کد خبر: ۱۵۹۳۳
تاریخ انتشار: 16 مرداد - 1396 10:59
تصریح کوئیلو به اینکه ماموریت انسان روی زمین فقط مطالبه گری و سهم خواهی است، نه پرداختن به رشد و تعالی، نشانه نگاه انسان محورانه به معنویت است و صدالبته استفاده وی از این واژگان، پیامی جز استخدام نابجای مفاهیم معنوی ندارد.
به گزارش فرقه نیوز؛ کوئیلو در آثارش به تبلیغ مفهوم معنوی ای به نام روح کیهانی پرداخته است. واژه روح کیهانی به معنای حقیقی نامرئی در هستی است که می تواند زبان مشترک موجودات باشد. این زبان مشترک همان زبان عشق است. وی می گوید: وقتی از ژرفای قلبت چیزی را طلب کنی، به روح جهان نزدیک تری. روح جهان همواره نیروی مثبتی است.

 او روح کیهانی را همان قدرتی می داند که جادوگران به آن دست یافته اند. کوئیلو مفهوم روح کیهانی را از اندیشه های یونگ اقتباس کرده، آن را پرورانده، جایگاه آن را در هستی (از نظر قدرت تصرف و تدبیر امور) بسان خدا بال و پر داده است. یونگ ضمن اینکه ضمیر ناخودآگاه را تنها سرچشمه تجربه دینی می داند، نه آن را خدا تلقی می کند و نه معتقد است جای خدا را می گیرد.

 از نگاه یونگ، ضمیر ناخودآگاه انسان دو لایه دارد: لایه فردی و لایه جمعی. در لایه فردی، قدیمی ترین بخش به مضامین دوره کودکی ختم می شود. در لایه جمعی زمان به پیش از کودکی برمی گردد؛ یعنی بازمانده حیات اجدادی.

 ضمیر ناخودآگاه جمعی نماینده تجربه انبار شده روح جمعی بشر است که عمر آن به قرن ها می رسد و می تواند به خلاقیت منجر شده، اندوخته تاریخی را به عملی خلاق سوق دهد که انعکاس تمام دوران ها باشد. یونگ نه تنها تجربیات اجداد انسانی را در تجربه جمعی روح موثر می داند، بلکه پا را فراتر گذاشته و کنش های اجداد حیوانی انسان ها را نیز در این تجربه سهیم می کند:

 نه تنها رسوبات تجربیات اجداد انسانی بشر در ضمیر ناخودآگاه جمعی وجود دارد، بلکه رسوبات کنش های انواع حیواناتی که اجداد انسان به شمار می روند، در ضمیر ناخودآگاه ته نشین شده است و تمام این تجربیات در ضمیر ناخوداگاه، آماده جوشش، تجلی و تظاهرند.

 دیدگاه های یونگ درباره ضمیر ناخودآگاه جمعی از سوی بسیاری از صاحب نظران علوم روان شناختی، از جمله استادش فروید، شولتز و ژان پیاژه که از سردمداران روان شناسی کودک است، مردود شناخته شد و چندان در میان متخصصان دانش روح مقبول نیفتاد.

 مفهوم روح جهان یا روح کیهانی همچون دیگر مفاهیم محوری در آثار کوئیلو مبهم و ناشناخته ترسیم شده است. وی هرچند اشاره می کند که روح جهان، بخشی از روح خداست. مسایلی از این دست که حقیقت روح کیهانی چیست، چه ماموریتی به عهده آن گذاشته شده و چه نسبتی با روح تک تک انسان ها دارد، هیچ کدام در آثار کوئیلو کاوش نشده است.

 آنچه در آثار کوئیلو به طور یقین به روح جهان نسبت داده شده، قدرت آفرینندگی آن است؛ آن هم آفرینشی که به سفارش آدمیان بساط می شود. در بیان کوئیلو هرچه را انسان طلب کند، روح جهان موظف است آن را ایجاد کند؛ یعنی همین قدر که انسان اراده خود را برای طلب امری به کار گیرد، مطلوب در روح جهان متولد می شود. کوئیلو ماموریت انسان ها را در زمین مطالبه گری ترسیم می کند و برای خوب یا بد بودن آدمی در فرایند طلب، سهمی قایل نمی شود: حقیقت بزرگی در جهان وجود دارد که تو هر که باشی و هرچه بکنی، وقتی واقعا چیزی را بخواهی این خواست در روح جهان متولد می شود و این ماموریت تو بر روی زمین است.

 چنین برداشتی از ماموریت انسان، برآمده از نگاه اومانیستی و انسان محوری است که نگرش غالب فلاسفه غرب و مبنای نظام تمدنی غرب است و چنین نگرشی انسان را انحصارا موجودی صاحب حق و مطالبه گر می بیند، نه مکلف و مسئول. در این نگاه، بد یا خوب بودن امور مطرح نیست، بلکه چیزی مهم است که انسان را به لذت می رساند و در کامیابی وی نقش اساسی ایفا می کند.

 تصریح کوئیلو به اینکه ماموریت انسان روی زمین فقط مطالبه گری و سهم خواهی است، نه پرداختن به رشد و تعالی، نشانه نگاه انسان محورانه به معنویت است و صدالبته استفاده وی از این واژگان، پیامی جز استخدام نا به جای مفاهیم معنوی ندارد. چنین نگاهی به انسان، در حقیقت انکار برنامه های وحیانی است که خداوند از طریق رسولانش به بشر رسانده است و نتیجه آن، پرورش انسان آزاد از همه چیز (حتی از خدا) و بریده از عالم معناست که تنها به کامروایی خود می اندیشد.

 

منبع:

*برگرفته از کتاب کاوشی در معنویت های نوظهور(بررسی ده جریان فعال در ایران) نوشته حمزه شریفی دوست

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: