کد خبر: ۲۳۵۲
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
یک کارشناس و پژوهشگر حوزه اديان و عرفان: گسترش عرفان هاي نوظهور در کشور ما موضوع جديدي نيست.
25

به گزارش فرقه نیوز، گسترش عرفان هاي نوظهور در کشور ما موضوع جديدي نيست. اين نخستين نکته اي است که دکتر محي الدين قنبري، عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي و پژوهشگر حوزه اديان و عرفان، بر آن تاکيد مي کند. او معتقد است که براي مقابله با چنين جريان هايي بايد آموزش عمومي عقلانيت و خردورزي را به ويژه براي کودکانمان، جدي بگيريم. از او خواستم در حاشيه برگزاري همايش ملي عرفان اسلامي به ميزباني دانشگاه آزاد اسلامي واحد گناباد، درباره عرفان هاي نوظهور گفت وگويي داشته باشيم و او دوستانه اين پيشنهاد را پذيرفت. دکتر قنبري در اين گفت وگو به عوامل جذابيت عرفان هاي نوظهور براي برخي افراد اشاره کرد و آسيب هاي مهمي را که در پي مجال يافتن اين نوع عرفان ها در جامعه ايجاد مي شود، برشمرد. به اعتقاد او دو مغالطه «مرجعيت فکري» و «کنه و وجه» از جدي ترين آسيب هايي است که فريب خوردگان اين نوع عرفان ها را تهديد مي کند.

روند گسترش عرفان هاي نوظهور در ايران چگونه آغاز شد؟

با اين که گسترش عرفان هاي نوظهور در چند سال اخير عمومي شده است، اما در کشور ما مسئله جديدي نيست. چيزي که امروزه آن را با عنوان عرفان هاي نوظهور مي شناسيم، پيش از انقلاب اسلامي و در قالب مفاهيم روانشناختي، مانند هيپنوتيزم و برخي فعاليت هاي رازورانه وارد کشور شد. اواخر دهه شصت بود که درباره اين نوع از گرايش ها، کتاب هايي هم ترجمه و منتشر شد. اين ترجمه ها بود که عرفان هاي نوظهور را به شکل کنوني آن به جامعه معرفي کرد. از معروف ترين جريان هايي که در آن دوره با اين ترجمه ها وارد ايران شد، عرفان هاي سرخ پوستي بود. آثار کارلوس کاستاندا، که در آن دوره منتشر مي شد، نماد مشخص چنين عرفان هايي بود. اين کتاب ها فروش نسبتا بالايي داشت. طبعا، بنگاه هاي نشر کتاب به سمت چاپ بيشتر اين کتاب ها، براي کسب سود بيشتر رفتند. البته به اعتقاد من، اين رويکرد عمدي نبود. ناشران در پي نوعي جذابيت براي بالا بردن شمارگان بودند و اين گونه مسائل براي بسياري از افراد جذابيت داشت.

ريشه اين جذابيت کجاست؟

اصولا انسان ها به امور رازورانه علاقه مند هستند. بشر رازگونه ها را دوست دارد. با توجه به اين ويژگي انساني، مي توان تصور کرد که انتشار کتاب هايي که با اين موضوع در ارتباط است، چقدر براي مردم جذابيت دارد. البته کشور ما از صدها سال قبل ميزبان تفکرات مختلف و متنوع عرفاني است. بخشي از آن چه را عرفان هاي نوظهور مي ناميم، در واقع در داخل ايران شکل گرفته است. در سال هاي اخير با گسترش فناوري اطلاعات و اينترنت، قابليت و ظرفيت فضاي مجازي نيز در اختيار گروه هايي که اين نوع عرفان ها را ترويج مي کردند، قرار گرفت و بر دامنه فعاليت هاي آن ها افزوده شد. باز هم تکرار مي کنم که من عرفان هاي نوظهور را جرياني که قطعا به صورت هدفمند و با مديريت قبلي وارد ايران شده باشد، نمي دانم.

علت گسترش عرفان هاي نوظهور در ميان برخي افراد جامعه ما چيست؟

براي اين مسئله مي توان علت هاي متعددي ذکر کرد. همان طور که گفتم، انسان ها به امور باطني علاقه مندند. بنابراين زمينه نخستي که باعث توجه برخي از افراد به اين مقوله ها مي شود، در درون خود اين افراد وجود دارد. در عين حال، عوامل بيروني فراواني هست که اين زمينه دروني را تقويت مي کند. به عنوان نمونه، مي توان به توجه بيش از اندازه دنياي امروز به مقوله زيبايي اشاره کرد. مي دانيد که مي توان عرفان را وجه زيباي جهان و توجه به آن وجه دانست. اين وجه زيبا، در راهبرد فرهنگي جهان مدرن، جايگاهي ويژه دارد و هر روز براي رونق بيشتر آن، هزينه سنگين تري صرف مي شود.

بيشتر مکاتب نوظهور عرفاني، براي تاثير بيشتر بر پيروانشان، موضوع زيبايي را مورد توجه جدي قرار مي دهند. همين مسئله باعث تقويت زمينه هاي دروني پذيرش اين دسته از جريان ها در ميان برخي افراد شده  است. عامل ديگري که در تقويت زمينه هاي دروني گرايش به مکاتب نوظهور عرفاني موثر است، تغيير تدريجي گروه هاي مرجع در جوامع امروزي است. گروه هاي مرجع، گروه هايي هستند که منش و رفتار آن ها مورد توجه عموم مردم است. در حقيقت رويکرد و نوع رفتار آن ها در مسائل مختلف بر ديدگاه مردم تاثير مي گذارد. در کشور ما روحانيون، استادان دانشگاه، معلمان، هنرمندان و ورزشکاران، گروه هاي مرجع را تشکيل مي دهند. در چند دهه اخير ترتيب قرارگرفتن اين گروه هاي مرجع در جدول ميزان تاثيرگذاري بر مردم تغيير کرده و اين خود عاملي براي تغيير ذائقه اجتماعي و فرهنگي جامعه است.

عرفان هاي نوظهور براي افراد جامعه و به ويژه جوانان، چه آسيب هايي ايجاد مي کنند؟

فضاي عرفان، فضايي شهودي است و در واقع مي توان آن را يک امر مبهم دانست. در تجربه هاي عرفاني، شاهد نوعي عدم شفافيت هستيم. به همين دليل اين تجربه ها قابل استناد نيستند و در نتيجه نمي توانيم آن ها را به کسي انتقال دهيم. ممکن است گمان کنيم علامت و نشانه اي را در شخص مدعي مشاهده کرده ايم؛ اما اين به آن معنا نيست که شخص موردنظر ما در همه زمينه ها واجد خصوصيت هاي منحصر به فرد است. يکي از مهم ترين پيامدهاي مخربي که اين نوع عرفان ها دارند، همين مسئله است. ما اصطلاحا به اين آسيب، مغالطه مرجعيت فکري مي گوييم. به اين معنا که ممکن است جواني با اين ذهنيت که فرد موردنظر او داراي بيان خوبي است يا ظاهرا نوعي توانايي عرفاني دارد، به اين توهم برسد که فرد موردنظر او در جميع جهات کامل است.اين آسيب اجتماعي سبب بروز برخي اتفاقات ناگوار در جامعه شده است. افرادي که درگير اين آسيب هستند، ممکن است جان و مالشان را در اختيار افرادي قرار دهند که صلاحيت مراقبت از آن را ندارند. گاه پيش آمده است که افراد فرصت طلب و سودجو، با اين شيوه سلامت جسمي و رواني افراد را به خطر انداخته اند. با اين حال درباره آسيب هاي اجتماعي اين جريان ها و تاثيري که در جامعه داشته اند، بررسي دقيق و کارشناسانه اي انجام نشده است. از سوي ديگر، با گسترش اين جريان ها در سطح جامعه و استفاده آن ها از فناوري هاي نوين و اينترنت، شاهد پوست اندازي و تغيير ماهيت برخي از اين گروه ها هستيم. برخي از آن ها حتي به بعضي جريان هاي سياسي ورود پيدا کرده و به ظرفيتي براي سوء استفاده بيگانگان تبديل شده اند. نوع ديگري از آسيب هاي اجتماعي و فردي که توسط اين گروه ها به وجود مي آيد، مغالطه «کنه و وجه» است. به اين معنا که فرد با ادعاي مشاهده بخشي از واقعيت ها، مدعي احاطه بر کل واقعيت مي شود. شخصي ادعا مي کند که در حوزه عرفان به مراحل خاصي دست پيدا کرده است و به همين دليل خود را واجد صلاحيت اظهارنظر در مسائل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي علمي، مي داند. متاسفانه کساني که از او پيروي مي کنند نيز در اين دام هولناک گرفتار مي شوند.

راه مبارزه با اين آسيب چيست؟

مهم ترين راهکاري که مي توانيم براي مقابله با اين معضل ارائه کنيم، آموزش عمومي عقلانيت و خردورزي است. فردي که ذهنيتش با منطق و عقلانيت شکل گرفته است، به راحتي شيفته نمي شود و در فضاهاي مبهم و حسي اقناع نخواهد شد. فرزندان ما بايد از خردسالي شيوه درست انديشيدن را فرا بگيرند تا در آينده فريب گزاره هاي نادرست را نخورند.

روزنامه خراسان

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: