کد خبر: ۱۴۳۳۱
تاریخ انتشار: 25 شهريور - 1395 10:48
اختصاصی
تقسیم عالم به عالم وحدت و کثرت در این دو اصل ، مربوط به درک و دریافت انسان از جهان و انسان های دیگر است . گاهی منظور از عالم ، عالم بیرون از وجود انسان یعنی موجودات خارجی است که انسان آنها را مشاهده می کند و و با آنها سرو کار دارد و گاهی منظور از عالم ، عالم درونی و اندیشه و فکر و نگاه انسان است

به گزارش فرقه نیوز؛

نقد اصول عرفان کیهانی ،توسط استاد ناصری در کتاب افسون حلقه

اصل 2و3: وحدت وکثرت

عالم وحدت

عالم وحدت به عالمی اطلاق می گردد که ادراکی بوده،در آن ، انسان به درک تن واحده بودن جهان هستی می رسد،جهانی که همه ی اجزای آن تجلیات الهی محسوب میشود، در این حالت ،انسان خود را با همه ی اجزای جهان هستی در ارتباط و یکتایی می بیند.(عرفان کیهانی ص ۵۶)

عالم کثرت

عالم کثرت به عالمی اطلاق می گردد که در آن ، انسان ها از یکدیگر جدا شده اند، تا جایی که دنیای هر انسانی صرفا محدود به خود بوده، خارج از خود را به رسمیت نمی شناسد و فقط به فکر خویشتن است و همه ی توجه او به منافع شخصی ، زندگی مادی و زمینی اش معطوف می باشد، این روند در انتها به در گیری با خویشتن منجر شده ، تضادهای فردی به اوج می رسد، در عالم کثرت هیچ دو انسانی نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند. ( عرفان کیهانی ص ۵۷)

منظور نویسنده از جهان هستی، جهان هستی مادی است ( شواهد فراوانی بر این منظور، در سخنان نویسنده مشاهده می شود ؛ از جمله ر،ک به: انسان از منظری دیگر ص ۳۱،۳۲،۳۴،۳۹،۴۰،۴۱،۴۲،۴۷،۵۸ ) نه جهان به معنای تمام موجودات که شامل موجودات مادی و مجردباشد. بنا بر این، وحدتی را که وی دنبال می کند وحدت جهان هستی مادی یا همان « کیهان » است. پس این موضوع با « وحدت وجود » ی که عرفا مطرح می کنند فرق دارد. ( ر.ک به: مرتضی مطهری، مجموعه آثار ج ۹ ص ۱۷۶ )

تقسیم عالم به عالم وحدت و کثرت در این دو اصل ، مربوط به درک و دریافت انسان از جهان و انسان های دیگر است . گاهی منظور از عالم ، عالم بیرون از وجود انسان یعنی موجودات خارجی است که انسان آنها را مشاهده می کند و و با آنها سرو کار دارد و گاهی منظور از عالم ، عالم درونی و اندیشه و فکر و نگاه انسان است .منظور نویسنده از عالم ادراکی معنای دوم است ؛ بنابر این ؛وی در اینجا به خود موجودات عالم و چگونگی آفرینش آنها و کثرت یا وحدت آنها کاری ندارد

( درباره کثرت و وحدت اشیای طبیعی با دو دیدگاه رئالیسم و(واقع گرا) و ایده آلیسم روبرو هستیم، در نگاه رئالیسم،جمادات، نباتات، حیوانات ،سیارگان،ستارگان، منظومه ها،و کهکشان ها از یکدیگر جدا و مستقل اند و قوانین و نیروهای طبیعت مانند نیروی جاذبه ، امواج الکترومغناطیسی، نیرو های هسته ای و.... آنها را به هم پیوند می دهد. در این نگاه موجودات، صرف نظر از اینکه انسان باشد یا نباشد، وجود دارند.هستی را موجودات متکثر پر کرده و انسان هم یکی از این موجودات است .

اما در نگاه ایده آلیسم البته ایده آلیسم بر کلی موجودات ،وقتی وجود دارند که ادراک شوند و بدون ذهن ناظر و شاهد و ادراک کننده ، چیزی وجود ندارد. در این نگاه انسان و جهان از یکدیگر جدا نیستند ؛ جهان در موجودات خود وابسته به ذهن و ادراک انسان خواهد بود این نگاه عواقب زیادی در پی دارد و آن اینکه آنچه را که ما واقعیت میبینیم و یا فکر میکنیم که واقعیت دارد تنها زاییده فکر و نتیجه ذهن ماست

و این بدان معناست که تنها چیزی که واقعیت دارد ذهن است و بس ، جهان یعنی ذهن. گفتنی است که فیزیک کوانتوم در جهان بینی خود از ایده آلیسم بر کلی پیروی کرده است. و دیدگاهی که بعدا باعث شد،هیوم ، با ادامه دادن آن وجود خدا را انکارکند. (ر ،ک به : محسن فرشاد ، رازها و رمز های کیهان ،تهران،علم، ۱۳۸۷ ص۲۱۳ تا ۲۲۲ و مسعود ناصری ، همان، ص ۲۴ واس ئی ، فراست، آموزه های اساسی فیلسوفان بزرگ ، ترجمه غلام حسین توکلی ، تهران، حکمت ، ۱۳۸۸ ،ص ۵۵ و ۵۶ در بررسی اصل ۱۰ نیز این موضوع بررسی میشود)

بلکه به نگاه انسان نسبت به پیوند اشیای پیرامون و از جمله روابط انسان ها توجه دارد. می خواهد به این نکته اشاره کند که انسان یا خودرا با سایر اجزای هستی در ارتباط و یکتایی می بیند و یک وحدتی را در سراسر هستی ادراک می کند و یا اجزای هستی را جدا از یکدیگر می انگارد.

در نظر او درک انسان ، اشیای پیرامون یا گسسته از یکدیگرند و یا پیوسته با هم. اشیا و اجزای عالم را می توان تن واحد و پیوسته دید و یا گسسته و جدای از یکدیگرند و یا پیوسته با هم.

در عالم وحدت انسان خود را با همه ی اجزای هستی در ارتباط و یکتایی می بیند. در این صورت انسان، جزئی از یک کل است و نه جزئی جدا و کنار افتاده. این نگاه در اثر توجه به تجلی الهی حاصل می شود. جهان با همه اجزایش،تجلی الهی محسوب میشود و بنابراین همه آنچه در جهان است، یک تن یا تن واحد به شمار می رود.انسان وقتی در وحدت قرار دارد که این تن واحد بودن جهان را درک کند و خود را با همه اجزای جهان هستی در ارتباط ببیند. علت اینکه تجلیات اللهی ، دارای وحدت هستند این است که خدا خودش « واحد» و یکپارچه است؛ از این رو تجلیات او نیز در وحدت و یکپارچگی می باشند. این وحدت و یکپارچگی و تن واحده بودن تا آنجا پیش میرود که چیزی قابل افزودن به جهان هستی یا کاستن از آن نیست. نویسنده در جای دیگر میگوید:

او یکپارچه و در وحدت می باشد ؛ لذا از تجلیات او( جهان هستی) نیز می بایستی یکپارچه و در وحدت بوده، چیزی به آن قابل اضافه شدن و یا کم کردن نمی باشد. ( عرفان کیهانی اصل ۷ ص ۶۴ ) به نظر می رسد نویسنده،در اینجا به قاعده مشهوری که عرفا بیان می کنند تمسک جسته و آن (( قاعده الواحده)) است که می گوید(( الواحد لا یصدر منه الا الواحد)) ( از واحد جز واحد صادر نمی شود) در ادامه درباره استناد به این قاعده توضیحاتی خواهد آمد.

در عالم کثرت هر کسی برای خود عالمی دارد و منافع و نیازهای شخصی خودش را می بیند و به دیگری توجه ندارد. در این نگاه انسان ها یکدیگر را نمی بینند.تضاد فراوانی بین آنها به وجود آمده و هیچ کسی دیگری را تحمل نمی کند.

در واقع این دو اصل به چند مسئله« چیستی جهان» ، « ادراک انسان از جهان» و « جایگاه انسان در جهان» مربوط می شود.

مسایلی که از دیر باز ،ذهن اندیشمندان را به خود مشغول ساخته و پیرامون آن دیدگاه های گوناگون ابراز شده است. ( ر.ک به: اس تی فراست ص ۱۹ تا ۱۰۵(

طبق این دو اصل در عالم وحدت و کثرت می توان گفت : عالم وحدت آن است که انسان به درک تن واحده بودن جهان هستی برسد و خود را با همه ی اجزای هستی در ارتباط ببیند. عالم کثرت آن است که انسان ها از یکدیگر جدا شده اند و هر کسی دنبال منافع شخصی و زندگی زمینی خودش است و یکدیگر را تحمل نمی کنند


ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: