افراد طعم رحمت عام الهی را بچشاند. به همین دلیل کسانی که شما را به این کلاسها دعوت میکنند مطمئنا شما در خاطر ایشان بسیار عزیز و بزرگوار هستید که ایشان این انفاق معنوی را در حق شما کرده اند.

آقای طاهری در صفحه 17 کتاب انسان از منظری دیگر مینویسد

فرد متصل کننده، میتواند دیگران را در این روزی آسمانی شریک کرده و در جهان وحدت حرکت کند (و مما رزقناهم ینفقون) و رسالت موحد بودن خود را به جا آورد.

فرد حلقه ای بدلیل احساس دریافت حقایق و باطن مسائل، به زعم خودش به کارهای عوامانه ی مذهبی مانند بوسیدن ضریح، رفتن به امامزاده، نصب کردن آیات قرآن و همچنین تابلوهای مذهبی بر دیوار و حتی عبادات و شریعت بدون عرفان، به دید حقارت نگریسته و سعی در جهت روشنگری و تنویر افکار پوسیده و خشک و متحجرمذهبی جامعه دارد.

فرد حلقه ای احادیث و سنت پیامبر را مربوط به 1400 سال پیش و مطابق با زمان جاهلیت و سطح شعور و فهم مردم آن زمان میبیند و بر این باور است که باید رنسانسی در این میان و آپدیت کردن آن آموزه ها رخ دهد که جناب طاهری قبول مسئولیت نموده، دین و عرفان را به زبان امروزی و ساده شرح نموده اند.

فرد حلقه ای از نماز عوام مردم چیزی جز دولا راست شدن نمیبیند و درک نمیکند و معتقد است برای بالا بردن کیفیت نماز، باید در اتصال نشست. اما خود هیچوقت از کیفیت نماز خود صحبتی نمیکند.

اولا مگر باطن نماز را میبینند که از آن به دو لا راست شدن تعبیر میکنند. آیا میبینند که فرد نمازگزار چه حالاتی را تجربه میکند؟

دوما بنده عاجزانه خواهش میکنم کسانی که داعیه دار نماز با کیفیت هستند، ذره ای از آنچه که چشیده اند را توصیف کنند؟ از نفحات الهیه در موقع قنوت و جلوات ربانی در هنگام رکوع. آیا اینها را تجربه میکنید؟ آیا در موقع سلام، پاسخ را از حضرت ختمی مرتبت صلی لله علیه و اله میشنوید؟ نفس و روحتان را بهنگام نماز در چه مرتبه ای مشاهده میکنید؟ نفس،روح، قلب، سر، خفی، اخفی؟

امیدوارم فقط جوابم این نباشد که: اینها چشیدنی ست و نه شنیدنی و مثال سیب را برایم بزنند. در این صورت خودشان نیز محکوم میشوند زیرا شاید آن فرد نمارگزار که شما چیزی جز دولا راست شدن نمیبینید این حالات را تجربه میکند.

خدای موجود در حلقه نیز همانند خدای ساعت ساز در مسیحیت است که جهان را آفریده و همه چیز را به هوشمندی سپرده است. خدا در حلقه فقط با اوصاف جمالش شناخته میشود و خبری از اوصاف جلالش نیست. فقط میبخشد, بهیچ وجه سخت نمیگیرد و با تسامح از کنار گناهان انسان عبور میکند.

اما در اسلام خدا, خدای قهار و قابض و شدیدالعقاب هم هست..

این رجای بیش از حد در خلقه, ان جلال و جبروت خداوندی را از بین برده و مطمئنا دلیری بر گناه را افزایش میدهد, بهمین دلیل فرد حلقه ای زمانیکه حال عبادت نداشت, نماز نمیخواند, چون اولا این نماز کیفیت ندارد و دوما خدا که بخاطر یک نماز او را به جهنم نمیفرستد.

فرد حلقه ای برداشت خود از اسلام و دین را مطابق با واقع میبیند و اگر منتقدی با دلیل و مدرک و بنابر اعتقادات اسلامی ، آموزه های حلقه را نقد کند، محکوم به فهم ناصحیح دین میشود. چرا؟ چون در ذهن فرد حلقه ای ، اعتبار سخنان جناب طاهری از کارشناسان علوم دینی ما در طی 1400 سال بالاتر و برتر بوده چون ایشون به روش کشف و شهود ، حقایق رو ادراک میکردند. اصولا آموزه های حلقه برای این فرد جای حتی کوچکترین تردیدی نگذاشته، چون بنا بر گفته های حلقه، هرگونه شک و انکار و ناسپاسی موجب حمله موجودات غیرارگانیک میگردد.

اصولا از دید فرد حلقه ای تمام اعتقادات اسلام نسبی هستند و احتمال اینکه کارشناسان و مراجع معظم تقلید، اسلام را اشتباهی فهمیده اند زیاد است. باید اسلام را درست فهمید و این مستلزم نشستن در اتصال است. یعنی اصولا ، اسلام و عرفان با برداشت حلقه و آقای طاهری صحیح است و لاغیر.

فرد حلقه ای، بشدت خواهان هدایت سایر افراد جامعه و نزدیکان خویش است و دوست دارد بقیه مردم را همه از این آگاهی ناب مطلع سازد، اگرچه او اعتقاد دارد روزی خواهد رسید که با وجود تمام این مخالفت ها ، آموزه های حقانی حلقه جهانی گشته و بطور کامل جهان شمول میگردد.

یک فرد حلقه ای نسبت به مسئولین نظام و فقهای دینی نظر مساعدی ندارد زیرا معتقد است این افراد جاهلانه یا عامدانه جلوی فراگیر شدن آموزه ها و آگاهی های حق حلقه را میگیرند. البته اگر این مخالفت فرد عامدانه باشد، فرد حلقه ای این را به در خطر افتادن منافع شخص ربط میدهد که با آگاهی و مطلع شدن افراد جامعه از عرفان، احتمالا نان این افراد آجر شده، دیگر نمیتوانند مردم را سرکیسه کنند. دلیل اینکه بعضی افراد فورا جهت گیری بحث را به سمت مسایل سیاسی منحرف میکنند همین است.این افراد میپندارند با آزاد شدن آقای طاهری و همه گیرشدن آموزه های حلقه دیگر جایی برای دکان باز کردن این افراد باقی نمیماند. پس این افراد سعی میکنند با اتهامات واهی آقای طاهری را در زندان نگه دارند.

آقای طاهری در صفحه 24 کتاب انسان و معرفت ، این طرز تفکر را بدین گونه به اعضای حلقه القا میکند و مینویسد:

توجه به معرفت و کیفیت، عده ای را که خواهان عقب ماندگی جوامع بشری هستند، دچار نگرانی میکند. سلطه جوئی این عده موجب میشود که درصدد حذف عرفان از دین برآیند تا با جدا کردن روح دین از آن به استعمار فرهنگی بپردازند و به دنبال آن به مقاصد خود دست یابند.

فرد حلقه ای، منتقدین را افرادی تحت نفوذ شبکه منفی، ظاهربین، منافق، سطحی نگر، بازجو، سپاهی ، بسیجی تندرو، مامور اطلاعات و معاند و دست نشانده نظام میپندارد، گمان میکند او اجیر شده تا یک سری تهمت ها و شایعاتی پشت سر این عرفان و آقای طاهری بزند و مانع ورود مردم به این عرفان بشود.در بهترین حالت اورا نوکر بی جیره و مواجب آقازاده ها و نظام میپندارد که جاهلانه با راه حق حلقه عناد میورزد.

البته این مسایل، واکسنی است که در بدو ورود شخص به حلقه باید به او زده شود تا دلایل مخالفتهای منتقدین برای وی توجیه گشته و آنها را متعصبین جاهل خشک مغز ضدعرفان بپندارد.

فرد حلقه ای بدلیل اینکه مسیر حلقه را ، راه عرفان و خود را در زمره عارفان میپندارد، مخالفین و منتقدین و حتی مراجع عظام تقلید و علمای ظاهر که در احکام ظاهری مجتهد هستند را قشری، ظاهربین، سطحی و کم بصیرت میبیند که از دین و قرآن در سطح ظاهر متوقف شده و به جای حقیقت و بطن مسائل به ظاهر آن اکتفا نموده اند.حتی در ته دل به دو مجتهد که بر سر مثلا اندازه ی مسح پا اختلاف دارند میخندد و آنها را قشریون و ظاهربینانی میپندارد که به جای عشق بازی و درک محبت الهی در سطح ظاهر متوقف شده اند.

فرد حلقه ای ، مخالفان خود را مخالف عرفان قلمداد نموده اند و هیچگاه به این فکر نکرده اند که شاید این منتقد ، مدافع و طرفدار عرفان و مخالف و منتقد حلقه باشد (مانند این حقیر)، چون این فرض را قطعی پنداشته اند که حلقه همان عرفان است.

یک حلقه ای، منتقدان را سوپرداناهایی میپندارد که بدلیل درک نکردن اتصال با شعور کیهانی، از درک این معرفت قلبی عاجزند. او منتقدین را اشخاصی میپندارد که نهایتا با خواندن چند کتاب فهی، فلسفی و عرفانی و بدون تجربه اتصالات الهی دست به قلم برده در رد حقیقت حلقه، جاهلانه میکوشند.

آقای طاهری در صفحه 102 از کتاب انسان از منظری دیگر میگوید:

" فرادرمانی از طریق کتاب قابل فراگیری نیست زیرا رشته ای است عرفانی و کسب آنچه در عرفان عملی مطرح است , نمیتوان از طریق کتاب و نوشته بدست آورد بلکه باید از طریق شاگردان و مربیان تفویض شود.

همچنین در صفحه ۶۱ مینویسد

تبعات دنیای عشق از طریق کتاب و نوشته قابل انتقال و فهمیدن نیست.

بشوی اوراق اگر هم درس مایی

که درس عشق در دفتر نباشد

جناب طاهری در صفحه 62 نیز مینویسد

لذا عارف خود اعتراف میکند که دیوانه است و دیوانگی او، دیوانگی در دیوانگی در دیوانگی است. زیرا خوب میداند که عاقلان به او چگونه نگاه میکنند. بنابراین قبل از اینکه دیگران به او بگویند دیوانه، او خیال همه را راحت کرده و اعتراف به دیوانگی میکند.

نکته باز هم در صغرای قضیه نهفته است: چه کسی گفته دریافت این اتصالات و آگاهی ها و دیدن و شنیدن چیزهایی که دیگران از آن عاجزند عرفان است. ؟؟؟؟؟ و به تبع آن چرا خود را در زمره عارفان پنداشته اید؟ واقعا چرا؟]

ایشان با این کار ، حفاظ و سپری به دور خود و اعضای حلقه کشیده اند که اگر روزی مورد تجزیه و تحلیل عقلانی واقع شدند، فرد حلقه ای از زاویه ی بالا به آنها نگریسته و این آمادگی را داشته باشند و شک و تردیدی در دلشان ایجاد نشود، چون راه عرفان!!! این دردسرها را دارد که بقیه از درک آن عاجزند...

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

نکته بسیار بسیار بسیار مهم:

در عرفان اسلامی، تمام و تمام و تمام کشف و شهودات و ادراکات باطنی دارای تاییدیه از طرف عقل و شرع هستند. به قول ملاصدرا قرآن و برهان و عرفان بر هم منطبق بوده و از هم جدایی ندارند. در عرفان اسلامی آگاهی و دریافتی که به تایید عقل نرسد ، مطمئنا الهی نیست

مطلب و موضوعی که در سر تا سر کتاب ها و مقالات جناب طاهری به چشم میخورد اینست که ایشان در جای جای این نوشته ها سعی در القاء این باور دارند که حلقه, عرفان است و انسانها برای رسیدن به وحدت و همچنین درک حقیقت هستی و بهره برداری از رحمت عام الهی و درک صحیح دین و عبادات باید بطور اخص به این عرفان چنگ زنند.

این برداشت در تک تک گفته های اعضای حلقه مشهود است برای مثال از این کلمات استفاده میکنند

موافقان عرفان حلقه...

ما عرفانی ها....

پله عشق عارف..

ما دیوانگان عرفان....

بی توجه به اینکه افزودن پیشوند عرفان به یک فرقه, مطمئنا آن را عرفانی نکرده و شخص را نیز عارف نمیسازد.

مشکلی که اینجا پیش می آید و فرد حلقه ای به بنده حقیر میخندد و به حال من تاسف میخورد اینست که معیار سنجشم را عقل و کتاب انتخاب کرده و از پله عقل تجاوز ننموده ام. کجا چنین کسی میتواند طعم دریافت های باطنی و اشراقات قلبی را بچشد و کجا چنین شخصی صلاحیت زیر سوال بردن عرفان را دارد؟

پای استدلالیان چوبین بود

پای چوبین سخت بی تمکین بود

البته واقعا برای کسی که عرفان نمیداند, سخت است عرفان را شرح دادن و دفاع کردن. در طول تاریخ عرفا چنین مشکلی با دیگران داشته اند, اما بنده دیگران نیستم و با مباحث عرفانی, صحبت میکنم و دلیل می اورم.

متاسفانه بزرگترین، مهمترین و جنجالی ترین مشکل بنده با دوستان حلقه ای در همین جاست...

ببینید عزیزان، در هر موردی که آموزه های حلقه با عقل و شرع سازگاری و هماهنگی ندارد، ذهن فرد حلقه ای با اینکه دچار شک و تردید میشود اما با یک رجوع به آن تجربه ی عرفانی، حلاوت ها و شیرینی های دریافت باطنی و آگاهی های دریافتی در اتصال، این شک را برطرف میکند.

یعنی فرد حلقه ای در هر بار تردید و شک راجع به آموزه های حلقه فقط به آن آگاهی ها فکر میکند و اینچنین نتیجه میگیرد که:

((اگر عرفان حلقه راه درستی نبود و با خدا و دین و شریعت ناسازگار بود، من آن دریافت ها، الهامات و نفحات ربانی و الهی را نداشتم. پس مطمئنا سازگاری دارند، فقط فعلا من متوجه نمیشوم))

کستی هم که درمان شده اند, این درمان را به صاحب هوشمندی که خداوند باشد ربط میدهند.

این توجیه بسیار خطرناک است و دلیلش این است که

آن الهامات و دریافت های باطنی و آگاهی ها که از شبکه مثبت دریافت شده و بنده و امثال حقیر از درک آنها عاجزیم، بدلیل غیرمعمول و همچنین معنوی و عرفانی بودن ، برای شخص حلقه ای حجت شده و شخص حتی ذره ای شک در حقانیت آن نمیکند.در صورتیکه تمام این حالات و حتی درمان, چه در فلسفه و چه در عرفان دلیل دارند.

حلقه نه در بعد نظری و نه در بعد عملی طبق تعریفات عقلانی و عرفانی ، نه عرفان است و نه اسلامی و نه حتی ایرانی

یک فرد حلقه ای از اینکه نمیتواند به بقیه مردم و البته مخالفین ، کیفیت و طعم دریافت های باطنی و آگاهی هایش را بچشاند سخت در عذاب است و چون خود را بر پله عشق میبیند و دیگران را بر پله عقل، انتقال این مفاهیم برایش غیرممکن مینماید، به همین دلیل اصرار شدیدی دارد تا افراد ابتدا اتصالات را تجربه نموده بعد به گفتگو بنشینند.

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

من عاجز ز گفتن و خلق از شنیدنش

به نحوی فرد حلقه ای با زبان بی زبانی به مخالفین میگوید:

آتش بگیر تا بفهمی چه میکشم

احساس سوختن به تماشا نمیشود

حرف آخر اینکه یک فرد حلقه ای اصولا و معمولا نقد و انتقاد عقلانی را نمیخواند و هیچ جواب عقلانی نیز برای آن ندارد،و دیگر اعضا را با این توجیه که منتقدین چیزی را نقد میکنند که علم و آگاهی به آن ندارند از حقیقت غافل مینمایند ، و دلیل این امر اینست

1. منتقدین در پله عقل قرار دارند و دستشان از معرفت شهودی خالیست و نقدشان برای ما اعتباری ندارد

2. میترسد شک و شبهه ای برایش ایجاد شده و با اتلاف انرژی ذهنی یا باعث حمله موجودات غیرارگانیک شود و یا این که دوست ندارد تصورش نسبت به این مسیر دلنشین معنوی که بعنوان مسیرعرفان پذیرفته، ذره ای مکدر گردد.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: